سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
 
تو ان تو
 
 
وفاداری، عامل الفت گرفتن [مردم با شخص] است. [امام علی علیه السلام] 
»» روان شناسی زن و مرد ( قسمت هفتم )

روان شناسی زن و مرد ( قسمت هفتم )
نویسنده:زهره رییسی
عوامل مؤثر در تقویت تفاوت های بین زن و مرد
در قسمت قبل به مقایسه زن و مرد در زمینه های هنری پرداختیم. اینک در ادامه می خوانیم...
علاوه بر تغییراتی که از لحاظ ساختار فیزیولوژیکی و روانی بین زن و مرد وجود دارد، شیوه نگرش و نحوه تربیت نیز از همان روزهای اولیه زندگی برای نوزاد دختر و پسر متفاوت است. جنسیت فرد برحسب مذکر یا مؤنث بودن از اهمیت زیادی برخوردار است. اولین پرسش پس از متولد شدن نوزاد درباره دختر یا پسر بودن اوست. جنسیت فرزند برای بسیاری از والدین مهم است. بررسی بسیار گسترده ای که توسط پیترسون و دیگران صورت گرفت نشان داده 90 درصد مردان و 92 درصد زنان آرزو داشتند نخستین فرزندشان پسر باشد.
اگر دختر چهار ساله ای دوست دارد با عروسک بازی کند و به او لباس بپوشاند این بدان معنا نیست که او در آینده نمی تواند یک مهندس یا یک حقوقدان بشود. در بازی کودکان آن چه اهمیت دارد اینست که اسباب بازی- های متنوعی در دسترس آنها قرار گیرد.
رفتار والدین در مورد فرزندان دختر و پسر متفاوت است. حتی نحوه بغل کردن نوزاد نیز فرق می کند. پدران اکثراً نوزاد دختر را با احتیاط بیشتری بغل می نمایند و هنگام بازی با نوزاد پسر، وی را بیشتر بالا و پایین می اندازند. افزون بر آن در انتخاب رنگ و نوع لباس و تزیین اتاق خواب نوزاد تفاوت هایی قایل می شوند، معمولاً برای دختران بیشتر از رنگ صورتی و قرمز و لیمویی و برای پسران بیشتر از رنگ آبی و یا رنگ های تیره تر استفاده می کنند.
در انتخاب اسباب بازی نیز برای آنها تفاوت قایلند. برای دختر بچه عموماً عروسک و وسایل خانه بازی گرفته می شود و برای پسران خرید اسباب بازی هایی همچون ماشین و تفنگ رایج است. کمتر کسی برای هدیه تولد پسر بچه ای عروسک تهیه می کند.
«کاتز» ، در مورد نحوه برخورد والدین با کودک و اسباب بازی ، پژوهشی انجام داد. او در یک آزمایشگاه روان شناسی برخورد بزرگسالان را با یک کودک 3 ماهه که لباس زردی به تن داشت مشاهده می نمود. در این تحقیق به بعضی از آنها گفته شده بود نام کودک «مری» است. و به بعضی گفته شده بود که نام کودک «جانی» است. در اتاق نیز سه اسباب بازی وجود داشت. یک عروسک، یک توپ فوتبال و یک ماشین. بزرگسالانی که فکر می کردند کودک دختر است معمولاً عروسک را در اختیار او قرار می دادند و اشخاصی که فکر می کردند نوزاد پسر است بیشتر ماشین را در اختیارش قرار می دادند. چند سال بعد زمانی که آزمایش مجدداً تکرار شد همان نتایج به دست آمد. کاتز نتیجه گرفت بزرگسالان اغلب بدون این که درباره موارد استفاده و کاربرد اسباب بازی ها بیندیشند تصور می نمایند دختر یا پسر لازم است هر کدام با اسباب بازی مخصوص جنس خود بازی کنند.
زمانی که زن ها می خواهند در بیرون از خانه کار کنند بسیاری از مردها مانع می شوند و اگر هم با شاغل بودن زن موافقت کنند، شرایطی دارند و با هر کاری و در هر حالی موافقت نمی کنند. حتی در جوامعی که ظاهراً زن ها از نظر اقتصادی و اجتماعی برابری کامل با مردها دارند باز هم تصمیمات عمده سیاسی، علمی، اجتماعی و هنری توسط مردها گرفته می شود. بدیهی است که همه این عوامل موجب هرچه بارزتر شدن تفاوت های بین دو جنس می شوند.
«کاتز» هم چنین معتقد است اسباب بازی های دخترانه مانند عروسک به دختران اجازه نمی دهند که مهارت های مکانیکی را به خوبی پسران که معمولاً با کامیون ها و بلوک ها بازی می کنند تمرین کنند و دخترها به خوبی پسرها در مدارس به خاطر تجسم فضایی و مهارت های ریاضی پاداش نمی گیرند.
«ایورباخ»، روان شناس کودک از موزه اسباب بازی بین المللی سان فرانسیسکو ، معتقد است اگر دختر چهار ساله ای دوست دارد با عروسک بازی کند و به او لباس بپوشاند این بدان معنا نیست که او در آینده نمی تواند یک مهندس یا یک حقوقدان بشود. در بازی کودکان آن چه اهمیت دارد اینست که اسباب بازی های متنوعی در دسترس آنها قرار گیرد.
همان طور که در مباحث قبل ذکر شد، تفاوت های جنسی زن و مرد در سایه تفاوت های رفتاری اطرافیان تکمیل می گردد. مثلاً دیدیم که مرد قوی تر، اما در مقابل آسیب پذیرتر از زن است؛ استقلال و اتکاء به نفس بیشتری دارد، حادثه جوتر، پرخاشگرتر، جاه طلب تر و کنجکاوتر از زن است. استعداد مکانیکی و تجسم فضایی او بهتر است و اهل سیاست است. زن نیز استعدادهایی دارد که ارتباط او را با دیگران تسهیل می کند، از نظر بدنی و روانی زودتر از مرد بالغ می شود و مهارت های کلامی و مخصوصاً سیالی کلامی در او بیشتر و بهتر است . به مراقبت و توجه از دیگران تمایل نشان می دهد، زود جوش تر و سازگارتر از مرد است، و دنیا را با دید اخلاقی و زیباشناسی می بیند.
زیربنای زیستی فوق از همان لحظه تولد تحت تأثیر بسیاری از عوامل اجتماعی و فرهنگی قرار می گیرد. مثلاً از همان اوان کودکی دخترها را به تقلید از الگوهای مادران ، و پسرها را به تقلید از الگوهای پدران وادار و تشوی می -کنند . اگر دختر بچه ای رفتار مادرش را تقلید کند تشویق می شود و اثر این تشویق تقویت می شود و به تکرار آن رفتار می پردازد، اما اگر رفتار مردانه را تقلید کند نه تنها تشویق نمی شود بلکه از انجام آن منع می گردد.
تفاوت های دو جنس تا حدودی نیز توسط اجتماع تعیین می شود. از همان کودکی به بیشتر دخترها تلقین می- شود که باید در روابط اجتماعی خود آرام تر و منفعل تر باشند. دخترها و زن ها اجازه دارند به راحتی گریه کنند و در رفتار خود لطافت و محبت نشان دهند؛ اما مردها باید دلیر، مصمم و قادر به کشیدن درد و رنج در خلوت .
دنیای امروز در دست مردهاست، حتی زمانی که زن ها می خواهند در بیرون از خانه کار کنند بسیاری از مردها مانع می شوند و اگر هم با شاغل بودن زن موافقت کنند، شرایطی دارند و با هر کاری و در هر حالی موافقت نمی کنند. حتی در جوامعی که ظاهراً زن ها از نظر اقتصادی و اجتماعی برابری کامل با مردها دارند باز هم تصمیمات عمده سیاسی، علمی، اجتماعی و هنری توسط مردها گرفته می شود. بدیهی است که همه این عوامل موجب هرچه بارزتر شدن تفاوت های بین دو جنس می شوند.
یکی دیگر از عوامل مؤثر در تفاوت های بین زن و مرد ، تلویزیون می باشد. پژوهش ها نشان می دهد که کودکان کمتر از 5 سال به طور متوسط ، 25 ساعت در هفته را به تماشای تلویزیون می گذرانند. به این ترتیب تا زمانی که دوره دبیرستان را به پایان برسانند، حدود 15 هزار ساعت از وقت خود را به تماشای برنامه های تلویزیون صرف کرده اند. براساس تحلیل های سربین برنامه های تلویزیون به سه طریق، الگوهای قالبی زن و مرد را به کودکان و نوجوانان آموزش می دهد.
1- مردها بیش از زنان، در برنامه نشان داده می شوند. این رقم را تحلیل گران حدود سه مرد در برابر یک زن گزارش کرده اند.
2- مردان و زنان در فعالیت های مختلفی اشتغال دارند، بدین معنا که مردان بیشتر به کارهای علمی، صنعتی و فعالیت های جسورانه و زنان به کار در خانه ( نظافت، اطو کشیدن، آشپزی) مشغولند. هر چند اداره کردن محیط خانه خود کار با ارزشی است ولی همه توان زن نمی تواند به آن محدود باشد. افزون بر این، زنان بیش از مردان ناراحتی ها و احساس های منفی را بروز می دهند، مردان مسایل را بهتر حل می کنند و زنان در حل مسایل به یاری دیگران نیاز دارند.
3- در برنامه ها به رفتار مردانه بیش از رفتار زنانه، ارزش و پاداش تعلق می گیرد. فراوانی پاداش مردان، نسبت به زنان دو بر یک و فراوانی تنبیه مردان نسبت به زنان نیز سه بر یک است. در نتیجه اعتنا به مردان در برنامه ها، بیشتر بوده و زنان بیشتر مورد بی توجهی اند. اگر کودکان نقش های قالبی جنسیتی را از تلویزیون می آموزند، پس آنان که ساعات بیشتری به تماشای تلویزیون می پردازند بیش از بقیه ، نقش های قالبی را که تلویزیون ارایه کرده است، می پذیرند و اعمال می کنند. (البته لازم به ذکر است در کشور ما ممکن است تلویزیون دقیقاً نقش های فوق را در رابطه با نقش زن و مرد القاء نکند و تأثیر آن به گونه ای دیگر باشد.)

کتاب ها و منابع درسی


پژوهش های اخیر نشان می دهد که در بسیاری از کتاب ها و منابع درسی، در مقاطع مختلف تحصیلی، دختران و زنان حضور کم رنگی دارند و با آن که زنان نزدیک به 50 درصد جمعیت را تشکیل می دهند کمتر از 30 درصد مطالب و تصاویر به آنان مربوط می شود، که این خود نیز می تواند عامل مؤثر در تصویر تفاوت جنسیت زن و مرد باشد. در اینجا باز هم تکرار می کنیم که اثر اجتماع در ایجاد تفاوت های فردی به هیچ وجه قابل انکار نیست. کلیه تفاوت های فردی و کلیه
تفاوت های زنان و مردان در اثر کنش متقابل محیط و توارث به وجود می آید. آخرین کلام این است که وجود تفاوت بین زن و مرد به معنای برتری یکی بر دیگری نیست. «اِن اَکرَمَکُم عِندَالله اَتقکُم – همانا بزرگوارترین شما نزد خداوند، پرهیزکارترین شماست». (حجرات / 13)
منبع: مقدمه ای بر روان شناسی ازدواج



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » علی بابا ( سه شنبه 89/10/14 :: ساعت 2:22 عصر )

»» سحر ، حرکتی به سوی باطل :

سحر ، حرکتی به سوی باطل :


قرآن در رابطه با ارزش کار ساحران می فرماید : « ویتعلمون ما یضرهم و لا ینفهم » (19) آنهایی که سحر آموزش می دهند ، چیزی را آموزش می دهند که ضرر به آنها می رساند ولی نفعی برای آنها ندارد . سحر نه برای ساحر هیچ فایده ای دارد ، نه برای کسی که به ظاهر به او کمک می کنند تا از طریق سحر از خطرات رهایی یابد ، بلکه ضرر می رساند بدون هیچ نفعی . چون سراسرش رفتن در مسیر باطل است ، تمام تلاش آنها در نهایت بی ثمر خواهد بود . معاویه بسیار تلاش کرد تا پسرش یزید ولیعهد شود . یکی از کارهایش این بود که امام حسن « علیه السلام » را زهر خوراند و شهید کرد تا مانعی در راه ولایتعهدی پسرش در بین نباشد ، نتیجه اش این شد که دست پسرش را به خون امام حسین « علیه السلام » آلوده کرد . باید همواره متوجه باشیم کار باطل اگر ظاهرش هم زیبا جلوه کند و انسان احساس کند دارد موفق می شود و در نهایت رسوایی و بی ثمری پیش می آورد . نگویید این جادوگر خیلی زرنگ است و کارها را خوب پیش بینی می کند ، فرض میگیریم زرنگی اش در حد معاویه باشد ، نتیجه چه می شود ؟ به قرآن توجه کنید که می فرماید : سحر به خودی خود هیچ نفعی ندارد . حالا موضوع گناهی که انسان با رجوع به ساحر مرتکب می شود بحث دیگری است . قرآن در رابطه با شراب و قمار می فرماید : « یسالونک عن الخمر و المیسر قب فیهما اثم کبیر و منافع للناس و اثمهما اکبر من نفعهما ... » (20) ؛ درباره ی شراب و قمار از تو می پرسند بگو در آن دو گناهی بزرگ و سودهایی برای مردم است ولی گناهشان از سودشان بزرگ تر است .
می فرماید درست است که مشروب بد و حرام است اما نفع هم دارد با این همه گناه آن از نفع آن بیشتر است . اما راجع به سحر می گوید یک ذره هم نفع ندارد . از این آیه می فهمیم حالا که سحر هیچ فایده ای ندارد بهتر است انسان سحر نداند . حال اگر من بروم عمرم را جهت آموزش این کار بی ثمر تمام کنم ، در قیامت باید جواب بدهم . از طرفی با توجه به اینکه قرآن می فرماید آموزش سحر ، آموزش چیزی است که هیچ نفعی ندارد و ضرر دارد ، اگر جادوگر ، جادوگر واقعی هم باشد و به واقع از طریق جنینان سر به سر ما بگذارد ، کاری نمی تواند بکند ، چه رسد که اکثر مدعیان سحر ، هیچ جنی در اختیار ندارند و عموماً افکاری را به خیالات ما القاء می کنند ، مثل همان کتکی که طرف از جنیان می خورد و در واقع از خیالات خود کتک می خورد . با این همه اگر اراده کنند که سر به سر ما بگذارند ، به اذن خدایی است که فرمود : آنها به خودی خود قدرت هیچ نفع و ضرری ندارند ، چشم زدن نیز در همین راستا است . امام حسن « علیه السلام» می فرمایند : دوای چشم زخم این است که آدمی این آیه را بخواند : « و ان یکادالذین کفروا لیزلقونک بابصارهم لما سمعوا الذکر و یقولون انه لمجنون و ما هو الا ذکر للعالمین (21) » (22) که بحث آن گذشت .

چگونگی احضار روح :


در بحث احضار روح هم موضوع باید درست بررسی شود ، چون در واقع در احضار روح ، روحی احضار نمی شود و پای شیطان در میان است . حتی همان هایی که به گفته ی خودشان احضار روح می کنند ، می گویند ؛ ابتدا می گوییم خودت را معرفی کن اگر معرفی نکرد می فهمیم شیطان آمده است ، بساط را جمع می کنیم ، چون کار خطرناک می شود .
یکی از همین افراد می گفت با اینکه در عملیات احضار روح ، روحی که آمد خود را معرفی نکرد ، باز هوس کردم ادامه دادم ، به قول خودش طوری دست آنها افتاده بود که به راحتی در جسم و روحش تصرف ها می کردند ، می گفت : یک مرتبه کیفی را که دستم بود آن قدر سنگین می کردند که نمی توانستم از زمین بلند کنم ، یا می گفت وسط جمعیت قلقلکم می کردند و موجب آبروریزی می شدند . می گفتند باید بروی زباله دانی ها را تمیز کنی و شده بودم یک آدم خُل و چِل . می گفت : می خواستم غذا بخورم هنوز دو لقمه نخورده بودم می گفتند پاشو برو غذاها را بیانداز توی سطل زباله ، و خلاصه از او یک آدم این چنینی ساخته بودند . چه کسی شروع کرد ؟ جز اینکه خودش به آنها میدان داد ؟ ولی چون آدم خوبی بود و خداوند می خواست فقط او را تنبیه کند ، یک مرتبه رفته بود خدمت یکی از علماء سادات ، ناخودآگاه شروع کرده بود قضیه اش را برای آن آقا تعریف کند آن عالم هم به نور علم و سیادتش تاثیر لازم را می گذارد و او را در پناه خود می گیرد . می گفت : در حینی که در خدمت آن آقا بودم داد می زند پاشو بیا بیرون . آن عالم آن شب هم او را نگه داشت تا صُور ذهینه او از تاثیر آنها آزاد شود و به لطف الهی نجات یافت . با این همه تا مدتها مشکل داشت به طوری که ظاهرش هم دیگر ظاهر انسان های معمولی نبود .
باید در رابطه با احضار روح با هوشیاری بیشتری تامل بفرمائید ، حال چه آن روح خود را معرفی کند و چه نکند ، فرق نمی کند ، در هر حال حضور شیطان در میان است ، با این تفاوت که ابتدا میان حضور خود را در ما امتحان می کند و سپس وارد می شود .
ممکن است در احضار روح اراده کنید مثلاً روح پدربزرگتان حاضر شود و شما سوال کنید اگر پدر بزرگ من هستی بگو چند پسر و چند دختر داشتی ، و او هم همه را درست بگوید و شما فکر کنید پس واقعاً روح پدربزرگتان است که حاضر شده ، در حالی که شیطان است و او می داند پدربزرگ شما چند فرزند داشته ، همان طور که همین حالا شیطان ناظر اعمال ما است و کارهای ما را زیر نظر دارد . (23)
ممکن است از روحی که احضار کرده اید سوال کنید آنجا چه خبر و او هم شروع کند از واقعیات برزخ و قیامت برای شما بگوید ، و شما تصور کنید چون شیطان از برزخ و قیامت سخن نمی گوید پس باید آن روح ، یک روح واقعی باشد که احضار دشه است . در حالی که شیطان به وضع شما نگاه می کند ، اگر دید از طریق باورهای مذهبی می تواند شما را به خودش مشغول کند همان طریق را دنبال می کند ، مهم آن است که شما را مشغول همین چیزها بکند . به فرمایش آیت الله دستغیب « رحمه الله علیه» ؛ « گاهی شیطان برای مشغول کردن ما در دل ما وسوسه می کند که کتابی در رد شیطان بنویسیم » (24)
عمده آن است که متوجه باشیم هیچ روحی اذن ندارد که با طرفندهایی مثل احضار روح ، از آن عالم به طرف ما بیاید هر کس آن دنیا مشغول اعمال خودش می باشد ، مگر آنکه خداوند به او اذن دهد تا با ما ارتباط پیدا کند و آن هم ربطی به کارهایی مثل عملیات احضار روح ندارد .
چون در احضار روح گرفتار شیطان می شویم به ما فرموده اند حرام است و موجب از بین رفتن فرصت هایی است که می توان در آن فرصت ها به معارف عالیه و اخلاق حسنه دست پیدا کرد .
موضوع مدیوم یا واسطه با احضار روح متفاوت است در مدیوم به روحی که آماده سیر در عالم غیب است گفته می شود به آن عالم سیر کند و از عوالم غیب خبرهایی بیاورد که این ربطی به احضار روح ندارد ، هر چند ناممکن است این عمل را هم تحت عنوان احضار روح به شمار آورند ولی این غیر از احضار روحی است که امروزه با روش هایی خاص مثل میز احضار روح یا استکان انجام می دهند . علامه حسینی تهرانی در کتاب معادشناسی می فرماید : برادر علامه طباطبایی « رحمه الله علیه » یک شاگردی داشتند که در نزدشان فلسفه می خواند و می توانست با ارواح بسیاری از علماء ارتباط برقرار کند و داستان هایی از ارتباط او با علماء نقل می کنند . (25)
... ادامه دارد.

پی نوشت‌ها:


19) سوره ی بقره ، آیه ی 102
20) سوره ی بقره ، آیه ی 219
21) سوره ی قلم ، آیه ی 51
22) جامع الأخبار ، ص 157
23) قرآن در آیه ی 27 سوره ی اعراف می فرماید : « شیطان و قبیله ی او شما را از جایی می بینند که شما آنها را نمی بیند» .
24) « استعاذه » آیت الله دستغیب ، ص 24
25) « معاد شناسی » ، آیت الله حسینی تهرانی ، ج 1 ، ص 182


منبع: کتاب « جایگاه جن ، شیطان و جادوگر در عالم »



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » علی بابا ( سه شنبه 89/10/14 :: ساعت 2:22 عصر )

»» جایگاه هیپنوتیزم :

جایگاه هیپنوتیزم :


سوال : جایگاه هیپنوتیزم در معارف اسلامی کجاست ، و جنبه های مثبت و منفی آن چه چیزهایی می تواند باشد ؟
جواب : هیپنوتیزم یا تاثیر روحی بر دیگران ، استعدادی است که در اکثر انسان ها هست ، اگر انسان آن استعداد را مدیریت کند طوری رشد می کند که شما حاصل آن را در عمل آنهایی که بقیه را هیپنوتیزم می کنند می یابید . هیپنوتیزم ؛ تمرکز روح است بر شخصی که می خواهیم او را تحت تاثیر اراده خود قرار دهیم . با تمرکز روح بر اراده ی خود ، آنچه را می خواهیم به طرف مقابل القاء میکنیم . با توجه به مجرد بودن نفس چنین امکانی در هر کس هست ، آنچه نباید مورد غفلت قرار گیرد حوزه تاثیر عمل هیپنوتیزم است که عبارت است از « خیال » . نکته ی دیگر نقش تمرکز است ، نفس انسان با تمرکز ، و یگانه کردن اراده ، قدرت نفوذ پیدا می کند . همان طور که خداوندکه عین یگانگی و احدیت است دارای نفوذ مطلق است ، نفس انسان نیز در تمرکز نفس ، به نحوه ای از وحدت دست می یابد و به همان اندازه قدرت و نفوذ پیدا می کند . شاید فیلم مستند « سفر به ماوراء » را دیده باشید . طرف با تمرکز زیاد بدون دست زدن به قطب نما آن را حرکت می دهد ، چون نفس انسان با تمرکز ، قدرت تاثیر پیدا می کند ، همان طور که خداوند با نظر به مخلوقاتش آنها را تحت تاثیر خود دارد . خداوند با توجه به و بدون هیچ گونه دست و تماسی کهکشان ها را به حرمت می آورد و آنها را در کنترل خود دارد ، همین طور که به خورشید نظر دارد ، خورشید را در کنترل اراده خود دارد . فرقش این است که اولاً : خداوند عین اراده و توجه است . ثانیاً : آنچنان است که کاری او را از کاری باز نمی دارد ، چون در مقام جامعیت است و صفاتش عین ذاتش می باشد .
آنچه باید بدانید این که اولاً : تمرکز قدرت می آورد . ثانیاً : موجود مجرد هر جایی که اراده کند باشد ، در آنجا حضور دارد و می تواند اراده خود را در آنجا اعمال کند . همان طور که در ورزش بدن سازی ، انسان از طریق تمرکز روی ماهیچه های خود و حرکت دادن ممتد آنها ، صورت خاصی را که در ذهن دارد به ماهیچه ها تحمیل می کند و در نتیجه پس از مدتی آن صورتی را که انسان مایل بود به ماهیچه هایش بدهد ، در ماهیچه ها ظاهر می شود . طرف با تمرکز ، از دور ، بدون استفاده از دست ، قاشق چایخوری را کج می کند ، البته برای این تمرکز مدت ها باید وقت بگذارد . در فیلم « سفر به ماوراء » آن خانم روسی نه تنها عقربه ی قطب نما ، بلکه جعبه آن را حرکت می دهد و خودش می گوید ؛ در همان مجلس ـ در اثر تمرکز شدید ـ دو کیلو از وزنش کم می شود ، در تمرکز و با ایجاد وحدت در اراده ، تاثیر بر اشیاء و افراد بیشتر می شود ، این اندازه باید انرژی صرف کرد . هنر تمرکز را عده ای با نظم خاص و جهت امر خاصی شکل دادند و هیپنوتیزم را پدید آوردند . هیپنوتیزم یک نوع تمرکز روح است بر روح طرف مقابل و نسبت به تمرکزهایی که موجب تصرف در امور مادی می شود آسان تر است . طرف با دستوراتی که می گیرد ذهنش را روی موضوعی خاص متمرکز می کند و چون تمرکز ، قدرت می آورد می تواند اراده ی خود را بر اراده ی طرف مقابلش تحمیل کند ـ به شرطی که هیپنوتیزم شونده مقاومت نکند ـ تمرکز علاوه بر عمل هیپنوتیزم در سایر امور تا آنجا قدرت می آورد که انسان می تواند چهار قالب یخ را با یک ضربه بشکند . درست است که با قدرت کامل ، دستش را روی یخ ها می کوبد ، ولی آنچه نقش اصلی را دارد تمرکز ذهن اوست روی یخ ها . حرکت دست تمرکز او را کامل می کند .
تمرکزی که در هیپنوتیزم نیاز است ، آسان تر است از تمرکزی که در « ذن » لازم است . هیپنوتیزم کننده با تمرکز ، روح طرف مقابل را تحت تاثیر خود قرار میدهد . مثلاً به او می گوید : تو الان خوابی ، و او به خواب می رود . سپس به او می گوید : تو الان به خانه مادرت می روی ، روح طرف می رود خانه مادرش . به او می گوید : تو می توانی بدن خود را به صورت افقی بین این دو صندلی نگهداری ، بعد که شما بدن او را بین دو صندلی قرار می دهید، مثل یک چوب آن را نگه می دارد . از آن آقایی که هیپنوتیزم می کرد پرسیدم چقدر وقت برای این کار صرف کرده اید ؟ گفت چهار سال ، حالا ممکن است کمتر هم بشود وقت گذاشت .

موقتی بودن تاثیر هیپنوتیزم :


توجه داشته باشید جایگاه تاثیر هیپنوتیزم خیال طرف مقابل است و تاثیر آن هم به اندازه ی پایداری خیال است . در جلسه ای که بنده نیز حاضر بودم به طرف گفت شما بعد که بیدار می شوید یک ربع نمی توانید صحبت کنید ، او هم وقتی بیدار شد واقعاً هر چه تلاش کرد صحبت کند نتوانست ، چون قوه ی خیال او تحت اراده خودش نبود ، به نفس او القاء شده بود که نمی تواند یک ربع صحبت کند ، با اینکه از حالت هیپنوتیزم درآمده بود ، در مرتبه ای از نفس خود و با اراده ی خود می خواست صحبت کند ، ولی مرتبه دیگر نفس او که تحت تاثیر خیالش بود قادر به صحبت کردن نبود . در یک مورد دیگر به طرف که سیگاری بود گقت شما سیگار دوست ندارید ، شما سیگار دوست ندارید . وقتی بیدار شد اگر به او سیگار می دادند حالش به هم می خورد . ولی فراموش نکنید که این حالت موقت است ، چون جنس خیال چیزی است که پایدار و همیشگی نیست و لذا آن شخص بعد از مدت کمی مثل قبل کاملاً معتاد به سیگار است . با توجه به موقت بودن خیال ، تاثیر هیپنوتیزم نیز موقت است و در همان حد می تواند موثر باشد . اخیراً شنیده اید یک عمل سزارین را با هیپنوتیزم انجام دادند ، به این صورت که آن خانم را شخص هیپنوتیزم کننده در تمرکز خود قرار میدهد و به او القاء می کند که در حین زایمان درد نخواهی داشت و در نتیجه عمل زایمان بدون درد را انجام می دهند . در فیلم سفر به ماوراء ملاحظه فرمودید که طرف را هیپنوتیزم کردند و دندانش را بدون درد و با کمترین خونریزی کشیدند . آری در همین اندازه می توان طرف را تحت اراده خود قرار داد و خیال خود را به او منتقل کرد .
... ادامه دارد.
منبع: کتاب « جایگاه جن ، شیطان و جادوگر در عالم »



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » علی بابا ( سه شنبه 89/10/14 :: ساعت 2:22 عصر )

»» عشق یعنی ...........................

عشق یعنی ...........................
عکس های فانتزی
عکس های فانتزی
جک و اس ام اس
تغییر رفتار ناخود آگاه انسان توسط پول
چگونه اعتماد به نفستان را بازیابید ؟
اضطراب و علل و راه های مقابله...
ازدواج و انواع کاراکترهای شخصیتی
مشاوره قبل از ازدواج
تست اعصاب!
رفتار چیست و چه ویژگیهایی دارد ؟
خودآگاهی و کمرویی
چگونه بر رقیبتان پیروز شوید و به عشقتان برسید
میوه ها و سبزیجات سالم تابستانی
چربی های شکمتان را از بین ببرید (آب کنید)
افکار عاشقانه
اس ام اس های (پیامک های!) عاشقانه



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » علی بابا ( سه شنبه 89/10/14 :: ساعت 2:22 عصر )

»» زن عاقل خود را دیوانه نکنید! (2)

زن عاقل خود را دیوانه نکنید! (2)
نویسنده: باربارادی آنجلیس
آقایان مراقب باشید!زن عاقل خود را به یک دیوانه زنجیری بدل نکنید
5-با زن های دیگر گرم بگیرید.
باربارای عزیز:
نامزدم که سه سال است او را می شناسم این عادت بد را دارد که با زن های دیگر گرم می گیرد.این کار او مرا دیوانه ساخته است. او همیشه به زن های زل می زند. حتی گاهی اوقات در حضور من نیز به آنها چراغ سبز نشان می دهد. البته او همیشه این حقیقت را انکار می کند. هرگاه از این رفتار او شکایت می کنم و به اومی گویم که چقدر مرا ناراحت می کند و می رنجاند مرا متهم می کند که حسودی می کنم . احساس ناامنی دارم. مشکل اینجاست که رفتار او براستی احساس ناامنی هم درمن تولید می کند لذا نمی توانم از خودم دفاع کنم. فکر نمی کنم که او هرگز به من خیانت کند. پس چرا این رفتارش مرا اینقدر ناراحت می کند؟ لطفاً به من کمک کنید.
این تنها یکی از صدها نامه ای است که از زن هایی دریافت کرده ام که از این رفتار نامزد/همسرشان شکایت داشته اند.هرگاه این موضوع را در سمینارهایم پیش می کشم مردها اغلب می خندند. گویی می گویند:«اوه، آره می دانم زن ها همیشه از این موضوع شکایت دارند. اما در واقع زیادی خودشون را ناراحت می کنند.»خب، مردان عزیز! می خواهم به شما بگویم که اصلاً هم این طور نیست. این نوع سهل انگاری در قبال انرژی جنسی هر چند هم که از لحاظ اجتماعی کاملاً قابل قبول باشد یکی از مخرب ترین دشمنان در هر رابطه ی نزدیک و صمیمی است و حتی با اعتماد به نفس ترین، قویترین و مستقل ترین زن ها را نیز به لحاظ روحی از هم می پاشد.
صحبتی بامردها: پیش از آنکه برچسب انتقادگر به من بزنید، می خواهم به شما بگویم که درباره ی این موضوع با هزاران زن ومرد مختلف در سمینارهایم صحبت کرده ام و نحوه ی بیانم به گونه ای است که قبلاً هرگز نظیر آن را نشنیده اید. در اینجا موضوع اصلاً این نیست که درست یا غلط چیست، حق با کیست و اینکه چه کسی خوب و چه کسی بد است، بلکه صحبت در باره ی درک تأثیرات لاس زدن بر روی انرژی جنسی است که در هر رابطه ی صمیمی وجود دارد.لذا از شما خواهش می کنم با ذهنی باز گوش کنید و اجازه دهید برایتان توضیح دهم که چگونه ممکن است با دستهای خودتان بنای زندگی عشقی خود را فرو بریزید بی آن که خود نیز از آن باخبر باشید.

حساب بانکی انرژی جنسی


تصور کنید که هر زن ومردی یک حساب بانکی دارند که در آن میزان انرژی جنسی آنها که تشکیل شده است از مقادیر انرژی احساسی و رمانتیک، شهوت، شور و حرارت، عشق، نیاز جنسی و... ثبت شده است. درست همانگونه که آزاد هستید وحق انتخاب دارید که با موجودی حساب بانکی مالی خود هر کاری بکنید.مثلاً همه را خرج کنید، سرمایه گذاری کنید، ببخشید یا دور بریزید.می توانید انتخاب کنید که با موجودی انرژی حساب بانکی جنسی خود هر کاری بکنید.
هنگامی که مجرد هستید، مقدار کمی از این انرژی جنسی را بر روی یک رابطه ی رمانتیک به خصوص سرمایه گذاری می کنید و سپس منتظر می مانید تا ببینید که آیا بهره وری یا سودآوری لازم و کافی را دارد یا خیر. هنگامی که رابطه ای موفق نیست، مایه گذاشتن از انرژی جنسی، عاطفی و رمانتیک خود را متوقف می کنید.سپس این انرژی ها را پس می گیرد و مجدداً درحساب سپرده ی خود پس انداز می کنید و منتظر فرصت بعدی می مانید.درست همان گونه که همگی دوست داریم جایی سرمایه گذاری کنیم که سودهای کلان به جیب بزنیم،هنگامی که مجرد هستیم همواره دوست داریم برنده باشیم و روی کسی حساب باز کنیم که بتوانیم تمامی عشق، امیدها، رویاها و خلاصه تمامی پس اندازهای جنسی و عاطفی خود را بر روی او سرمایه گذاری کنیم.
هنگامی که عاشق می شوید، به طرزی جدی با کسی درگیر می شوید.نامزد می شوید یا با کسی ازدواج می کنید،گویی فرصتی را که همیشه می خواستید روی آن سرمایه گذاری کنید، پیدا کرده اید.سپس تعهد می دهید که خود را به طرزی انحصاری چه به لحاظ عاطفی و چه به لحاظ جنسی صرفاً روی آن شخص سرمایه گذاری کنید.به طوری که هیچ گونه سرمایه گذاری جانبی یا پروژه های کوتاه مدت دیگر را جایز نمی دانید!روز به روز، ماه به ماه و سال به سال نیز موجودی های بیشتری را مرتباً به حساب خود واریز می کنید (خواهش می کنیم نخندید!)این موجودیها از چه چیزهایی تشکیل شده اند؟ صمیمیت، ارتباط، محبت، علاقه و عشق.
آنچه زن ها دوست دارند مردها بدانند:
هربار که با نامزد/همسرتان ارتباط احساسی برقرار می کنید، هر بار که مکنونات قلبی خود را با یکدیگر در میان می گذارید، هر مکالمه ای که با یکدیگر دارید، هر کلمه ی محبت آمیز یا عاشقانه ای که بر زبان می آورید، هرگونه ابراز احترام و تشکری که از یکدیگر دارید، هر لحظه از صمیمیتی که دارید، هر بوسه، هرآغوش و البته هر مهرورزی و همبستر شدن همه و همه سرمایه هایی هستند که به حساب مشترک خود با شخصی که دوستش دارید، واریز می کنید.
مردان عزیز: حال تصور کنید که متأهل هستید و با خوشبختی با همسرتان زندگی می کنید.مهندس معماری هستید و در شرکت بزرگی مشغول به کار هستید.زن زیبایی با شما همکار است که بیش از حد طبیعی باشما خوش رو، اجتماعی و خون گرم است. احساس می کنید کمی به او جذب شده اید. چرا که بالاخره او زنی زیباست و همواره احساس خوبی به شما می دهد. زیرا مدام از شما تعریف می کند و به شما لبخند می زند.لذا شما خود را متقاعد می سازید که هیچ گونه اشکال یا ضرری ندارد با او بیشتر صحبت کنید، به یکدیگر E-mail بفرستید و گاهی اوقات نیز با هم ناهار بخورید. خب. کسی از شما ایرادی نمی گیرد. زیرا بالاخره متأهل هستید و او فقط یک دوست است نه هیچ چیز دیگر. اینطور نیست؟ به رغم حسن نیت شما مراوده با این زن به هیچ وجه بی ضرر
نیست.چرا که هر بار با او صحبت می کنید، E-mail می فرستید، به او توجه ویژه می کنید و با او مراوده می کنید، در واقع مقادیری از موجودی حساب بانکی جنسی مشترک خود و همسرتان را برداشت می کنید و به حساب آن زن واریز می کنید! این به آن معنا است که عملاً موجودی و سرمایه ای را که منحصراً به رابطه ی صمیمی خود و حفظ و ارتقای آن اختصاص داده بودید، از حساب مشترک خود برداشت می کنید و به حساب زنی می ریزید که حتی او را خوب نیز نمی شناسید.
خب، خطر این کار در چیست؟
این کار به آن معنا است که از حساب همسرتان می دزدید و به حساب زن دیگری می ریزید.
می دانم که این قضاوتی است بسیار محکم و قاطع.اما می خواهم لحظه ای به آن فکر کنید.حتی هنگامی که مقادیری از افکار، تحسین و حتی بازی گوشی های خود را روی زن دیگری که حال چه آشکارا و چه پنهانی به شماعلاقه نشان می دهد در واقع موجودی و اعتباری را که متعلق به رابطه و ازدواج تان می باشد، برداشت کرده اید و آن را در جای دیگری که سود و بهره اش هرگز به حساب شما برگشت داده نمی شود، خرج کرده اید.
ممکن است بگویید:«دست نگه دار! من که هیچ کار اشتباه یا نامشروعی انجام نداده ام.من که با او همبستر نشده ام و حتی او را لمس هم نکرده ام. مکالمات ما همگی مؤدبانه هستند. چگونه می توانید بگویید که من از حساب همسرم دزدی کرده ام؟» خب، معتقدم که آن نوع از توجه
و انرژی مذکر و مردانه، که معطوف این زن می کنید و مراودات و تبادلاتی که با او دارید چنانچه برقرار باشد که ازدواج و رابطه تان هر لحظه مستحکم تر، صمیمی تر و با شور و حرارت تر شود باید تنها و تنها صرف ازدواج و همسرتان گردد نه کس دیگری.ممکن است درابتدا متوجه تأثیرات آن نباشید، اما هنگامی که بخش هایی از خود را برای زن دیگری صرف می کنید، به تدریج انرژی هایی را از حساب جنسی خود هرز می دهید و طولی نمی کشد که متوجه آثار و پیامدهای مخرب آن خواهید شد.بدین معنا که همسرتان از جذابیت کمتری برایتان برخوردار خواهد بود، احساس ارتباط و مرتبط بودن کمتری با او خواهید کرد، و احساس محدودیت بیشتری.یک روز صبح از خواب بیدارمی شوید و می بینید که جذابیت و ارتباط جنسی چندانی نسبت به همسرتان درخود احساس نمی کنید. شور و حرارت رابطه تان از بین رفته است.این در حالی است که ممکن است ندانید چرا، مگر تا وقتی که دیگر خیلی دیر شده است.
چنانچه کار و تجارتی داشتید و می خواستید فرد موفقی باشید و این موفقیت و اعتبار را برای همیشه برای خود حفظ کنید، آیا سرمایه های خود را در جای دیگری به خطر می انداختید؟ البته که نه.پس چرا باید موجودی انرژی های جنسی و عاطفی خود را از مهم ترین حساب شخصی خود که رابطه و ازدواج با زن زندگی تان است برداشت کنید و آن را در جای دیگری سرمایه گذاری کنید؟ واقعیت این است که هرگز این کار را نمی کنید مگر این که متوجه نباشید که چه می کنید.
مردان عزیز:منظور من نیز دقیقاً همین است. بیشتر مردها هرگزمتوجه این نوع پنهان و نامرئی از تبادل دائمی انرژی های قدرتمند جنسی و عاطفی نیستند که همیشه در پیرامون آن ها در جریان است، هرگز هیچ کس این آموزش ها را در کودکی یا نوجوانی به ما نداده است. لذا با خوش بینی و ساده لوحی تمام پا بر روی روابط می گذارید و به خود می گویید مادامی که باکسی همبستر نشده اید، به نامزد/همسرشان خیانت نکرده اید.این کُد اخلاقی خوبی است که هرگز به غیر از همسرتان با زن دیگری همبستر نشوید، اما باید بدانید که تأثیرات توجهات و انتخاب های شما به آنچه که به لحاظ فیزیکی و جسمانی (جنسی)مرتکب می شوید یا نمی شوید، محدود نمی شوند.

از کجا بدانید که آیا از حساب جنسی مشترک خود برداشت کرده اید یا نه.


گاهی اوقات هنگامی که مطالب فوق را با مردها در میان می گذارم می گویند: «بسیار خب، می فهمم چه می گویید.اما خب چاره چیست؟ انتظار دارید چه کار کنم؟ باید چشم بند به چشم بزنم؟ دنیا پر از زن های خوشگل و زیباست. آیا منظورتان این است که چنانچه حتی اگر به یکی از آنها هم نگاه کنم از حساب مشترکمان دزدی کرده ام؟ »نه، البته که نه. اما میان ملاحظه کردن یابه عبارتی «مشاهده کردن» با «دامن زدن» تفاوت بسیاری وجود دارد.
مشاهده و تشخیص زیبایی انسانی که از مقابل شما عبور می کند و لذت بردن از نقشی که زیبایی او در دنیا ایفا می کند یک چیز است و دامن زدن به انرژی جنسی که نسبت به او در خود احساس می کنید چیز دیگری است.این دو بسیار متفاوت هستند. هنگامی که مردی تنها این زیبایی را ملاحظه می کندـ درست به همان طریق که زیبایی غروب خورشید یا زیبایی ماشین گران قیمت را مشاهده می کندـ در واقع به زیبایی ها این جهان صحه گذاشته است. او این زیبایی را می پسندد و پیش خودش فکر می کند: «چه زیبا!»و سپس توجه و تمرکز خود را مجدداً معطوف کار قبلی خودش می کند.
اما هنگامی که یک مرد دامن می زند موضوع بسیار فرق می کند.دامن زدن با مشاهده کردن آغاز می شود، اما همان جا متوقف نمی شود. برای نمونه زن زیبایی را در یک رستوران بر سر میز می بینید، اما سپس میل شما پیش می رود و تصمیم می گیرید که با انرژی جنسی زن آن هم به طرزی جنسی شرکت کنید.حال با خیره شدن، زبان با گفته ها و کلام تان و یا فقط در ذهن و تخیل تان.
مردان عزیز:درست مانند این است که موقتاً تعهد جنسی خودتان را به نامزد/همسرشان فراموش می کنید و یک خوش گذرانی کوتاه ده ثانیه ای را با زنی دیگر از ذهن وتخیل خودتان می گذرانید.گویی لحظه ای از جلد خود خارج می شوید، بر سر میز او می پرید، کام می گیرید و سپس به جلد و کالبد خو باز می گردید.چنانچه نامزد/همسرشان آن جا کنارتان باشد، شمابا معصومیت تمام پاسخ می دهید که:«من جایی نرفته بودم. همین جا کنار تو نشسته ام.»
خب، حالا می دانید که شما فقط آن جا نشسته بودید، بلکه داشتید به انرژی جنسی خود دامن می زدید، بی آنکه خود نیز متوجه باشید. اما نامزد/همسرتان چنین احساس کرده بود که برای ده ثانیه یا بیشتر غیب تان زده است و آن جا در کنارش حضور نداشتید و همین طور نیز هست. ما زن ها در موازنه و بیلان موجودی و نیز برداشت های مختلف انرژی از حساب جنسی و عاطفی خود بسیار دقیق، حساس و باریک بین هستیم.حتی چنانچه مقادیر بسیار کمی برداشت کرده باشید، از چشم تیزبین زن ها پنهان نمی ماند. ممکن است از جزئیات آگاهی نداشته باشیم:بخصوص هنگامی که حضور نداریم.اما چنانچه از توجه و انرژی شما نسبت به ما حتی اندکی نیز کاسته شده باشد،گیرنده های مان آن را ثبت می کنند و هنگامی که بیلان انرژی جنسی و عاطفی موجود درحساب تنزل می کند احساس امنیت مان نیز سریعاً نزول می کند.
به همین دلیل است که اغلب زن ها ازگرم گرفتن ،چشم چرانی و دلبری کردن خوش شان نمی آید.(مگر اینکه خودشان هم از همان قماش باشند!)و به منظور محافظت ار روابط خود شدیداً از خود واکنش نشان نمی دهند وما زن ها به مجرد آن که مرد زندگی مان از حساب انرژی جنسی و عاطفی مشترک مان برداشت کند بنا بر غریزه متوجه می شویم (حتی مقادیر بسیار جزئی )و سپس به دنبال آن احساسات بسیار بدی به سراغ ما می آید.ناگهان احساس می کنیم که از سه نیاز اساسی و پنهان خود محروم مانده ایم :نیاز به احساس امنیت ،نیاز به مرتبط بودن و سرانجام نیاز به ارزشمند بودن.به دنبال آن خصوصیات
و رفتارهایی را از خود بروز می دهیم که مردها تحملش را هم ندارند و از آن بیزارند.البته، این تنها موجب می شود که از جذابیت ما نیز برای نامزد/همسرمان کاسته شود.که این نیز به نوبه ی خود زن های دیگر را جذاب تر و خواستنی تر می سازد و بدین ترتیب چرخه ی معیوب تولید می شود.
هیچ کس مرا به عنوان یک فرد محافظه کار نمی شناسد؛ در هیچ زمینه ای همواره در تمامی زندگانی ام آزادانه اندیشیده ام.لذا ممکن است کمی عجیب تر به نظر برسد که چرا و چگونه در قبال این مسئله موضعی چنان سخت و محکم و انعطاف ناپذیر اتخاذ کرده ام.موضع من در عین حال برخاسته از هیچ تفکر اخلاقی یا مذهبی نیست.بلکه برخاسته از مشاهدات و تجربیاتی است که از آثار مخرب این گونه سهل انگاری ها و مسامحه کاری ها بر روی روابط صمیمی داشته ام.سهل انگاری در قبال سهیم شدن انرژی جنسی با دیگران همواره تأثیرات بسیار مخربی را بر روی روابط صمیمی بخصوص ازدواج داشته است.موفقیت در ازدواج و روابط صمیمی به خودی خود به اندازه ی کافی سخت و دشوار است که نیازی نباشد این معضل را نیز بر آن اضافه کنیم!

آنچه زن ها دوست دارند مردها بدانند:


هنگامی که انرژی عاطفی و جنسی خود را در جایی غیر از رابطه صمیمی یا ازدواج خود سرمایه گذاری و مصرف می کنید، ما زن ها را بسیار فراتر از آنچه بتوانید تصورش را هم بکنید، می رنجانید.نهایتاً این هرز رفتن انرژی، رابطه را از منابع ارزشمند و حیاتی خود محروم می سازد.

راه حل:


01 هنگامی که احساس می کنید وسوسه شده اید مقادیری حتی جزئی از حساب عاطفی و احساسی خود برداشت کنید، از خود بپرسید:از انجام این کار چه هدف یا مقصودی دارم؟ می خواهم به چه چیزی برسم؟ سپس تعهد خود به نامزد/همسرتان را مجدداً به یاد آورید و از برداشت از حساب تان منصرف شوید.سپس معادل همان میزان را به حساب مشترک با نامزد/همسرتان ـ آن هم با عشق ورزیدن به او به هرطریق ـ واریز کنید.
02 هنگامی که زنی زیبا و جذاب را مشاهده کردید به او به عنوان چیزی که می خواهید مال شما باشد نگاه نکنید.بلکه به چشم یک شاهکار هنری زیبا به او نگاه کنید و زیبایی اش را تحسین کنید و تنها چشم بیندازید اما دل مبازید. به تخریب بنیاد زندگی تان دامن نزنید.تنها نگاه کنید.خیره نشوید.سپس در همان لحظه زن زیبای خود یا زیبایی های دیگر او را به یاد آورید و به خود بگویید که چقدر خوشبخت و خوش اقبال بوده اید که عشق او را برای خود دارید و از آن خود کرده اید.
حال به شش مورد باقی مانده خواهیم پرداخت.لازم به تذکر است که این شش مورد را اندکی خلاصه تر از پنج مورد قبلی به بحث و بررسی خواهیم گذاشت.

6-از او فاصله بگیرید


و اینک سریع ترین و مؤثرترین روش برای تبدیل زنی که دوستش دارید به زنی محتاج، وابسته، نق نقو و فاقد هرگونه احساس امنیت:
پس بنشینید و از او فاصله بگیرید.با او صحبتنکنید. افکار و احساساتتان را با او درمیان نگذارید و به سؤالات او درباره ی این که چه چیزی شمارا ناراحت کرده است پاسخ ندهید.سپس مشاهده کنید که چگونه قوی ترین، مستقل ترین، با اعتماد به نفس ترین و خوش اخلاق ترین زن ها که از مؤانست و معاشرت شان لذت می بردید، چگونه در برابر دیدگانتان در کسری از ثانیه به زنی پارانویید، عصبی، مضطرب، هراسان و مستأصل بدل خواهد شد.به یاد داشته باشید، زن ها نیاز دارند احساس امنیت کنند، مرتبط باشند و به آنها ارزش و احترام گذاشته شود.لذا هنگامی که خاموش می شوید و از آن ها فاصله می گیرید و سکوت اختیار می کنید بدترین احساسات را در او زنده می کنید.او را می ترسانید، احساس انزوا و مرتبط نبودن به او می دهید و موجب می شوید احساس بی اهمیت بودن کند.
برخی از مردها اسم این روش را «روندادن» و «گربه را دم حجله کشتن!» می نامند اما من آن را بی فکری و بی ملاحظگی و بی احساسی می نامم.گویی به یک باره رابطه را بی خبر ترک گفته باشید.ما به دنبال شما می گردیم اما هیچ کجا پیدایتان نمی کنیم.شما را می بینیم.شاید حتی شما را لمس هم بکنیم اما شما را احساس نمی کنیم چرا که به لحاظ احساسی و عاطفی ناپدید شده اید.
گاهی اوقات مردها حتی متوجه نیستید که از نامزد/همسرشان فاصله گرفته اند.و واقعاً آن را از روی عمد انجام نمی دهند.مردها معمولاً به دلایل متعددی بر پیرامون خود دیوارها و موانع احساسی بر می افرازند و از زنی که دوستش دارند فاصله می گیرند:ازمقاومت در مقابل صمیمیت، ترس از صدمه دیدن،و...گرفته تا مسائل و موضوعات حل و فصل نشده و ناتمام کودکی.مردان عزیز:ما زن ها می توانیم درک کنیم که ممکن است شما به این صفت عادت کرده باشید و حتی بدون آن که متوجه باشید از ما فاصله بگیرید و نسبت به ما سرد شوید. به همین دلیل است که سعی می کنیم به شما نزدیک شویم. قدم پیش بگذاریم و فضای خالی را به سوی شما پل بزنیم.این را نیز می دانیم که هرچه مدت طولانی تری را خاموش و یخ بسته بمانید،حال ما نیز بدتر می شود.
به یاد داشته باشید که هزگز نتیجه ی خوب یا مثبتی از بسته شدن و خاموش شدن نسبت به نامزد/همسرتان تولید نمی شود، زیرا تمامی مسائل و موضوعات حل و فصل نشده ای که زنی نسبت به احساسات رهاشدگی دارد مجدداً سر باز می کنند.تخم بی اعتمادی در دل او کاشته می شود،بطوری که هرگز مجدداً نمی تواند همچون گذشته احساس آرامش و امنیت بکند.سپس شما نیز به نوبه ی خود نسبت به ما سردتر شده از ما بیشتر فاصله خواهید گرفت. نهایتاً چنانچه این سیکل معیوب به اندازه ی کافی ادامه داشته باشد، ما نیز ناپدید خواهیم شد.طوری که هم ما و هم رابطه با ما را از دست خواهید داد.

راه حل:


هنگامی که احساس می کنید خاموش شده و از ما فاصله گرفته اید، سعی کنید به طریقی مجدداً برگردید.به خود دروغ نگویید و وانمود نکنید که این فاصله گرفتن ها و دورشدن ها بی ضرر است.زیرا اصلاً این طور نیست.ما می دانیم که شما ما را رها کرده اید و از شما می رنجیم.چنانچه مشکلی وجود دارد درباره ی آن با ما حرف بزنید.اما هرگز خود را کرخت و سرد نکنید و ما را به جهت آن ترک نکنید.

7-از او انتقاد کنید.


چرا برخی از مردها مدام از نامزد/همسر خود انتقاد می کنند؟ آیا آنان به راستی چنین فکر می کنند که چنانچه مدام با قضاوت ها و محاکمه هایشان به ما حمله کنند ما تغییرخواهیم کرد و بهتر خواهیم شد؟ آیا چنانچه به طور مداوم و مستمر اشتباهات مان را توی سرمان بزنند از ما زن بهتری خواهند ساخت؟ آیا آن ها به دلایلی احساس می کنند که عشق توأم با سخت گیری و خشونت سرانجام ما را سر عقل می آورد و اصلاح خواهد کرد؟ آیا آنان به راستی فکر می کنند که چنانچه ما را به دلیل وزن زیادمان، لباس پوشیدمان، خانه داری مان، دوست هایمان، آشپزی مان، کتاب هایی که می خوانیم و...سرزنش و
تحقیر کنند به ما انگیزه ی تغییر خواهند داد؟
اما چنانچه شما مردی سخت گیر، سرزنش گر و انتقادگر هستید (که البته خودتان می دانید هستید یا نیستید.)پس، از روزی بترسید که زن زندگی خود را دیوانه سازید!هرچه بیشتر اشتباهات مان را به به رخ مان بکشید، اعتماد به نفس ما را کاهش می دهید و عملکردمان را ضعیف تر خواهید ساخت.هرچه بیشتر از قیافه، ظاهر یا سر و وضع مان انتقاد کنید احساس بدتری نسبت به خود خواهیم داشت و کمتر برای بهبود شرایط فیزیکی و زیبایی ظاهری خود کار و تلاش خواهیم کرد به تدریج انتقاد همیشگی و مستمر شما باقیمانده ی اعتماد به نفس و خودباوری ما را نیز تخریب خواهد کرد به طوری که در همه جا تشنه ی کوچکترین تأیید شما یا دیگران باشیم. مشمئز کننده است، اینطور نیست؟ خب، هنگامی که مدام نقش منتقد و نقاد را بازی می کنید نتیجه ای جز این نیز انتظارتان را نخواهد کشید.
هنگامی که زنی در ترس دائمی از انتقادهای گزنده نامزد/همسرش زندگی می کند، به طرزی مزمن عصبی می شود و هرگونه احساس امنیت در زندگی را از دست می دهد.زیر پایش خالی می شودو احساس می کند که همه جا باید پاورچین پاورچین راه برود.
انسان های انتقادگر خود در کودکی مورد انتقاد و سرزنش زیادی بوده اند. به آنان گفته شده است که این انتقادهای گزنده و نیشدار که ازآن ها می شود فقط برای «خوبی خودشان» است.ممکن است آنان به طرزی ناخودآگاه این را به راستی باور داشته باشند و لذا بی آنکه متوجه باشند یا قصد بدی داشته باشند برای اصلاح دیگران مدام از آن ها انتقاد کنند. اما هرگز هیچ گونه رشدی تحت شرایط ترس و ارعاب امکان پذیر نخواهد بود. تنها از طریق عشق است که احساس امنیت لازم جهت تغییر، شکوفایی و درخشیدن تولید می شود.

راه حل:


هنگامی که احساس می کنید می خواهید از نامزد/همسر خود انتقاد کنید از خود بپرسید:«هدفم از این که می خواهم همین الآن این انتقادها را با او در میان بگذارم، چیست؟»آیا قصد و نیت تان این است که اشتباهی را تصحیح یا مشکلی از رابطه تان را حل کنید.یا نیازی از نیازها و خواسته های خودتان را مطالبه کنید یا نامزد/همسرتان در خواست تغییر رفتار نمایید؟ مبادا صرفاً می خواهید خشم یا انزجار خودتان را روی او خالی کنید؟ چنانچه سعی دارید داده هایی را در اختیار او بگذارید یا احساسات خود را ابراز کنید، شاید راه بهتری برای آن وجود داشته باشد که کمتر و توأم با سرزنش منتقدانه باشد.

8-ناواضح و دوپهلو صحبت کنید.


و اینک روشی برای تبدیل من از زنی صبور و آرام به زنی عصبی، تحریک پذیر و انفجاری؛پاسخ مشخص، صریح و واضحی به من ندهید، از برنامه ریزی سرباز بزنید.بر سر هیچ یک از قول ها و توافق های مان نایستید، همه چیز را «پا در هوا»بگذارید و رها کنید و به سؤالات و پرسش های من با ابهام پاسخ دهید.بطوری که دست آخر هم چیزی از جواب های دوپهلو یا چند پهلوی شما دستگیرم نشود!
این فرمولی است جادویی برای دیوانه کردن من و البته بیشتر زن های دیگر. متأسفانه این روش یکی از مورد علاقه ترین روش های ارتباط برقرار کردن درمردهاست.بسیاری از شما مردها در مبهم بودن و فاش نکردن افکار و احساسات خود، برنامه ها و تدارکات خود و زمان اجرای آن ها تخصص ویژه دارید.هرچه بیشتر از مشخص و واضح و صریح صحبت کردن سرباز بزنید، حال ما را بدتر می کنید.

9-فراموشکار باشید و کارها را به تأخیر بیاندازید


«گفتم لوله کش خبر می کنم؟ آه، احتمالاً فراموش کردم این کار روبکنم.»
«مهمونی پدرو مادرت این هفته است؟ فکر کردم یه وقتی توی ماه بعده.»
«ببین، درسته گفتم یه وقتی حتماً با جان درباره ی نمره هاش صحبت می کنم!اما نمی خوام همین الان«این کار رو بکنم.»
«یادم می یاد چند ماه پیش درباره احساسات تو در این باره یه صحبت هایی کردیم، اما دقیقاً یادم نمی یاد چه چیزهایی گفتیم.»
این جملات همان هایی هستند که زن ها را دیوانه می کند.مطمئنم تمام زن ها جملاتی شبیه به این را حتماً در روابط خود بارها و بارها شنیده اند. در اوقاتی که مردها کاری یا قراری را که قولش را داده بودند، فراموش می کنند یا کاری را که گفته بودند حتماً انجام می دهند به تعویق می اندازند، یا فراموش می کنند درباره ی چیزی که ما را ناراحت کرده است با ما صحبت کنند.
مردان عزیز:می دانید چه چیزی ما را به راستی ناراحت و عصبانی می کند؟ اینکه مثلاً چنانچه رئیس تان از شما خواسته بود که ظهر در وقت مشخصی در دفتر او حاضر شوید،حتماً این کار را می کنید، هرگز اتفاق نمی افتد که فردا به دفتر او بروید و به او بگویید که "اُه، راستی قرار بود که من به دفتر شما بیایم؟ احتمالاً فراموش کرده ام."این را هم می دانیم که مثلاً اگر به ورزش علاقه مند هستید و برای تماشای مسابقه ی نهایی بلیط گرفته اید، هرگز تاریخ آن را فراموش نمی کنید.مثلاً به دوستان خود نمی گویید که: «مسابقه این هفته بود؟ فکر می کردم ماه بعده!»این را هم مطمئن هستیم که مثلاً چنانچه قرار بود یک سرمایه گذار یک میلیون دلار به شما وام بدهد و از شما می خواست که یک گزارش کار یک صفحه ای از اهداف شغلی خودتان را برای او بنویسید، هرگز به او نمی گفتید:«ببین، حتماً این کارو می کنم، اما نه این هفته!»ولی متأسفانه این دقیقاً همان کاری است که با زن زندگی تان می کنید.
در این اوقات چه احساسی به زن ها دست می دهد؟ این احساس که برای شما مهم نیستیم و چنانچه کارها را مدام تعقیب و پی گیری نکنیم، شما هرگز آن ها را انجام نخواهید داد.این احساس که خواسته ها و احساسات ما هیچ یک از اولویت های شما نیستند، اینکه به گفته ها و نیازهای ما توجهی ندارید و سرانجام این که اصلاً نه به ما اهمیتی می دهید و نه به رابطه مان.
تمامی این ها، احساسات بسیار بدی را در ما تولید می کنند. هنگامی که فراموش کار و غیر قابل اعتماد ظاهر می شوید، ما زن ها تهاجمی تر، خصمانه تر، زورگوتر و نق نقوتر می شویم و بیشتر به گونه ای با شما رفتار می کنیم که گویی شما پسربچه ای هستید و ما مادرتان.همچنین از این نیز می ترسیم که نتوانیم روی شما حساب کنیم لذا احساس ناامنی می کنیم و عصبی می شویم.زیرا می دانیم هیچ گاه نمی توانیم آرامش خیال داشته باشیم و مطمئن باشیم که شما حتماً کارها را انجام خواهید داد. البته هر چه زن این قبیل احساسات و خصوصیات را بیشتر از خود نشان دهد، مرد را بیشتر نسبت به خود سرد خواهد کرد و هر چه مرد نسبت به همسرش سردتر شود، کمتر احساس مسئولیت می کند و بیشتر کارها را به تعویق خواهد انداخت.هرچه کارها بیشتر به تعویق بیافتند، احساس ناامنی زن بیشتر می شود و این سیکل معیوبی است که ایجاد شده است.

راه حل:


مردان عزیز:لطفاً هیچ وقت پشت مارا خالی نکنید. چنانچه دوست ندارید محبور باشید مدام به نامزد/همسرتان همه چیز را گزارش بدهید و احساس می کنید که می خواهید به این دلیل در برابر او شورش کنید، یا صرفاً چیزهایی که برای زن ها مهم هستند برای شما مهم نیستند و به همین دلیل آن ها را نادیده می گیرید یا اینکه فقط تنبلی می کنید و می دانید که سرانجام ما به شما یادآوری خواهیم کرد یا به هردلیل دیگر، اما بدانید که نتیجه همواره یک چیز است: اینکه ما احساس می کنیم مادرتان هستیم همان افسرمافوق شما که باید مدام کارهای تان را زیر نظر بگیریم. نه تنها شما از این رفتار خوش تان نمی آید، بلکه خودمان نیز از آن بیزاریم.
لطفاً قول ها، قرارها، مکالمات و برنامه ریزی های تان را جدی بگیرید. ما آن ها را جدی می گیرم پس شما نیز باید آن ها را جدی بگیرید.به یاد داشته باشید زن ها همواره تمامی جزئیات را در یاد دارند.چنانچه سه هفته پیش چیزی را گفته باشید، باورکنید که ما زن ها همچنان آن را به یاد داریم. حتی اگر چنین ادعا کنید که حادثه یا رویدادی آن را از حافظه شما پاک کرده است.هنگامی که تعهدات خود را در برابر ما همواره به یاد دارید و به آن ها عمل می کنید احساس محبوب بودن، ارزشمند بودن و محترم بودن می کنیم و متقابلاً عشق، ارزش و احترام بیشتری را نیز برای شما قائل خواهیم بود.

10-به او بی توجهی نشان دهید


برای یک زن بسیار مهم است احساس ارزشمند بودن بکند؟ هرگاه به ما زن ها بی توجه هستید بدترین احساسات را در او زنده می کنید. هرگاه به زندگی و نگرانی ما بی تفاوت هستید، از ما نمی پرسید که چه نیازهایی داریم یا متوجه ناراحتی و نگرانی ما نمی شوید و نمی بینید که مثلاً، تنها، خسته، تکیده، بی رمق هستیم یا احساس مطلوب نبودن می کنیم.حس می کنیم نامرئی هستیم، وجود نداریم یا از کوچکترین اهمیتی برای شما برخوردار نیستیم.

11-از افکار واحساسات خود چیزی به او نگویید.


آقایان عزیز: برای زن ها بسیار بسیار مهم است از دنیای درونی شما، افکار، احساسات و فرآیندهای درونی شما در رابطه با زنی که دوستش دارید باخبر باشند.هنگامی که ما را راه نمی دهید، احساس محترم بودن، ارزشمند بودن و مورد اعتماد بودن نمی کنیم.بلکه در عوض وحشت زده می شویم و می ترسیم که مگر چه اتفاقی افتاده است؟ و نگران می شویم که مبادا چیزهایی را از ما مخفی نگه می دارید.نتیجتاً به طرزی شما را زیر فشار می گذاریم.یافته های درونی خود را بیرون بریزید و گرنه از شما تحقیق و بازجویی خواهیم کرد تا نهایتاً بفهمیم که از چه چیزی ناراحت هستید. البته می دانم هیچ یک از این رفتارها برای شما چندان خوش آیند، جالب یا هیجان انگیز نیستند.
نقطه مقابل این که یازده مورد که بدترین احساسات را در زن ها تولید می کنند، چیست؟ متضاد یا به عبارتی نقطه مقابل هر آنچه تا به حال درباره آن صحبت کردیم. مردان عزیز:چنانچه علاقه مندید که امیدوارم تا حالا علاقه مند شده باشید!؟ در زیر لیستی آورده ام که در آن کارهایی را که باید انجام دهید تا نامزد/همسر خود را خوشحال کنید، ذکر کرده ام.
می دانم بسیاری از زن ها این لیست را کپی خواهند کرد و آن را در جایی که شوهرشان هر روز بتواند آن را ببیندـ مثلاً روی یخچال ـ قرار خواهند داد. بسیاری از دختران آن را به نامزد خود E-mail خواهند زد یا خلاقیت های دیگری به خرج خواهند داد تا مرد زندگی شان حتماً آن را بیشتر ببیند. مردان عزیز:لطفاً هرآنچه را که تا به حال آموخته اید، به یاد داشته باشید تا هرگاه نامزد/همسرتان آشکارا از چنین تاکتیک های استفاده کرد از دست او ناراحت یا عصبانی نشوید و از خود واکنش تندی نشان ندهید.زیرا ما فقط سعی داریم متعهد،دوستار و عاشق شما باشیم و از خود ابتکار نشان دهیم! به دلیل آن که احساس کرده ایم احتمالاً به یادآوری نیاز دارید تا مبادا آموزه های تان را از یاد ببرید...!

چگونه بهترین احساسات را در زن ها تولید کنید


1-با ما صحبت کنید
2-به ما گوش کنید و به نیازهای ما اهمیت بدهید.
3-در مقابل ما شورش نکنید، با ما همکاری و تشریک مساعی کنید.
4-به ما اطمینان خاطر و آسایش خیال بدهید.
5-انرژی های احساسی، رمانتیک و نیز جنسی خود را تنها و تنها بر روی ما سرمایه گذاری کنید.
6-با ما مرتبط بمانید، خاموش نشوید و از ما فاصله نگیرید.
7-از ما تعریف، تحسین و تشکر کنید.
8-به طرزی مشخص، واضح و گویا با ما ارتباط برقرار کنید.
9-وقت شناس باشید و همیشه بر سر قول و قرارهای خود بایستید.
10-به ما توجه کنید.
11-رازهای درون، افکار و احساسات تان را با ما در میان بگذارید.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » علی بابا ( سه شنبه 89/10/14 :: ساعت 2:22 عصر )

»» چگونه قلب نامزد/همسر خود را از عشق سیراب سازید.

چگونه قلب نامزد/همسر خود را از عشق سیراب سازید.


رژیمی ابداع کرده ام به نام «رژیم عشق»!و آن را بدین منظور طراحی کرده ام تا روش ساده ای باشد برای اینکه قلب نامزد/همسر خود را از عشق و محبت سیراب کنید و بتوانید بیرون از اتاق خواب نیز معشوقی مطلوب باشید. این روش ساده، عملی و لذت بخش می تواند تفاوتهای بزرگی را در ازدواج شما ایجاد کند.
هنگامی که دانش تغذیه را مطالعه می کنید درمی یابید که غذاها شامل چند گروه اصلی هستند:سبزیجات، غلات، پروتئین ها و لبنیات. در ضمن حایز کمال اهمیت است که هر روز حتماً یک عضو متعلق به هریک از این گروه های اصلی را در برنامه ی غذایی خود داشته باشید. خب، نیازهای احساسی و عاطفی انسان نیز دقیقاً به همین صورت هستند.تغذیه ی قلب نامزد/همسرتان و سیراب ساختن او به این معناست که حتماً هر روز مقادیری از هریک از نیازهای پایه و اساسی او را تأمین کنید. این نیازهای پایه شامل سه گروه اند: توجه، محبت و قدردانی.این سه جزء اصلی و حیاتی، فرمول اصلی اکسیرعشق را تشکیل می دهند که در واقع سیراب کننده دل و جان نامزد/همسر شما یا به عبارتی غذای روح اوست. بدین ترتیب باید به معشوق خود توجه کنید، به او محبت نشان دهید و مراتب تشکر و قدردانی خود را از او اعلام کنید.

سه عنصر سازنده ی اکسیر عشق


01 توجه
02 محبت
03 تشکر و قدردانی
چنانچه از شما بپرسند که به چند وعده غذا در روز نیاز دارید احتمالاً پاسخ خواهید داد:سه وعده اصلی به انضمام چندین میان وعده ی کوچک و سبک. در اینجا از شما می خواهم که برای غذا دادن به روح زن زندگی خود، همین تعداد وعده ها و میان وعده ها را با رعایت فرمول های ارائه شده در زیر تکرار کنید:
وعده های اصلی: نامزد/همسر شما به سه وعده ی اصلی از اکسیر عشق در طول روز نیازمند است. اما اکسیر عشق چیست؟ اکسیر عشق تشکیل شده است از سه مورد لیست غذایی صفحه ی پیش باید روزی سه بار، هر بار به میزان سه دقیقه یک، دو یا سه عنصر سازنده ی اکسیر عشق را به نامزد/همسر خود بخورانید!توجه، محبت، قدردانی. من این فرمول را به 3×3 می نامم. بدین معنا که روزی سه بار هر بار به مدت سه دقیقه. می توانید آن را سه دقیقه ی صمیمیت و نزدیکی نیز بنامید.زمان وعده ها را نیز می توانید صبح پیش از آنکه از بستر خارج شوید، ظهر، و سرانجام شب پس از آنکه بچه ها به خواب رفتند، در نظر بگیرید: سه دقیقه صبح هنگامی که با هم بیدار می شوید، سه دقیقه ظهر تلفنی هنگامی که در محل کار خود هستید و سه دقیقه شب پیش از خواب.اینها وعده های اصلی هستند. درست مانند صبحانه، ناهار و شام.
میان وعده ها: حتی با اینکه سه وعده در روز غذا می خورید، اما با این حال، گهگاهی نیز نیاز دارید تنقلات یا خوراکی های سبک دیگری را نیز مصرف کنید. اینطور نیست؟ به هر طرز مشابهی نظیر همین فرمول را باید در رژیم عشق نیز رعایت کنید. بدین معنا که علاوه بر فرمول 3×3 باید چند میان وعده ی کوچک و سبک را نیز به دل و جان همسر خود بخورانید.

اما میان وعده چیست؟


*بوسه ای کوچک از گونه های همسرتان هنگامی که از کنار او عبور می کنید.
*یک تلفن کوتاه که فقط بگویید:«دوستت دارم»
*تعریف، تمجید یا تحسینی کوچک.برای نمونه: «خیلی خوشگل شدی.»امروز چقدر زیبا به نظر می رسی»
*نگاه یا لبخندی محبت آمیز که حاوی تمام عشق تان باشد.
*یک پیغام یا یادداشت کوتاه و مختصر که بر روی تلفن همراه یا کیف پول او می گذارید.
حال که اصول کلی و اصلی رژیم عشق را آموختید، وقت آن رسیده است تا در باره ی سه عنصر سازنده ی اکسیرعشق، توجه، محبت و قدردانی، اندکی صحبت کنیم.

01 توجه


یکی از رایج ترین اشتباهاتی که در تشنه نگه داشتن نامزد/همسرمان مرتکب می شویم آن است که به او توجه کافی نشان نمی دهیم.توجه کردن به نامزد/همسرتان یکی از مؤثرترین روش های سیراب سازی قلب زن زندگی شما و تولید احساس محبوبیت در اوست و همانگونه که دیدید نیز اولین عنصر اصلی سازنده ی اکسیر عشق است.
توجه کردن به معنای 100 درصد حضور داشتن شماست در لحظه ی اکنون، آن هم در کنارنامزد/همسرتان. ممکن است بگویید:«خب، من که همیشه این کار را می کنم.ما اوقات زیادی را با هم می گذرانیم، اما حقیقت آن است که با هم بودن و در کنار همسرتان بودن لزوماً به این معنا نیست که توجه خود را تمام و کمال به او داده اید. ممکن است سرگرم صحبت با او باشید اما در عین حال با گربه تان بازی کنید. ممکن است کنار او نشسته باشید اما مشغول تماشای برنامه ی مورد علاقه تان از تلویزیون باشید. این ها توجه کردن نیستند.مطمئناً نامزد/همسرتان نیز آن را احساس خواهد کرد. شاید بتوان این قبیل توجهات را یک میان وعده در نظر گرفت اما مطمئناً وعده ی اصلی نخواهد بود.
توجه کردن به نامزد/همسرتان به این معناست که تمام کمال و با تمامی وجود خود در کنارش و با او باشید، مشغول هیچ کار دیگری نباشید.تلویزیون تماشا نکنید، مشغول باز کردن صندوق پستی کامپیوتری خود نباشید. مشغول ور رفتن با کامپیوتر خود نباشید، و تمامی توجه خودتان را فقط صرف او کنید.چگونه؟ به چشمان او نگاه کنید. حالش را از او بپرسید. شنونده ی خوبی باشید و او را به خود نزدیک کنید. این توجهات قلب او را چنان سیراب خواهند کرد که تصور آن را هم نمی توانید بکنید. توجه شما آن هم به این طریق به نامزد/همسرتان، به اومی گوید که برای شما مهم است و شما برای او ارزش قائل اید. گویی برای مدت سه دقیقه آن هم سه بار در روز. او تنها چیزی است که در کل این دنیا برایتان مهم است. هرگاه دربست و تمام و کمال توجه می کنید، لحظات گرانقدر و ارزشمند صمیمیت می توانند ایجاد شوند. اینگونه توجه کردن از بهترین اشکال «پیش نوازش» محسوب می شود.

02 محبت


در مطالعات و تحقیقاتی که ظرف پنج سال گذشته از هزاران هزار زن به عمل آمده است از آنها پرسیده شده که آیا دوست دارند تماس جنسی و «دخول» را با شوهرشان تجربه کنند یا اینکه صرفاً فقط او را در آغوش بگیرند.حدود 80 درصد از زنان پاسخ داده بودند که دوست دارند فقط ناز و نوازش شده و درآغوش گرفته شوند بدون اینکه دخول جنسی ای در کار باشد. این در حالی است که مردها همگی از این آمار و ارقام متعجب و حیران مانده بودند.اما این نتایج برای زن ها چندان هم تعجب آور نبود. به طوری که همگی آن را خوب درک می کردند.به زبان ساده: اغلب زن ها، بیشتر تشنه ی محبت جسمانی، اما غیر جنسی از جانب شوهرشان هستند.
محبت دومین عنصر اصلی سازنده ی اکسیر عشق است. محبت یعنی که روزی سه بار، هر بار به مدت سه دقیقه به لحاظ جسمانی با همسر خود ارتباط برقرار کنید.دستش را بگیرید، او را به خود نزدیک کنید، او را ببوسید، موهایش را نوازش کنید، و از نظر جسمانی و فیزیکی با او صمیمی بشوید. هرگاه به همسرتان محبت جسمانی می کنید، انرژی های خود را در بعدی فیزیکی و جمسانی به یکدیگر مرتبط کرده جریان واحدی را بین قلب های خود برقرار می سازید.تحقیقات انجام شده در پرورشگاه ها و یافته های آنان در رابطه با قدرت التیام بخش محبت و نوازش جسمانی را به یاد دارید؟ هرگاه به همسر خود محبت جسمانی می کنید قلب او را عمیقاً سیراب می سازید.
چرا برخی از مردها با محبت کردن مشکل دارند؟ این قبیل مردها که به سختی می توانند به لحاظ جسمانی و فیزیکی به همسرشان محبت نشان دهند چیزی در خود دارند که من آن را سندرم «یا هیچ یا همه چیز» می نامم.این باوری است که می گوید:«چنانچه امکان آن را نداشته باشم که تمام و کمال انجامش دهم پس اصلاً انجامش نمی دهم!» و در ضمن برخواسته از این باور غلط و سوءتفاهم است که تمامی احساسات جنسی باید به «ارگاسم یا همان اوج لذت جنسی یا به عبارتی به انزال ختم شوند. ذهنیت بسیاری از مردها این است که چنانچه به لحاظ جنسی تحریک شوند، باید فوراً دست به کار شده ارتباط جنسی «دخول» برقرار کنند. لذا چنانچه امکان کافی برای به اتمام بردن آن را نداشته باشند اجازه نمی دهند حتی تحریک شوند.زیرا احساس می کنند این کار تلف کردن یا به هدر دادن انرژی شان است.
برای نمونه،زن و شوهری در کنار هم خوابیده اند. صبح که زن بیدار می شود نزدیک می آید تا شوهرش را در آغوش بگیرد. مرد احساس می کند که می خواهد تحریک شود ناگهان به یاد می آورد که تا پنج دقیقه ی دیگر باید برای رفتن به سر کار حاضر شود و گرنه دیرش خواهد شد. از این رو همسرش را پس می زند و می گوید: «الآن نه عزیزم. باید بلند شوم.» زن احساس طردشدگی و عدم محبوبیت می کند و می رنجد و نمی تواند بفهمد که چرا شوهرش تا این حد نسبت به او سرد و بی محبت است. اما مرد احساس نمی کند که مرتکب اشتباهی شده باشد.بعداً همان شب که مرد حال و حوصله و نیز وقت ارتباط جنسی را دارد، زن سرد، بی علاقه و بی تفاوت است و این بار این مرد است که نمی تواند بفهمد چرا.
آنچه در اینجا اتفاق می افتد سندرم «یا هیچ یا همه چیز» است. مرد احساس می کند وقت آن را ندارد که همه چیز را خوب اجرا کند و سنگ
تمام بگذارد.از این رو هیچ کاری نمی کند و حتی از یک بوسه یا نزدیک شدن ساده نیز سر باز می زند. چرا که احساس می کند منجر به همه چیز [دخول] نخواهد شد. اما مردان عزیز، توجه داشته باشید که محبت جسمانی همیشه نباید به مقصد خاصی بیانجامد. بلکه به خودی خود تجربه ای است از صمیمیت. به علاوه این وعده و میان وعده های عشق تأثیرات مثبت و بسزایی بر روی زندگی جنسی شما نیز خواهد گذاشت. چنانچه به یاد داشته باشید، همان گونه که در مبحث مربوط به حساب جنسی و عاطفی نیز گفتیم هر بار که به لحاظ جسمانی نسبت به همسرتان از خود محبتی نشان می دهید در واقع مقادیری را به حساب مشترک خود با همسرتان واریز کرده اید. این کار چه تأثیری بر روابط جنسی شما خواهد گذاشت؟ همانگونه که بعداً نیز خواهیم دید هرچه موجودی حساب عشق و صمیمیت زنی بالاتر باشد، بیشتر به لحاظ جنسی تحریک می شود و تمایل بیشتری به همبسترشدن با شما خواهد داشت.

03 تشکر و قدردانی


«می دانم دوستم دارد اما هیچوقت از من تشکر و قدردانی نمی کند.» این گله و شکایتی است که زن ها همیشه از نامزد/شوهرشان دارند و علت آن نیز این است که بیشتر زن ها تشنه ی تشکر و قدردانی از مرد زندگی شان هستند. هنگامی که مردها این شکایت زن ها را می شنوند گیج می شوند:«چگونه می تواند بگوید که من از او قدردانی نمی کنم؟ من سخت
مشغول کار هستم تا زندگی او و بچه ها را تأمین کنم؛ نسبت به او وفادارم. برای او زیرزمین خانه را مجدداً بازسازی و تعمیر کردم.من همه کار می کنم تا قدردانی خود را نسبت به او نشان دهم.»
مردان عزیز:آنچه شما از آن صحبت می کنید تشکر و قدردانی از زن ها به وسیله ی کارهایی است که انجام می دهید. اما آنچه قلب زن ها به راستی به آن نیاز دارد، شنیدن تشکر و قدردانی شما در قالب الفاظ و عبارات است.
بیشتر زن ها به مراتب حراف تر و خوش صحبت تر از مردها هستند. بیشتر اوقات چیزها برای ما زن ها خیلی واقعی نیستند مگر اینکه به زبان آورده شوند.دانستن اینکه شما از ما قدردانی می کنید، همیشه کافی نیست.ما نیاز داریم آن را از زبان شما بشنویم.ما به کلمات و گفتار شما احتیاج داریم. ابراز کلمات عاشقانه و نیز تعریف و تحسین کلامی و گفتاری شما همانند جواهرات برای ما ارزشمند و گرانقدر هستند.ما آنها را جمع می کنیم و گرامی می داریم. آنها موجب می شوند احساس ارزشمند بودن و غنی بودن کنیم.آنها به ما احساس خوشبختی و رضایت می دهند.

چگونه باید تشکر و قدردانی خود را ابراز کنیم؟


*به ما بگویید از چه چیز ما خوش تان می آید.
*به ما بگویید کدامیک از کارهایی را که برای شما و خانواده مان انجام می دهیم دوست دارید و برای آن از ما متشکر هستید.
*برای ما بگویید که چه چیزی از ما را تحسین می کنید و به آن افتخار می کنید.
*به ما بگویید برای نقشی که در زندگی شما ایفا می کنیم از ما قدردانی می کنید.
*به ما بگویید که به واسطه چه چیز ما احساس غرور می کنید.
بیشتر مردها احساس می کنند که از نامزدشان تشکر و قدردانی لازم را به عمل آورده اند (حتی تشکر و قدردانی کلامی)اما آنچه متوجه آن نیستند این است که ممکن است از چیزهایی که به راستی برای نامزد/همسرشان مهم است قدردانی نکرده باشند.در مصاحبه ها و تحقیقاتی که پیش از نگارش این مقاله انجام دادم تمامی زن ها به ویژه نیاز داشتند که مرد زندگی شان برای نگهداری و بزرگ کردن بچه ها و انجام دادن کارهای خانه از آنها تشکر و قدردانی کنند. بسیاری از زن ها گفته بودند که نیاز دارند شوهرشان صرفاً برای آنکه مادرهای بسیار خوبی هستند یا از خانه به خوبی مراقبت و نگهداری می کنند یا پیراهن های شوهرشان را همیشه شسته شده و اتو شده نگه می دارند یا غذاهای مورد علاقه ی او را تهیه می کنند از آنها متشکر و ممنون باشند.مادران شاغل به ویژه نیاز داشتند که شوهرانشان از آنها برای مراقبت از بچه ها و انجام کارهای خانه و درعین حال داشتن یک شغل نیمه وقت یا تمام وقت تشکر و قدردانی کنند.به یاد دارم زنی یکبار برای من نوشت:«نیاز دارم شوهرم به من بگوید که مادری خوب و زنی فوق العاده هستم . دوست دارم به این دلیل که پس از روزی نه یا ده ساعت کار باز هم در خانه آشپزی می کنم و غذای مورد علاقه ی او را برای شام درست می کنم از من قدردانی کند. دوست دارم به این دلیل که در کنار این همه مشغله به امور جزئی خانه مثل کوتاه کردن چمن ها، بردن ماشین به مکانیکی و دخترمان به دکتر نیز توجه و رسیدگی می کنم از من تشکر کند.»
به تجربه دریافته ام که واقعیت این نیست که مردها برای انجام این کارها از نامزد/همسرشان متشکر و ممنون نیستند.بلکه داستان از این قرار است که زن ها چنان در انجام امور متفرقه و جانبی بویژه انجام چند کار به طور همزمان مهارت دارند که این کارها برایشان بسیار ساده و به طور خودکار صورت می گیرد. لذا مردها نیز این حالت ما را مشاهده می کنند و آن را بسیار ساده و بدیهی می پندارند و تصور می کنند که اصلاً برای انجام این همه کار تلاشی صرف نکرده یا متحمل زحمتی نیز نشده ایم.مردان عزیز: ممکن است که ظاهراً ساده به نظر برسد اما در واقع چنین نیست.نمی توانید تصور کنید شنیدن عبارات یا جملاتی نظیر:عزیزم، برای شما متشکرم» یا: «امروز صبح برای شرکت در مراسم مذهبی چه لباس های زیبایی بر تن بچه ها پوشاندی»واقعاً از تو متشکرم. چقدر ما را خوشحال کرده قلب مان را از عشق و محبت سیراب می کند.

تنقلات پیش از خواب: تشکر و قدردانی


وعده های اصلی و میان وعده های رژیم عشق را به یاد دارید؟ حال وعده ی آخری را نیز پیش از خواب به آن اضافه می کنیم و آن را:«تنقلات پیش از خواب»می نامیم:روشی ساده و در عین حال بسیار نیرومند که قلب همسرتان را با تشکر و قدردانی تغذیه کنید.نحوه ی انجام آن نیز بدین صورت است که تشکر و قدردانی خود را از کاری که همسرتان در همان روز انجام داده است پیش از خواب هنگامی که به بستر می روید به او اعلام می کنید:
«متشکرم که بچه ها را نگه داشتی تا من بتوانم به سالن ورزش بروم.»
«متشکرم که شام مورد علاقه ی من را درست کردی.»
«متشکرم که شانه هایم را امشب پس از کار ماساژ دادی واقعاً بهش احتیاج داشتم.»
«متشکرم که امروز صبح خیلی با من صبور بودی. از اینکه من خیلی غرغر کردم معذرت می خوام.»
بسیار عالی و فوق العاده است چنانچه چنین تنقلاتی را پیش از خواب نثار هم کنید. از این که چه تعداد چیزهایی وجود دارند که می توانید برای آنها از همسرتان متشکر و ممنون باشید.تعجب خواهید کرد؛ تنها چنانجه توجه کافی مبذول دارید. به علاوه چنانچه این آخرین وعده به میان وعده ی فیزیکی و جسمانی دیگری نیز انجامید، تعجب نکنید.چرا که عشق و محبت بهترین پیش نوازشی است که وجود دارد... .

سیراب سازی قلب فرزندانتان با اکسیر عشق


درست به همان میزان که نامزد/همسرتان به توجه، محبت و قدردانی نیاز دارد فرزندانتان نیز به این سه عنصراکسیر عشق برای سیراب سازی دل و جان شان نیاز دارند.اکسیر عشق فرمولی است بسیار ساده برای سیراب سازی قلب کودکانتان از عشقی که بدان نیاز دارند. سعی کنید حتماً هر روز چند دقیقه از هر سه عنصر توجه، محبت و قدردانی به فرزندان خود بدهید. بدین معنا که چند دقیقه تمام و کمال منحصراً فقط به آنان توجه کنید به طوری که واقعاً حضور شما را احساس کنند.آنان را در آغوش بگیرید و ببوسید (آن هم نه فقط صبح یا شب که به آنها صبح به خیر یا شب به خیر می گویید) بلکه این کارها را در بین روز نیز بارها تکرار کنید و تشکر و قدردانی خود را از آنها نیز اعلام دارید. به این معنا که بگویید به آنها افتخار می کنید، بگویید از چه چیز آنها خوشتان می آید و هر بار که شما را خوشحال می کنند از آنها تشکر کنید.
یکی از روش هایی که به ویژه مؤثر واقع می شود این است که درست پیش از خواب این کارها را با آنها بکنید.درست همانگونه که توصیه کردم این کار را با همسرتان بکنید:«از اینکه امروز اتاقت را مرتب کردی متشکرم.«از اینکه در شستن ظرفها به مامان کمک کردی از تو متشکرم» با این روش فرزندان با قلب و دلی آکنده از شادی، عشق و احساس محبوبیت به خواب خواهند رفت.
آنچه عشق را پژمرده می سازد و آنچه در مقابل آن را بالنده و شکوفا می کند
هیچ یک از اعمال شما خنثی نیستند.یک یک تمامی رفتارها و حرکات شما یا نامزد/همسرتان را سیراب می سازد و یا آن را محروم نگاه می دارد.تمامی افعال شما یا میان شما صمیمیت ایجاد می کند یا آن را پژمرده می سازد. یا شمارا به یکدیگر نزدیک تر می کند یا از هم دور می سازد. اما بارها این مهم را فراموش می کنیم که آنچه می گوییم یا نمی گوییم، می کنیم یا نمی کنیم تأثیرات عمیق و بسزایی را بر فردی که دوستش داریم به جا می گذارد.
در سمینارهایم معمولاً از حضار کمک می گیرم تا به همراه یکدیگر بر روی تخته سیاه فهرستی از مواردی را که عشق را شکوفا و بالنده می کند و نیز مواردی که آن را پژمرده و محروم می سازند، تهیه کنیم.این راه مؤثری است، برای درک تأثیراتی که گفته ها یا کرده های ما بر روی روابط مان می گذارند.در زیر نمونه ای از این لیست نوشته شده است:

آنچه موجب پژمردگی و مردن عشق می گردد:


نگه داشن و بیرون نریختن احساسات
انتقاد و نکوهش
گرم گرفتن و زیاد از حد تحویل گرفتن و چشم چرانی با دیگران
بدیهی پنداشتن نامزد/همسرتان
تنهایی طلبی ـ تک روی
جمع شدن انزجار و عصبانیت
پس کشیدن، دور گرفتن
زیاد کارکردن
سرزنش کردن و دیگران را مسئول دانستن

آنچه موجب شکوفای و بالندگی عشق می گردد:


ابراز و بیان افکار و احساسات
تعریف، تحسین و تمجید
پای بندی و وفاداری به همسر
تشکر و قدردانی
مهرطلبی، با هم یک تیم بودن
حل و فصل کردن مسائل و مشکلات
نزدیکی، صمیمیت
با هم بودن
پذیرفتن مسئولیت اعمال و رفتار
طبیعتاً موارد زیاد دیگری نیز وجود دارند که می توان به فهرست فوق افزود. بسیار مفید است این فهرست را به همراه نامزد/همسرتان مطالعه کنید. سپس درباره ی موارد ذکر شده در آن با یکدیگر مذاکره کنید و ببینید که با کدامیک موافق یا مخالفید.در واقع، توصیه ی من این است که شما فهرست جداگانه و شخصی خودتان را حال به تنهایی و یا ترجیحاً به کمک نامزد/همسرتان ترتیب دهید و ببینید که چه مواردی موجب شکوفایی عشق و روابط شما شده و چه مواردی آن را سرد و خاموش می کنند.افزودن این موارد به فهرست نوشته شده، پیاده کردن آنها را به مراتب ساده تر خواهد کرد. زوجی را می شناسم که فهرست خود را بر روی یخچال آشپزخانه شان زده بودند یعنی درست جایی که بتوانند هر روز آن را ببینند. بعدها برای من نوشتند که روابط شان به طرز فوق العاده ای دگرگون شده و بهبود یافته بود تنها به این دلیل که نسبت به مواردی که موجب شکوفایی یا پژمرده شدن روابط و ازدواج شان می شده آگاهی یافته و خودآگاه تر شده بودند.من فرمول اکسیر عشق را به این دلیل ابداع کردم که مردها اغلب به من می گفتند:«می خواهم شوهر بهتری باشم اما نمی دانم چه کار کنم.» یا «می دانم نامزدم به توجه بیشتری از جانب من احتیاج دارد، اما درست نمی دانم چگونه این خواسته اش را به او بدهم.» اکسیر عشق پاسخ به این پرسش هار ا بسیار ساده کرده است: یکی را انتخاب کنید: توجه، محبت یا قدردانی، و مطمئن باشید که حتماً درست عمل کرده اید.(به عبارت دیگرمحال است اشتباه کنید!)با وجود این اگر می خواهید خیلی مطمئن شوید هر سه را با هم ترکیب کنید تا اکسیر

عشق 3×3 را به همسر خود خورانده باشید!


سیراب ساختن قلب نامزد/همسرتان با اکسیرعشق مانند آن است که ازدواج خود را بیمه کرده باشید.آیا می دانید در تحقیقاتی که به عمل آمده است چنین اثبات شده که علت اکثریت روابط نامشروع خارج از ازدواج نه به دلیل گرسنگی جنسی، بلکه به دلیل محرومیت از توجه، محبت و قدردانی است؟ در تحقیقات انجام شده از زن هایی که به شوهر خود خیانت کرده بودند در ارتباط با دلایل روابط نامشروع شان سؤال شده بود و در کمال تعجب تنها عده ی بسیار معدودی از آنها گرسنگی یا نیاز جنسی را به عنوان دلیل این نوع روابط ذکر کرده بودند. هرگز زنی پاسخ نداده بود که:«زیرا مردی را با اندام و هیکلی زیبا دیدم.» یا:«به این دلیل، با مربی یوگای خود همبستر شدم که بدنی ورزیده و در عین حال نرم و انعطاف پذیر داشت.»
بیشتر این زن ها دلیل خیانت خود را کمبود و محرومیت از توجه، محبت و قدردانی ذکر کرده بودند.به همین دلیل در جای دیگری به جست و جوی آن رفته بودند.
این گفته ادعایی سطحی یا بی پایه و اساس نیست، بلکه حقیقتی محض است که چنانچه نامزد/همسر خود را به دفعات کافی با وعده ها و میان وعده ها سیر کنید، دیگر از گرسنگی به این سو وآن سو سرک نخواهد کشید تا خود را سیر کند.
چنانچه با کسی رابطه دارید امیدوارم رژیم عشق را از همین امروز به کار ببندید.خود را متعهد سازید که تنها به مدت یک هفته سه بار در روز هر بار به مدت سه دقیقه اکسیر عشق (توجه، محبت و قدردانی)را در سه وعده ی اصلی و نیز میان وعده های نامزد/همسر خود بگنجانید و نتایج حیرت انگیز آن را مشاهده کنید. نامزد/همسرتان از عشق خواهد درخشید و شما نیز عشق بیشتری به او در خود احساس خواهید کرد.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » علی بابا ( سه شنبه 89/10/14 :: ساعت 2:22 عصر )

»» هفت سرمایه گذاری کوچک درعشق که سود کلانی برای آقایان به ارمغان م

هفت سرمایه گذاری کوچک درعشق که سود کلانی برای آقایان به ارمغان می آورد


در سرتاسر این مقاله بارها ادعا کردم که زن ها براستی پرتوقع نیستند و به راحتی می توان آنها را خوشحال کرد.فقط باید بدانید که چکار کنید. این را نیز بارها گفته ام که مردها تعجب خواهند کرد چنانچه بدانند تنها با اعمال بسیار ساده و پیش پا افتاده می توانند، زن زندگی خود را خوشحال کنند. خب، مردان عزیز:می دانم که احتمالاً هنوز نیز این ادعای مرا باور ندارید.خب، شاید وقت آن رسیده است تا با صرافتی بیشتر از پیش با شما صحبت کنم و فهرستی از روش های ساده ای را که دل و جان زندگی تان را از عشق و محبت سرشار خواهد کرد به شما نشان دهم. اینها همان خواسته های کوچکی هستند که زن ها همیشه از شما می خواهند برایشان انجام دهید. به شما اطمینان می دهم چنانچه این توصیه های کوچک را به کار ببندید، نتایجی خواهید گرفت که هرگز کوچک نخواهند بود!
من این هفت توصیه را سرمایه گذاری کوچک می نامم که سودهای کلانی برای مردها در پی خواهند داشت. تصور کنید مشاور مالی و اقتصادی شما به شما تلفن زده در حالی که بسیار هیجان زده است می گوید بهترین و مناسب ترین زمان برای سرمایه گذاری فرا رسیده است. شما به او پنج هزار تومان می دهید و او در همان روز پنجاه میلیون تومان به شما برمی گرداند!فرض کنید مطمئن بودید که با شما شوخی نمی کند چه کار می کردید؟ البته که فوراً دست به کار می شدید. فوراً در ماشین تان می نشستید تا هر چه را که در چنته دارید خودتان برایش ببرید.
خب، آیا متوجه منظورم شدید؟ توصیه های ارائه شده در فهرست پایین همان سرمایه گذاری های کوچک و پیش افتاده هستند .سرمایه گذاری های احساسی و عاطفی، این سرمایه گذاری ها هرگز مستلزم صرف وقت یا انرژی زیادی نیستند.اما با وجود این تضمین می کنم که نتایج و سودهای کلانی را به شما برخواهند گرداند.اما این نتایج و سودها کدام هستند؟
*زنی که خلق وخوی بهتری دارد.
*زنی که آرام تر بوده کم تر عصبی باشد.
*زنی که شکایت نمی کند و نق نمی زند.
*زنی که همنشینی با او لذت بخش تر است.
*زنی که فکر می کند شما بهترین شوهر و مرد دنیا هستید.
*زنی که دوست دارد بیشتر با شما رابطه ی جنسی داشته باشد.
تذکری به مردها:مردان عزیز:خواهید دید که احتمالاً انجام برخی از اقلام این فهرست خیلی لذت بخش نخواهند بود. مثل:خریدن کارت پستال و دادن آن به نامزد/همسرتان.این امکان وجود دارد که برخی اقلام دیگر حتی وحشتناک نیز به نظر آیند همچون به خرید رفتن با او و نظر دادن در باره ی لباس هایی که پرو می کند.در این دو مورد با شما همدردی می کنم. اما می خواهم به شما بگویم که سختی و عذاب موقعیت و کوچکی که ممکن است در حین انجام این کارها تجربه کنید در مقایسه با خوشحالی و رضایتی که از داشتن همسری شاد شاد شاد نصیب تان خواهد شد بسیار کوچک، کم اهمیت و قابل چشم پوشی خواهد بود.
به این هفت توصیه به عنوان پیش نوازش بنگرید.همانگونه که در بخش مربوط به روابط جنسی نیز خواهیم دید، ما زن ها ابتدا از جانب سرمان تحریک می پذیریم. ممکن است نزد خودتان فکر کنید: «آیا ممکن است فرستادن یک کارت، زندگی جنسی ما را بهتر کند؟» پاسخ من در اینجا به شما این است که:«بله!بله! بله!.» به کار بستن توصیه های این فهرست شما را برای زن زندگی تان بسیار محبوب تر و غیرقابل چشم پوشی خواهد کرد.
تذکری به زن ها:همیشه شکایت می کنید که نیاز دارید مرد زندگی تان کارهای کوچکی در حق شما انجام دهد تا خوشحال شوید. اما هنگامی که از شما می پرسد: «مثلاً چه کاری؟» خودتان هم نمی دانید که چه بگویید. خب، پس از خواندن این فهرست، دیگر گیج و سردرگم نخواهید بود که چه بخواهید! فراموش نکنید هنگامی که این فهرست، را به نامزد/همسر خود نشان می دهید، خواسته های شخصی خود را نیز به آن بیفزایید.

هفت سرمایه گذاری کوچک برای برداشت سودهای کلان:


01 به مناسبتهای مختلف به ماکارت تبریک بدهید.
02 برایمان یادداشت بگذارید.
03 در میان روز به ما تلفن بزنید.
04 نزد دیگران از ما تعریف کنید.
05 برای با ما بودن برنامه ریزی کنید.
06 با ما به خرید بروید.
07 ما را متعجب و غافلگیر کنید.

01 به مناسبت های مختلف به ما کارت تبریک بدهید.


ما زن ها عاشق کارت تبریک هستیم.هرگز از آن سیر نمی شویم. در تحقیقات و مصاحبه هایم همگی زن ها بدون استثناء به کارت تبریک اشاره کرده بودند.در اینجا منظورم تنها به مناسبت خاصی همچون تولدها و سالگردها نیست. به بهانه های مختلف می توانید کارت های مختلفی را به نامزد/همسر خود بدهید. کارت های مضحک و خنده دار، رمانتیک، زیبا، دست ساز، و ساده هر چه بیشتر، بهتر!
می پرسید، چرا ما زن ها عاشق کارت هستیم؟ پاسخ ما این است که:زیرا نشانه ی توجه شما به ما هستند. نشانه هایی مسلم از اینکه به ما فکر می کردید و برای آن خود را به زحمت انداخته اید. ما آنها را نگه می داریم. بارها و بارها آنها را می خوانیم و نزد دوستان مان به آنها می نازیم!
مردان عزیز: می دانم پاسخ تان چیست:«من یکی از اهل کارت و این حرف ها نیستم!»پاسخ من نیز به شما این است که: «حتی اگر لازم شد خود را مجبور کنید!» خیلی چیزها در زندگی وجود دارند که دوست ندارید انجام دهید اما مجبورید: رعایت سرعت مجاز و... تنها توقع مان این است که هر چند وقت یکبار یک کارت کوچک خریداری کنید. مگر چقدر این کار مشکل است؟ لازم نیست این کار منطقی به نظر آید.مجبور نیز نیستید از انجام این کار حتماً لذت ببرید. فقط آن را امتحان کنید. به یک مغازه بروید و یک دسته کارت را یکجا با هم خریداری کنید تا هر بار مجبور نباشید به خرید بروید. کارت های الکترونیکی که از طریق پست الکترونیکی فرستاده می شوند نیز بسیار عالی اند گرچه کارت های واقعی که موجودیت فیزیکی دارند و ما می توانیم آنها را لمس کنیم یا به روی میزمان قرار دهیم، بهترند.
حال که کارت ها را خریداری کرده اید با آنها چه کار خواهید کرد؟ خب، چیزی روی آنها بنویسید.سپس می توانید آنها را به ما بدهید یا آنها را بر روی بالش مان یا توی کیف دستی مان یا داخل ماشین، بر روی یخچال بگذارید یا سرانجام هر جایی که می دانید آن را پیدا خواهیم کرد. زن ها عاشق غافلگیر شدن هستند.
و کلام آخر اینکه: به این کارتها به چشم پیش نوازش بنگرید.آیا می دانستید که حروف C A R D S حروف اول کلمات: Ceremonious Attention Rewarded by Dynamite Sex به معنای توجه رسمی (تشریفاتی) اعطا شده توسط سکس دینامیتی !!! می باشند؟! دست کم از این به بعد تداعی معانی ای که با این کلمه خواهید داشت مثبت تر و
سازنده تر خواهد بود.
خلاصه ی کلام اینکه هرگاه ما زنها کارتی را از طرف شما دریافت می کنیم به شما احساس نزدیکی بیشتری کرده به دفعات بیشتری به روابط جنسی با شما نیاز پیدا می کنیم.خب، نظرتان چیست؟ آیا نمی خواهید به مغازه ی محله تان سری بزنید؟!

02 برایمان یادداشت بگذارید


می دانم دارید غرغر می کنید که: «آه، یادداشت روی بالش. دیگه همین یکی مونده بود!» بله حق با شماست. دوست داریم گفته هایمان را با دست خط خودتان ببینیم. هر چه باشد:یادداشتی کوتاه، یک نقاشی کوچک، یا فقط یک جمله ی ساده . مختصر دو کلمه ای: «دوستت دارم.» که البته بسیار شخصی تر و صمیمانه تر و حتی به مراتب بهتر از کارت است. همچنین ارزان تر!
چقدر طول می کشد یادداشت کوتاه و ساده ای را برای ما در جایی بنویسید؟ ده ثانیه؟ آیا می توانید ده ثانیه از وقت خود را برای ما کنار بگذارید؟ آیا می توانید تصور کنید که این ده ثانیه چه سرمایه گذاری بزرگی خواهد بود.با این کار ساده موجب خواهید شد تمام روز خلق و خوی بسیار خوبی داشته بسیار سرحال باشیم و بتوانیم تمامی اشتباهات کوچک آن روز شمارا ببخشیم و لباس خواب زیبا و مورد علاقه ی شما را از کمد بیرون بیاوریم و بپوشیم.
لازم نیست فشار زیادی بر خود بیاورید و نگران باشید که قدرت قلم شکسپیر را ندارید و نمی توانید عبارات شاعرانه و رمانتیک بسیاری بنویسید. تنها چند کلمه کافی است.یک صورت متبسم که فقط با چهار تا خط کج و کوله نقاشی کرده باشید یا یک قلب، ما زیاد سخت گیر و مشکل پسند نیستیم.تنها می خواهیم بدانیم که شما تلاش خودتان را کرده اید و همین نیز کافی است.
بزگترین هدیه ای که در تمامی طول زندگی ام دریافت کرده ام دفترچه یادداشتی است که یکسال شوهرم برای کریسمس به من هدیه داد. قسمت خالی بالای هر صفحه یک یا دو خط درباره ی یکی از محاسن من یا خاطره ی خوبی که با هم داشتیم یا امید و آرزویی که برای آینده در سر می پروراندیم، نوشته بود. این دفترچه ارزشمندترین چیزی است که دارم. و براستی نمی توانم قیمتی روی آن بگذارم.همیشه آن را می خوانم. هیچ هدیه ی خریداری شده ای، هیچ جواهر گران قیمت و نه هیچ چیز دیگری نمی تواند با آن رقابت کند. چرا؟ زیرا حاوی کلمات و جملات اوست. و برای یک زن حرف های عاشقانه و کلمات محبت آمیزی که مرد زندگی مان به ما هدیه داده است، گنجینه ای گرانبهاست که تا ابد در قلب های خود نگاه خواهیم داشت.

03 در میان روز به ما زنگ بزنید.


زن ها تشنه ی ارتباط هستند. باید این حقیقت را تا به اینجا دیگر از بر شده باشید زیرا ده ها بار به آن اشاره کرده ام!(زن ها همچنین حرفهایشان را هم زیاد تکرار می کنند!!) ارتباط، قلب ما را تغذیه می کند و احساس محبوبیت به ما می دهد وحتی ما را به لحاظ جنسی نیز تحریک می کند. بخصوص در اوقاتی که از نظر فیزیکی با شما نیستیم دوست داریم ارتباط خود را با ما حفظ کنید، زیرا نشان دهنده ی این است که به ما فکر می کنید.
چنانچه می خواهید نامزد/همسر خود را خوشحال سازید از دستورالعمل یک دقیقه ای زیر استفاده کنید.در بین روز گوشی تلفن را بردارید و به او زنگ بزنید. شصت ثانیه از وقت خود را بر روی خوشحالی او سرمایه گذاری کنید. لازم نیست چیز بخصوصی برای گفتن داشته باشید. صرف شنیدن صدای شما ما را خوشحال می سازد. جملات زیر در ضمن بسیار مفید و مؤثر واقع می شوند:«داشتم به تو فکر می کردم.» یا:«امیدوارم که روز خوبی داشته باشی.» یا:«همین الآن به هتل رسیدم و می خوام اتاق بگیرم.» آه که چقدر از شنیدن این جمله خوشحال می شویم، زیرا به معنای رسیدن و اعلام ورود و دقیقاً متضاد رها کردن و ناپدید شدن است.
هنگامی که به ما زنگ می زنید، چه اتفاقی می افتد؟ خیالمان راحت می شود و احساس آرامش می کنیم.لبخند می زنیم. فکر می کنیم که شما مردی با ملاحظه هستید، مردی فوق العاده، همان جا به شما هزار امتیاز می دهیم و آن را به حساب جنسی مشترکمان واریز می کنیم که می توانید بعداً از آن برداشت کنید. حال نظرتان چیست؟ آیا ارزش آن را ندارد که گوشی تلفن خود را همین الآن بردارید؟!
جهت دریافت امتیازات بیشتر و «تشویقی» و «ترفیع» هربار که برنامه هایتان تغییرکرده باشد و می دانید که احتمالاً نگران شما خواهیم شد، از پیش به ما زنگ بزنید و خبر دهید. چنانچه قرار است دیرتر بیایید از پیش به ما زنگ بزنید. هر بار که با خبر می شوید به شما زنگ زده ایم اما شما را پیدا نکرده ایم به ما زنگ بزنید.اوقاتی که احساس می کنید نگران شما باشیم به ما زنگ بزنید. یکی از شیرین ترین و دوست داشتنی ترین کارهای همسرم در همین اواخر این بود که به من زنگ زد تا بگوید برای یک کنفرانس تلفنی مکالمه ی تلفنی بلندی را در پیش خواهد داشت لذا زنگ زده بود تا چنانچه تصادفاً به او زنگ زدم و خط تلفن به مدت طولانی اشغال بود نگران نشوم و از پیش خبر داشته باشم.به یاد دارم تمام آن روز احساس بسیار خوبی داشتم.زیرا شوهرم احساسات مرا درنظر گرفته بود و بسیار ملاحظه کارانه و عاقلانه رفتار کرده بود.
به یاد داشته باشید.درست به همان اندازه که مردها از تلفن بدشان می آید زنها عاشق آن هستند و در واقع آن را جزئی از وجودشان می دانند! لذا هرگاه از تلفن جهت برقراری ارتباط با ما استفاده می کنید، خب، چنانچه باهوش باشید باید متوجه منظورم شده باشید...!

04 نزد دیگران از ما تعریف کنید


دفعه ی بعد که خواستید نامزد/همسر خود را خوشحال کنید این توصیه را به کار ببندید.هنگامی که دیگران مثلاً دوستان یا اعضای خانواده حضور دارند منتظر فرصت مناسبی باشید تا در لا به لای صحبتها از او تعریف کنید.به عنوان مثال چنانچه صحبت درباره ی رستوران ها است بگویید:«ورونیکا چنان آشپزخوبی است که دیگر دوست ندارم هیچوقت در رستوران غذا بخورم.»اگر صحبت درباره ی کار و شغل است بگویید: «به شما گفتم که درآمد ورونیکا این ماه از تمامی همکارانش بیشتر بوده؟» اگر صحبت به بچه ها کشانده شده مثلاً بگویید:«ورونیکا چنان مهارتی در برخورد با بچه ها داره که باور نمی کنید.باید بازیهای خلاقانه ای را که در جا برای آنها ابداع می کند، ببینید.من یکی که دوست دارم ساعتها بنشینم و بازیهایشان را تماشا کنم.»
دیگر بیش از این ادامه نمی دهم.احتمالاً متوجه داستان شده باشید. ممکن است بگویید این کار مصنوعی یا اجباری به نظر می رسد اما بگذارید به شما بگویم اوقاتی که نامزد/همسر شما نزد دیگران درباره ی شما غلو می کند و کلی از شما تعریف می کند و پز می دهد.حتی متوجه آن هم نمی شوید و فقط احساس خوبی می کنید.چنانچه نامزد/همسرتان این کار را نمی کند. خب، باید از این به بعد بکند. اظهار و بیان نقاط قوت و خوبی زن ها در حضور دیگران فعال کننده ی پاسخ و واکنش بسیار مهم و اساسی در زن هاست. گویی درحضور همگان به آنها اعلام می کنید که یک مرد هستید و این زن خوشبخت همسرشماست.درقلمرو حیوانات و جانوران نیز موجودات مذکر، جفت خود را در حضور دیگران معرفی می کنند.البته آنها این کار را به طرق دیگری انجام می دهند و شما می توانید به همان تعریف و تمجید و تحسین ها بسنده کنید!
هنگامی که زنی احساس می کند به او افتخار می کنید از خوشحالی در خود آب می شود به این جهت امتیاز زیادی به شما می دهد.یک تعریف و تحسین در حضور دیگران معادل ده تعریف و تحسین درخلوت ارزش دارد. تعریف و تحسین، نوعی پیش نوازش کلامی محسوب می شود.

05 برای با ما بودن برنامه ریزی کنید.


برنامه ریزی همواره موجب تحریک زن ها می شود و به او احساس امنیت می دهد.برنامه ریزی موجب می شود احساس کنیم شما به ما فکر می کنید. برنامه ریزی موجب می شود از شما متشکر و ممنون باشیم.بزرگ یا کوچک، فرقی نمی کند. مهم این است که برای با ما بودن برنامه ریزی کنید.
مردان عزیز:عذر و بهانه های شما را می شناسم:زن ها بهتر از مردها برنامه ریزی می کنند.پس چرا خودمان را دردسر دهیم؟ پاسخ من به شما این است که: چنانچه شما برنامه ریزی کنید احساس می کنیم از ما مراقبت و مواظبت شده است.برنامه ریزی شما به ما نشان می دهد که شما با افکار خود برای آینده ی ما سرمایه گذاری می کنید و ما هر دو با هم در زندگی پیش می رویم.
توجه داشته باشید که موضوع و محتویات آن ابداً مهم نیست.بلکه نفس برنامه ریزی مهم است.به همین دلیل برنامه ریزی از هر نوع آن که باشد احساسات بسیار خوبی را در ما تولید می کند. حال چه پیدا کردن یک رستوران جدید و برنامه ریزی برای بیرون رفتن برای شما با ما باشد و چه برنامه ریزی برای تماشای برنامه ی بخصوصی از تلویزیون به همراه ما یا حتی برنامه ریزی برای کمک کردن به ما در تمیز کردن گاراژ یا... تا هنگامی که از پیش به ما بگویید برنامه ریزی به حساب می آید و به همین دلیل است که ما خوشحال خواهیم شد.آیا به یاد دارید که یکی از کارهایی که زن ها را از دست مردها دیوانه می کرد، پا در هوابودن و بی برنامه بودن بود؟ هنگامی که برای چند ساعت بعد یا چند روز بعد یا چند هفته بعد برنامه ریزی می کنید، ما در ذهن خود چیزی داریم که منتظر و مشتاق اش باشیم و این خود به ما احساس امنیت می دهد.
آیا دوست دارید دل همسر خود را چنان نرم کنید که مانند چشمه ای از عشق همواره زیر پای شما بجوشد؟ با او بنشینید و بگویید:عزیزم، برای آخر هفته برنامه ریزی بکنیم؟»«آیا چیزی هست که برایش برنامه ریزی نکرده باشیم؟» کافی است سعی کنید از کلمه ی برنامه و برنامه ریزی به نحو مثبتی در گفتار خود استفاده کنید.مدام در گوش او بخوانید: «برنامه ریزی، برنامه ریزی، برنامه ریزی!!

06 با ما به خرید بروید.


پیش از آنکه از ترس فریاد بزنید کمی به من گوش کنید:مجبور نیستید زیاد این کار را بکنید.همان یکبارش هم به منزله ی واریز کردن مقادیر هنگفتی درحساب بانکی عشق و صمیمیت ما به حساب می آید حسابی که می توانید بعداً از آن برداشت کنید!اغلب زن ها عاشق خرید کردن هستند.همانگونه که قبلاً هم نیز توضیح دادم خرید برای بسیاری از ما زن ها تجربه ای احساسی و صمیمانه به شمار می رود.لذا چنانچه به ما پیشنهاد خرید رفتن بدهید، هیجانی بزرگ برای ما به حساب می آید.
پوشیدن و پرو کردن لباس های زیبای گوناگون در حضور مردی که دوستش داریم و پرسیدن نظر او به نوعی تجربه ای شهوانی و جنسی به حساب می آید.زیرا زن ها بدینوسیله توجه شما را به بدن خود معطوف می کنند و به شما نیز این فرصت داده می شود که به بدن او خیره شوید.
این روش را به یکی از مراجعه کنندگانم با نام هرب پیشنهاد دادم و به رغم مقاومت های بسیار، سرانجام موافقت کرد تا به همسرش پیشنهاد دهد با هم به خرید بروند.درست پیش از آنکه خانه را ترک کند و به همراه همسرش به خرید برود به من تلفن زد و گفت:«باربارا، اصلاً نمی توانم این کار را بکن. ترجیج می دهم برای روت کانال یا کشیدن یکی از دندان هایم به دندان پزشک مراجعه کنم، اما به خرید نروم!»
پاسخ دادم: «گوش کن، هرب، اصلاً فکر نکن که می خواهی به خرید بروی و الا حال ات بد می شود. فکر کن می خواهیم «تمرین تمرکز» بکنی. سعی کن توی فکر و ذهن اش نفوذ کنی.به هرچیز توجه می کند تو هم روی همان چیز تمرکز کن.مثلاً اگر به رنگ دوژاکت مختلف نگاه می کند، تو نیز واقعاً به آن دو رنگ فکر کن.اگر مدل دوژاکت مختلف را با هم مقایسه می کند و «تن خور»آنها را روی بدن خودش امتحان می کند تو نیز به آنها نگاه کن گویی که قرار است برای این کار و ارائه نظر حرفه ای خود درباره ی آن ژاکت ها دستمزد بگیری.با این کار بزودی با سطح خودآگاهی او همراهی خواهی کرد گویی او را از خودش بیرون کشیده ای.قول می دهم می توانی این کار را بکنی!
گوشی را گذاشتم و مشتاقان منتظر ماندم تا نتیجه را به من خبر دهد.
کمی بعد هرب از تلفن همراه خود به من زنگ زد و گفت:«جوی پای صندوق است و دارد پول لباس هایش را پرداخت می کند.خواستم یک لحظه سریع زنگ بزنم و بگویم که موفقیت آمیز بود!اولش می خواستم فریاد بزنم و از مغازه فرار کنم.اما تمرکز کردن را تمرین کردم و سعی کردم افکار و حرکات او را درک کنم.چیزی نگذشت که احساس عجیبی به من دست داد.احساس کردم به او نزدیک تر شده ام. علاوه بر آن خیلی هم به من خوش گذشت. همسرم می توانست ببیند که از خرید کردن با او لذت می برم. فکر کنم کمی شوکه شده بود.ناگهان خیلی با من مهربان شد و هر بار که از اتاق پرو بیرون می آمد مرا می بوسید.قسم می خورم هر دویمان تحریک شده بودیم.
ادامه داد:«حالا داریم به خانه برمی گردیم.جوی پیشنهاد داده است که چون بچه ها خونه نیستند و پیش دوستاشون هستند و تا شب هم برنمی گردند،بهتره بریم خونه کمی «دراز بکشیم»و «استراحت کنیم!؟» او قبلاً هیچ وقت از این جوربازی گوشی های و «سربه هوایی ها» نمی کرد اونم این وقت عصر.فکر کنم عاشق خرید کردن شده ام!
پذیرفتن این پیشنهاد من ممکن است مستلزم کمی باور و اعتماد از جانب خودتان باشد. اما هرجور که شد، سعی کنید آن را امتحان کنید.چنانچه می خواهید امتیاز بیشتری بگیرید، لباسی را هم شما انتخاب کنید و به او بدهید تا پرو کند. حتی اگر از آن خوشش هم نیاید صرف اینکه توجه کرده بودید صمیمیت زیادی را میان شما تولید خواهد کرد.

07 ما را غافلگیر کنید.


ما زن ها دوست داریم مردی که دوستش داریم ما را متعجب و غافلگیر کند. چیزی در آن وجود دارد که به نحوی جنسی وتحریک کننده است.چرا که غیر منتظره و برنامه ریزی نشده است، درست مثل یک اغوا شدن ناگهانی و از آنجا که ما زن ها معمولاً سعی می کنیم بیست کار را یک باره با هم انجام دهیم، غافلگیر شدن با چیزی دلچسب و خوشایند موجب می شود احساس کنیم کسی از ما محافظت می کند.
هنگامی که مردها این خواسته ی ما را می شنوند فکر می کنند باید با دو بلیط مسخره به پاریس یا یک گردنبند طلا یا چیزی پر زرق و برق و گران قیمت ما را غافلگیر کنند.اما مردان عزیز: اصلاً این طور نیست با هرچیزی می توانید ما را غافلگیر کنید.با گل به خانه بیایید، ما را با انجام دادن خریدهای خانه در هنگامی که فرصت انجامش را نداریم غافلگیر کنید. هنگامی که صبح در حمام مشغول دوش گرفتن هستیم با مرتب کردن رختخواب ها غافلگیرمان کنید.اوقاتی که می دانید روز پرکاری را پشت سر گذاشته ایم و احتمالاً وقت یا حوصله ی آشپزی نداشته ایم برای شام از بیرون غذا سفارش دهید.چنانچه جایی از ما می شنوید مثلاً از فلان CD خوشمان می آید با خرید و هدیه کردنش به ما غافلگیرمان کنید.
و سرانجام توصیه ای فوق العاده:سعی کنید با به کار بستن و عمل کردن به ایده ها و نظرات جالبی که در این مقاله آموخته ایم نیز ما را غافلگیرسازید!
هفت مورد فوق تنها بخشی کوچک از فهرست سرمایه گذاری های کوچک (که سودهای کلانی را برای تان به همراه خواهد آورد!)را تشکیل می دهند.به یاد داشته باشید از نامزد/همسرتان بخواهید تا موارد مشخص خود را به این فهرست اضافه کند.
اما چرا باید این فهرست و نیز تمامی اطلاعات ارائه شده در این مقاله را جدی بگیرید؟ چرا باید آن ها را امتحان کنید؟ زیرا که این کار نشان دهنده ی تعهد شما به ازدواج و نامزد/همسرتان می باشد.

آنچه زن ها دوست دارند مردها بدانند:


تعهد واقعی یک حلقه ی ازدواج،عقدنامه یا سند ازدواج یا سال هایی نیست که با یکدیگر زندگی کرده اید.بلکه رفتار شماست در یک یک روزهای زندگی تان، با فردی که دوستش دارید.
متوجه شده ام که مردها اغلب به تعهد به عنوان یکی موضع درونی یا یک تصمیم قلبی می نگرندـ بدین معنا که در قلب خود پای بند زنی باشند یا پای بند باشند که از او و خانواده شان حمایت و مراقبت کنند.یا...این در حالی است که زن ها که ابرازگر و خلاق هستند هر روزه به دنبال نشانه هایی دال بر تعهد و پای بندی همسرشان به آن ها و زندگی خانوادگی شان می گردند و از این نشانه ها به عنوان مدرکی دال بر عشق و محبت شوهرشان و نیز محبوبیت خود استفاده می کنند.
تعهد واقعی موقعیتی ایستا و ثابت (استاتیک)نیست.بلکه رفتاری است که در لحظه لحظه ی زندگی پیشه ی خود می سازید.هربار که عشق خود را ابراز می کنید،تعهد و پای بندی درونی خود را نشان داده اید.هربار که از خود می پرسید:«چگونه می توانم دل و جان همسر خود را سیراب سازم؟»این تعهد درونی را در خود تقویت و تحکیم کرده اید.هرچه این تعهد درونی به واسطه ی ابراز عشق و محبت های شما رشد می کند و مستحکم تر می شود،شما و نامزد/همسرتان احساس ارتباط و صمیمیت بیشتری را نسبت به یکدیگر در خود احساس خواهید کرد.
نتیجه این که:عشق بازی فقط دراتاق خواب نیست که به وقوع می پیوندد. هر بار که انتخاب می کنید به همسرتان توجه کنید، از او قدردانی کنید و با مهربانی او را لمس کنید و نوازش دهید به او عشق ورزیده اید.با این توصیف، عشق بازی واقعی همیشه از قلب شما آغاز می گردد.شاید گاهی اوقات به بستر منجر شود و شاید نشود.اما هر بار که قلب معشوق تان را سیراب می سازید عشق بیشتری را برای هر دوی تان خریداری کرده اید و این همان چیزی است که از شما به معنای واقعی کلمه یک «معشوق» واقعی می سازد.

آنچه زن ها دوست دارند مردها درباره ی ارتباط و روابط بدانند:


هیچ چیز ناراحت کننده تر و عذاب آورتر از این نیست که در برابر فردی که بیش از هر کس دیگری در این دنیا دوستش دارید نشسته باشید و ناگهان دریابید که نمی توانید بدون تنش، ناراحتی، اوقات تلخی یا عصبانیت با او حرف بزنید.چنانچه تا به حال عاشق شده اید، حتماً با این احساس آشنا هستید: از خودتان می پرسید:«چرا باید اینقدر سخت باشد؟ اگر این قدر همدیگر را دوست داریم پس چرا نمی توانیم یکدیگر را درک کنیم؟»
سی سال گذشته ی زندگی خود را صرف یافتن پاسخ و پرسش فوق نموده ام. حقیقت آن است که عاشق شدن، همبستر شدن و رابطه ی جنسی برقرار کردن و به یک خانه نقل مکان کردن همه و همه بسیار ساده هستند.این درحالی است که ایجاد تفاهم، هماهنگی، هارمونی و همدلی مستمر و مداوم مستلزم تحمل سختی ها و دشواری های بسیار است.بسیاری از مشکلات، درگیری ها، اختلاف سلیقه ها، تضادها و نزاع های خانوادگی ناشی از آن هستند که زوج ها هنوز به درستی نمی دانند چگونه به نحوی مؤثر با یکدیگر حرف بزنند.ما همگی سخت تلاش می کنیم اما بیشتر وقت ها موفق نمی شویم.پس حیران می مانیم که آیا زمانی خواهد رسید یا اصولاً امکان آن وجود دارد که مردها و زن ها زبان یکدیگر را بیاموزند یا خیر.
منبع:رازهایی درباره زنان



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » علی بابا ( سه شنبه 89/10/14 :: ساعت 2:22 عصر )

»» رازهایی از سبک های ارتباطی زن ها(1)

رازهایی از سبک های ارتباطی زن ها(1)
نویسنده: باربارادی آنجلیس
5راز ارتباطی با زن ها :
راز (1):زن ها عاشق حرف زدن و صحبت کردن هستند، زیرا حرف زدن تولید کننده ی ارتباط است.
راز (2):زن ها با صدای بلند فکر می کنند و با صدای بلند نیز احساس می کنند!
راز (3):زن ها همواره با ذکر جزئیات همه چیز را بیان می کنند.
راز (4):زن ها از صحبت کردن و حرف زدن به عنوان روشی برای تخلیه ی تنش های خود استفاده می کنند.
راز (5):زن ها همیشه ناراحتی و نگرانی خود را کمتر از آنچه به راستی هست نشان می دهند.
راز ارتباطی (1):
«زن ها عاشق حرف زدن و صحبت کردن هستند زیرا حرف زدن تولید کننده ی ارتباط است»
زنی پس از صرف شام به همراه شوهرش بر روی کاناپه می نشیند. شوهرش کنترل تلویزیون را بلند می کند و آماده است تا تلویزیون را روشن کند. زن به شوهرش رو می کند و می گوید: «عزیزم، بیا اول یه خورده صحبت کنیم.»
مرد در حالی که سریعاً حالت تدافعی به خود می گیرد می گوید: «چرا؟ مگه مشکلی پیش اومده؟»
آیا تبادل فوق برای تان آشنا نیست؟ چنانچه تا به حال با کسی رابطه داشته اید، مطمئنم که تبادل فوق برای تان آشناست.نظیر همین صحنه هر روزه شاید میلیون ها بار در خانه های سراسر دنیا میان زن ها و مردها اتفاق می افتد. بدین ترتیب که زن ها سعی می کنند با شوهرانشان صحبت کنند و مردها نیز سعی می کنند به هر قیمت که شده از آن سرباز بزنند.برای بسیاری از مردها کلمات «بیا حرف بزنیم» کلمات وحشتناکی هستند.به محض این که این سه کلمه را می شنوند، آه می کشند، غرغر می کنند، دندان هایشان را به هم فشار می دهند و خود را مهیای نبرد می کنند.حال چه با «مگه مشکلی پیش اومده» پاسخ گویند و چه با «مگه مجبوریم؟» یا:«اُه، خدای من، این دفعه چی شده؟» یا:«بذار یه دقیقه آسایش داشته باشم. تمام روز سخت کار کرده ام.» پیامی که به زن ها مخابره می شود در هرحال یک چیز است: «نمی خواهم با تو صحبت کنم.»
گذشته از این که چقدر مردها را خوب درک می کنیم یا اینکه چند بار این اتفاق برایمان می افتد، اما با وجود این می رنجیم و از این گونه پاسخ سر درگم و سرخورده می شویم.چرا؟ زیرا ما زن ها عاشق صحبت کردن هستیم بخصوص با شوهرمان.به علاوه صحبت کردن موجب تولید ارتباط، نزدیکی و صمیمیت می شود.آیا باید دلایل دیگری نیز داشته باشیم؟ آیا صرف میل و نیاز به احساس نزدیکی و صمیمیت با مردی که دوستش داریم کافی نیست که بخواهیم با او صحبت کنیم . به همین دلیل است که وقتی می گوییم «بیا صحبت کنیم» و در جواب می شنویم که: «چرا؟ مگه چی شده؟» یا: «اَه، دوباره شروع شد.» گیج و سردرگم می شویم.گویی تنها هنگامی می شود صحبت کرد که مشکل بزرگی وجود داشته باشد.

آنچه زن ها دوست دارند مردها بدانند:


زن ها نیاز به دلیل خاص به خصوصی برای صحبت کردن با مرد زندگی شان ندارند.
لازم نیست هدف یا مقصود خاصی را از این خواسته شان دنبال کنند.ما فقط به این جهت دوست داریم با شما صحبت کنیم که دوست داریم با شما مرتبط باشیم.
مردان عزیز:این یکی از مهمترین رازهایی است که باید درباره سبک ارتباطی زن ها بیاموزید.برای زن ها حرف زدن و صحبت کردن روشی است برای عشق ورزیدن، ارتباط برقرار کردن و تبادل انرژی. هدف تنها صرف فرآیند ارتباط برقرارکردن است ونه هیچ هدف یا نتیجه ی خارجی دیگر.یک روز تمثیل جالبی دراین باره شنیدم که هنوز آن را به یاد دارم. اینکه مردها در مواجهه با این درخواست زن شان که:«بیا صحبت کنیم» همواره به دنبال هدف و مقصود خاصی هستند، به این می ماند که هرگاه مردی از همسرش می خواهد:«بیا عشق بازی کنیم»زن در جواب به او می گوید: «چرا؟ می خواهی بچه درست کنی؟»
چنانچه زنی به این درخواست شوهرش چنین پاسخ گوید مرد چنین فکر خواهد کرد که همسرش به راستی عجیب و غریب است، اما آیا این همان عکس العمل مردها نیست؟ گرچه عشق بازی به راستی می تواند زنی را آبستن کند و تولد بچه ای را در پی داشته باشد، اما ما انسان ها معمولاً از سر لذت طلبی یا عشق ورزی به این کار اقدام می کنیم بی آنکه هدف و نتیجه ی خاصی را از آن در ذهن خود دنبال کنیم.به طرز مشابهی نیز با اینکه صحبت کردن می تواند موجب حل و فصل مشکلات شود و تبادل اطلاعات را در بر داشته باشد، اما بیشتر هدف از آن خود فرآیند مرتبط شدن آن هم توسط واژگان و کلمات است و نه هیچ چیز دیگری.
اعتراف می کنم که گاهی اوقات هنگامی که زن ها می گویند:«بیا صحبت کنیم» در واقع به دنبال بهانه ای می گردند تا بمبی کلامی از گلایه ها و شکایت هایشان را بر سر نامزد/همسرشان خالی کنند.در کتاب رازهایی در باره ی مردان که هر زنی باید آن ها را بداند، زن ها را از انجام این کار بر حذر داشته و پیشنهاد کرده ام که در عوض دورنمایی از آنچه را که می خواهند درآن باره صحبت کنند از پیش به او ارائه دهند و از او بپرسند که آیا الآن وقت مناسبی برای صحبت کردن هست و این که آیا نامزد/همسرشان آمادگی صحبت کردن را دارد یا نه.
اما خانم های عزیز:چنانچه این عادت را دارید که بدون اطلاع قبلی به طرزی ناگهانی به نامزد/همسرتان حمله کنید و بازتاب منفی خود را ناگهان بر سر او بریزید او درمقابل هرگونه دعوت شما مبنی بر مکالمه و گفت و گو از خود مقاومت نشان می دهد و همواره از این که آنچه را که می خواهید درباره اش صحبت کنید ناخوشایند و گزنده باشد خواهد ترسید.
در زیر رازی بسیار مهم درباره ی زن ها آورده شده است که هم مردها و هم خود زن ها باید آن را درک کنند:
زن ها فرآیند مدار هستند وتنها نفس فرآیند برای شان با معنا و لذت بخش است و از آن هیچ هدف، مقصود یا نتیجه ی خاصی را تعقیب نمی کنند.
زن ها فرآیند مدار هستند.صرف فرآیند انجام یک چیز برای ما ارزش دارد. چنانچه به دنبال هدف خاصی نیز باشیم، همواره به خود فرآیند نیز به همان میزان تمرکز و توجه داریم.به همین دلیل است که دو زن می توانند در کنار هم بنشینند و بگویند: «بیا صحبت کنیم» بی آنکه به دنبال هدف یا مقصود خاصی باشند.یا باز به همین دلیل است که یک مادر می تواند بنشیند و ساعت ها با فرزندش بازی کند، بی آنکه هدف خاصی را تعقیب کند یا به دنبال آن باشد که مطلب خاصی را به او بیاموزد.باز به همین دلیل است که زن ها می توانند یک روز تمام را از خودشان مرخصی بگیرند و هیچ کاری انجام ندهند ولی با وجود این درانتهای همان روز کاملاً احساس شادابی کنند و پر از انگیزه و انرژی باشند. به همین دلیل است که ما زن ها می دانیم که تنها صرف بودن در کنار عزیزی که دردمند است بسیار تسلی بخش و التیام دهنده است حتی اگر چیز مهمی نیز گفته نشود.یا باز به همین دلیل است که نوشتن مطالبی در دفترچه ی یادداشت شخصی مان بسیار برای ما زن ها آرام کننده است و توان بخش، حتی اگر هنوز نیز راه حلی برای مشکلات مان پیدا نکرده باشیم.بنابراین هنگامی که از همسرم می خواهم تا با هم صحبت کنیم بیشتر وقت ها هیچ هدف خاصی را از گفت و گو دنبال نمی کنم و تنها مقصودم همان فرآیند مکالمه و برقراری ارتباط با او است. گویی می گویم: «بیا عشق بازی کنیم منتها نه با بدن هایمان بلکه فقط با کلمات.»
در اینجا می خواهم از فرصت استفاده کنم و به پرسشی پاسخ گویم که مردها همیشه از من می پرسند:«چرا زن ها این قدر صحبت می کنند؟»خب، پاسخ من این است که احتمالاً می دانند که یکی از راه های ایجاد ارتباط، صمیمیت و نزدیکی با مرد زندگی مان استفاده از کلمات است. کلمات مانند پل هایی هستند که ما را از دنیای شخصی و خصوصی خودمان بیرون برده و به دنیای نامزد/همسرمان وارد می سازند و برعکس.
کلمات سکوت های ما را به هم می پیوندند تا بتوانیم معشوق خود را از درون بشناسیم و او نیز از رازهای درون ما آگاه شود.
عقیده دارم که وجود کلمات بدین منظور لازم است که انرژی بدون شکل عشق را بگیرد و آن را در جعبه هایی بسته بندی کند.سپس این انرژی شکل یافته، احساسات ما را سیراب می سازد به طوری که بتوانیم مجدداً آنها را به پای همسرمان بریزیم.هرگونه ابراز عشق و محبت، تشکر و قدردانی و امتنان، هدیه ای است زیبا و گرانبها که به معشوق خود ارزانی می داریم.هربار که چیزی از خودمان ـ حال چه فکری و چه احساسی ـ را با همسرمان سهیم می شویم، گویی بخشی از وجود خود را به او هدیه داده ایم.با این توصیف مکالمه و گفت و گو شکلی از عشق ورزی است. عشق بازی به گونه ای کلامی. به همین دلیل است که زنان آن را گونه ای از پیش نوازش تلقی می کنند.

چرا مردها مانند زن ها از صحبت کردن لذت نمی برند


اگر زن ها تا بدین حد از صحبت کردن لذت می برند، پس چرا مردها نمی توانند از آن لذت ببرند.مردها بیشتر در این زمینه با زن ها مشکل دارند. زیرا اساساً هدف مدار هستند.مردها صرفاً با شرکت در یک فرآیند، احساس ارزشمند بودن نمی کنند، بلکه باید حتماً به نتیجه یا هدف مشخصی برسند.
مردها هدف مدار و راه حل مدار هستند.آن ها باید حتماً احساس کنند که شرکت آن ها در یک فرآیند، حال چه مکالمه باشد و چه ارتباط برقرارکردن، وقت گذرانی با فردی دیگر یا شرکت در یک فعالیت، هدف و منظور مشخص یا از پیش تعیین شده ای را تأمین خواهد کرد.
در زیر برخی از دلایل این که چرا مردها به همان طریقی که زن ها از صحبت کردن لذت می برند، از آن لذت نمی برند آورده شده است:
01 مکالمه و گفت و گو بدون یک هدف مشخص یا از پیش تعیین شده مردها را آزار می دهد،زیرا احساس مفید بودن و مؤثربودن نمی کنند.
به همین دلیل است که مردها بیشتر به هنگام مکالمه و گفت و گو با زن ها چنین جملاتی را بر زبان می آورند (یا دست کم این جملات از ذهن شان خطور می کند):
*آیا این مکالمه نتیجه ای هم خواهد داشت؟
*آیا نکته ای در این گفت و گو نهفته است؟
*میشه لطفاً بری سر اصل مطلب؟
*خب، نتیجه و خلاصه ی کلام این شد که...
*از این صحبت ها می خواهیم به کجا برسیم؟
آیا کلماتی را که به نحوی اشاره به هدف و منظور و رسیدن به نتیجه ای خاص در آنها مستتر است ملاحظه کردید؟ به همین دلیل که مردها هنگامی بهتر با شما ارتباط برقرار می کنند که از پیش بدانند می خواهند به چه چیزی برسند.آنها می خواهند بدانند هدف ومنظور از مکالمه چیست و این که زن زندگی شان چه خواسته یا چه نیازی از آنها دارد.
مردها به طرزی ناخودآگاه احساس فشار می کنند که باید همه چیز را درست انجام دهند و عملکرد و اجرای خوبی داشته باشند. بنابراین هنگامی که هدف از چیزی را ندانند گیج می شوند و نمی دانند که باید چه کار بکنند.به همین دلیل مردها بیشتر دوست ندارند بدون اینکه از پیش به آنها «خط» داده شود خود را در مکالمه ای درگیر کنند.برای یک فکر و ذهن مذکر، پرداختن به یک مذاکره و گفت و گو بدون آگاهی از هدف و منظور آن به معنای بیهوده و بی ثمر بودن است.فکر و ذهنی که همواره می خواهد مفید و مثمرثمر باشد.
از سوی دیگر زن ها نیاز ندارند که هدف و مقصود ویژه ای را دنبال کنند تا از مکالمه لذت ببرند.صرف شرکت در فرآیند گفت و گو با کسی که دوستش دارند نیاز عمیق آنها به ارتباط برقرارکردن و مرتبط بودن را ارضا می کند. همان گونه که در راز ارتباطی (2)نیز خواهیم دید، سبک گفتاری ما زن ها ظاهراً نقطه ی مقابل سبک گفتاری مردها است.بدین معنا که متمرکز و هدف دار نیست! لذا نمی توانیم بفهمیم چرا هنگامی که می خواهیم با نامزد/همسرمان صحبت کنیم او را آزار می دهیم. در نتیجه بی علاقگی و بی حوصلگی او را به معنای بی علاقگی به ما و فرار از صمیمیت بینابینی تعبیر می کنیم.
02 مردها دوست ندارند کاری را انجام دهند که در آن احساس تسلط و مهارت لازم نمی کنند.
برای بسیاری از مردها دنیای پر رمز و راز درون واحساسات، مانند دنیای افکار و ذهنیات قلمرو شناخته شده و آشنایی نیست.از همان زمان که مردان پسربچه های کوچکی هستند به اندازه ی دختر بچه ها به ابراز احساسات و نشان دادن عواطف خود تشویق نمی شوند.یک نتیجه ی این شرطی شدن ها این است که بیشتر مردها به اندازه ی زن ها در ارتباط با احساسات و عواطف در خود احساس اعتماد به نفس نمی کنند.ممکن است مردها نتوانند به سرعت زن ها با احساسات شان تماس برقرار کنند.یا این که احساسات و عواطف شان را در قالب الفاظ و عبارات بیان کنند.
به یدا داشته باشید مردها دوست دارند احساس توانایی، لیاقت و موفق بودن کنند و چنین آموزش دیده اند که هویت خود را با این ارزش ها تعریف کنند. از این رو به طرزی طبیعی دوست ندارند به کاری دست بزنند که احساس کاستی، ناتوانی، ضعف، بی لیاقتی و ناامنی به آنها بدهد. پرواضح است که صحبت کردن درباره ی احساسات و مسائل و موضوعات عاطفی قطعاً برای آن ها جزو همین دسته از امور قرار می گیرد.
آیا می توانید درک کنید چرا هنگامی که زنی به نامزد/همسر خود روی می آورد و با شور و اشتیاق تمام به او می گوید:«عزیزم، بیا درباره ی خودمان و رابطه مان صحبت کنیم.» مرد فوراً خود را پس می کشد و سرباز می زند؟ آنچه برای زن جشنواره ای صمیمانه از عشق به حساب می آید برای او به منزله ی یک جلسه ی سنگین و طولانی از بدنسازی ایروبیک محسوب می شود!
هرگز فراموش نمی کنم که هر بار که با اولین مرد زندگی ام درباره ی چیزی صحبت می کردیم، ناراحت و عصبانی می شد. ماه ها تلاش کردم تا بفهمم چرا از صحبت کردن درباره ی هر چیز که به نحوی به «ما» مربوط می شد، بیزار بود.سرانجام یک شب از شدت عصبانیت منفجر شد و موضوع را «لو»داد:«چون که نمی تونم به پای تو برسم و پا به پای تو صحبت کنم!
منظورش را نفهمیدم.پرسیدم:«از این که می گویی به پای تو نمی رسم، منظورت چیست؟
«منظورم این است که نمی توانم با سرعت و به روانی تو صحبت کنم به خوبی تو با احساساتم تماس برقرار کنم و به اندازه ی تو هم تمایل و آمادگی ندارم. گویی یک آماتورهستم که با یک قهرمان دو المپیک مسابقه داده ام.به گرد پای او هم نمی رسم!»
به یاد دارم احساسات بدی را آن لحظه تجربه کردم اما هنوز به درستی متوجه منظور او نشده بودم.سالها گذشتند تا سرانجام توانستم معنای گفته های او را درک کنم.او مردی بسیار باهوش بود اما در قلمرو احساسات و عواطف، احساس اعتماد به نفس چندانی نداشت بنابراین سعی می کرد تا حد ممکن از صحبت درباره ی این طور چیزها با من طفره برود.تعجبی نیست از این که در باره ی رابطه مان صحبت کنیم بیزار باشد.
آیا توانستید با این داستان ارتباط برقرار کنید؟ به همین دلیل است که بیشتر مردها صحبت کردن با نامزد/همسرشان را خسته کننده و طاقت فرسا می دانند.زن ها فکر می کنند که این گفته ی مردها بهانه ای بیش نیست اما من می دانم که این طورنیست و براستی صحبت در باره ی احساسات برای شما مانند ماراتونی است که دوست ندارید در آن شرکت کنید و بدوید.
03 مردها فرآیند تفکر را درونی کرده و تنها نتیجه ی نهایی آن را اعلام می کنند.زن ها با سرخوردگی از من می پرسند:«چرا نامزدم تفکراتش را با من در میان نمی گذارد؟ هیچ گاه نمی توانم بگویم چه چیزی در افکارش می گذرد؟»هنگامی که پاسخ این سؤال شان را می دهم خوشحال شان نمی کند: «افکارش را با تو در میان نمی گذارد، زیرا نمی خواهد و دوست ندارد این کار را انجام بدهد.» سپس می پرسند: «چرا نه؟» «زیرا مردها فقط هنگامی دوست دارند خودشان را ابراز کنند که به جواب رسیده باشند و افکار و احساسات شان را به وضوح درک کرده باشند نه پیش از آن، آن ها فرآیند تفکر خود را درونی کرده تا هنگامی که به راه حل یا عقیده ای که از آن مطمئن باشند نرسیده اند، صبر می کنند.
مردها دوست دارند در سکوت و درخلوت خودشان بر روی مسائل درنگ کرده آن ها را کند وکاو نمایند. برای نمونه چنانچه شما یک مرد هستید و مشغول مطالعه ی این مقاله، به احتمال قوی پس از مطالعه ی هرنکته پیش از آن که در آن باره با نامزد/همسرتان یا هرکس دیگری صحبت کنید (حتی چنانچه کنار شما نیز نشسته باشد.)کمی فکر می کنید.ممکن است حداکثر سر خود را به علامت توافق تکان دهید یا زیر لب هوم هوم کنید.اما چیزی نمی گویید.این در حالی است که چنانچه یک زن هستید احتمالاً به سرعت با نامزد/همسرتان یا هر کس که دردسترس شماست شروع به صحبت کرده اید. این بدان دلیل است که زن ها با صدای بلند فکر می کنند.
بیشتر مردها برای صحبت کردن با نامزد/همسرشان احساس آمادگی نمی کنند.زیرا زن می خواهد همین حالا «الآن» صحبت کند و به شما وقت نمی دهد تا بر روی موضوع درنگ کرده آن را کندوکاو نمایید.البته زن ها این را نمی دانند که شما مشغول تأمل هستید یا پیش از آن که بتوانید درباره چیزی صحبت یا مذاکره کنید به وقت بیشتری احتیاج دارید.بلکه فوراً احساس می کنیم که نمی خواهید با ما حرف بزنید. بعداً در این باره بیشتر صحبت خواهیم کرد.

راه حل:


مردان عزیز: می دانیم که ما زن ها بیشتر از شما حرف می زنیم! این را نیز می دانیم که شما نمی توانید به راحتی درباره ی مسائل احساسی و عاطفی صحبت کنید. می دانیم که بیشتر ترجیح می دهید فقط ساکت باشید ولی ما شمارا دوست داریم و نیاز داریم که با صحبت کردن با شما ارتباط برقرار کنیم.
01 حتی با این که می دانید در صحبت کردن درباره ی احساسات مهارت کافی ندارید بهتر است همان «دست و پا شکسته» آن را انجام دهید تا اینکه اصلاً با ما حرف نزنید.هرچه بیشتر تمرین کنید مهارت بیشتری کسب می کنید. درست مثل هر چیز دیگر.
02 هنگامی که زنی شروع به صحبت می کند، از او بپرسید درباره ی چه چیزی می خواهد حرف بزند.با این کار هدف و منظور از صحبت کردن را زودتر خواهد فهمید و احساس راحتی بیشتری خواهید کرد.چنانچه پاسخ داد چیزخاصی نیست و فقط می خواهد صحبت کند حرفش را باور کنید.در این اوقات زن ها فقط می خواهند کمی صمیمیت تولید کنند.حتی شاید هم فقط می خواهند احساس نزدیکی روحی بیشتری با شما بکنند تا بتوانند آمادگی نزدیکی جسمانی و جنسی با شما را پیدا کنند.

راز ارتباطی (2):


زن ها با صدای بلند فکرمی کنند و با صدای بلند احساس می کنند!
«هرگاه همسرم با من صحبت می کند، همه جا می رود. می دانم زن باهوشی است اما خیلی از اوقات پریشان فکر و حواس پرت به نظر می رسد.»
«نامزدم را بسیار دوست دارم و همیشه سعی می کنم به نیازهایش پاسخ دهم. اما هر وقت که شروع به صحبت می کند هی آن را کش می دهد.در این اوقات احساس می کنم که صحبت هایش تمامی ندارد.»
«مدتی است سعی می کنم وقتی همسرم از چیزی ناراحت است بیشتر از او حمایت کنم.اما راستش را بخواهید نیمی از اوقات اصلاً نمی دانم درباره چه چیزی صحبت می کند.گویی یک یک افکاری را که از سرش عبور می کنند با صدای بلند به من می گوید.»
بگذارید در رابطه با یک چیز که مردها را گیج کرده است با خودمان صادق باشیم. چرا ما زن ها گاهی اوقات هنگامی که افکار و احساسات مان را ابراز می کنیم بسیار گیج، حیران، پریشان افکار، حواس پرت و از هم پاشیده به نظر می رسیم؟ اما با وجود این ادعا می کنیم که خیلی هم خوب می دانیم در باره ی چه چیزی حرف می زنیم؟ چرا به نظر مردها پرچانه هستیم و صحبت های مان تمامی ندارد.اما باوجود این همیشه بعد از صحبت کردن احساس بهتری داریم؟ آیا ما زن ها خودمان متوجه هستیم که حرف هایمان را چندین بار تکرار می کنیم؟ آیا خودمان آگاهی داریم که تنها ظرف پنج دقیقه درباره بیست چیز مختلف صحبت می کنیم؟
پاسخ تمامی این سؤالات در راز ارتباطی (2)نهفته است:ما زن ها جریان افکارو احساسات خود را با صدای بلند گزارش می دهیم.
خانم های عزیز:می دانید درباره ی چه چیزی حرف می زنم؟ تصور کنید شما و همسرتان مشغول خوردن صبحانه هستید و سپس تصمیم می گیرید او را از برنامه هایی که برای آن روز در نظر گرفته اید باخبر کنید:
«عزیزم، می شه حتماً کت و شلوارهاتو بذاری بیرون روی تخت چونکه می خوام بدمشون خشکشویی. می دونم هفته ی دیگه برای مسافرتت بهشون احتیاج داری.پس باید حتماً پیش از ظهر ببرمشون تا بتونم فردا پسشون بگیرم.راستی حالا که دارم می رم خشکشویی می تونم فیلم هایی رو که برای آخر هفته کرایه کرده بودیم به ویدیوکلوپ پس بدم.چون که نزدیک خشکشویی یه.اُه، اما او فیلمی رو که خیلی هم دوست داشتی ببینی هنوز ندیده ای. این طور نیست؟ آره، ندیدی.خب، پس حالا که اینجوری شد فیلم ها رو نمی برم. اُه.داشت یادم می رفت.آیا بهت گفتم که استیو و آرلن دیروز زنگ زدند.گفتند که خونه شون فروش رفته. آیا عالی نیست؟ خوب شد یادم اومد.هنوز یه کارت تشکر براش نفرستادم تا به خاطر گل هایی که برای سالگرد ازدواج مون فرستاده بودن تشکر کنم.راستی دفترچه یادداشت مو کجا گذاشتم؟ دیشب اینجا بود.به هرحال، راستی می خواستم برم خشکشویی آیا کار دیگه یی هست برایت سر راه انجام بدم؟»
اما آیا این زن به راستی چه کاری انجام می دهد جزاین که شوهرش را عصبی کند؟ او یک یک افکاری را که از سرش می گذرند با صدای بلند تجربه می کند و اجازه می دهد که هرفکر به فکر دیگری بیانجامد که آن هم با صدای بلند بیرون می ریزد.از دید شوهرش او فقط دارد شلوغ می کند.اما همان گونه که هر زن دیگری نیز می داند، اصلاً این طور نیست.این زن مشغول کاری است که من آن را «پیچ و تاب خوردن» می نامم.
عبارت پیچ و تاپ خوردن را پس از مطالعه ی تفاوت های فرآیند تفکر در مردان و زنان ابداع کردم. مسیر جریان فکری ما زن ها درست به مانند یک پلکان مارپیچ دورانی است.به عقیده ی من نمودار فکری یک زن شباهت بسیار زیادی به زهدان او دارد که اساساً نیز گرد، مدور و حلقوی است. جریان تفکر ما زن ها بدین شکل است که ابتدا آنچه را که درباره اش فکر می کنیم، ابراز می کنیم.سپس آن فکر موضوع دیگری را به یاد ما می آورد.و در پی آن شروع به صحبت درباره ی آن فکر می کنیم.به زودی مجدداً آنچه را که در ابتدا می خواستیم درباره اش صحبت کنیم به یاد می آوریم و به آن سو پیچ می خوریم و همین طورالی آخر در دوایری مدام فکرمان دوران پیدا کرده و از یک فکر و احساس به فکر و احساس بعدی منتقل می شود و پیچ و تاب می خورد.از دید یک شاهد عینی غیر حرفه ای (در اینجا مذکر!)اینطور به نظر می رسد که موضوع اصلی ای را که درابتدا می خواستیم درباره اش صحبت کنیم فراموش کرده ایم.زیرا مدام حاشیه می رویم، اما در واقع این طور نیست.چنانچه مدتی به گوش دادن ادامه دهید خواهید دید که نهایتاً با یک چرخش دورانی دیگر به همان جایی که از آنجا شروع کرده بودیم باز می گردیم.به همین دلیل است که این فرآیند را پیچ و تاب خوردن نامیده ام. حتی ممکن است این فرآیند را در طول یک مکالمه ی واحد چندین بار تکرار کنیم!
چرا ارتباط برقرار کردن آن هم به این طریق برای زن ها مؤثر واقع می شود و کارآیی دارد؟ زیرا ما زن ها فرآیند مدار هستیم.

آنچه زن ها دوست دارند مردها بدانند:


ما زن ها با گوش دادن به صحبت های خودمان درمی یابیم که در اندرون مان چه می گذرد.ما با بیان افکار و احساسات خود با صدای بلند سعی داریم آن ها را بفهمیم و درک کنیم.
این عادت پیچ و تاب خوردن زن ها بیشتر مردها را عصبی می کند. چرا؟ خب، چنانچه به تمثیلی که در ابتدا به آن اشاره کردم، برگردیم ـ همانگونه که ملاحظه می کنید من نیز در بین افکار خود مشغول پیچ و تاب خوردن هستم!ـ خواهیم دید همان گونه که جریان فکری زن ها به زهدان آن ها شباهت دارد،مسیر فکری مردها نیز بی شباهت به اندام جنسی مذکر نیست که اساساً مستقیم بوده همواره به یک نقطه اشاره دارد.مردها همواره در امتداد یک خط مستقیم فکر می کنند و می توان گفت که معادله ی تفکر آنان خطی است به همین دلیل است که مردها همیشه دوست دارند در پایان به نکته ای برسند.در سمینارهایم همواره به موقع شرح تفاوت های فکری مردها و زن ها از تمثیل اندامهای جنسی مردانه و زنانه استفاده می کنم زیرا هم سرگرم کننده است و هم به خاطرسپاری و یادآوری اطلاعات ارائه شده را سهل و آسان می کند.
هرگاه مردها به مارپیچ های دورانی افکار زن ها گوش می کنند، بیشتر فرض را بر این می گذارند که زن ها در تفکرات خود نامنظم و سازمان نایافته هستند.پیش خودشان فکر می کنند:«خب، حداقل ما وقتی که حرف می زنیم می گوییم چه می خواهیم و کاری انجام می دهیم.هرگز با حاشیه رفتن و از این شاخه به آن شاخه پریدن وقت دیگران را تلف نمی کنیم.»از دید یک مرد که ذهن اش همیشه سعی می کند به نکته و نتیجه ای برسد فکر کردن زن ها پراکنده و بی نظم و ترتیب و حتی اندکی زیادی و افراطی به نظر می رسد.
چرا هنگامی که زن ها پیچ و تاب می خورند، از دید مردها پریشان افکار و از هم پاشیده به نظر می رسند؟
01 ما هیچ چیز را ویرایش نمی کنیم.
02 از یک موضوع به موضوع دیگری می پریم و ظاهراً
«منطقی »فکر نمی کنیم.
03 حرفهایمان را بارها، بارها و بارها تکرار می کنیم.
04 بسیار احساساتی، حساس و زودرنج و تحریک پذیر به نظر می رسیم.
مردان عزیز، آنچه زن ها دوست دارند شما بدانید این است که هرگاه پیچ و تاب می خوریم دچار «پرش افکار»نشده ایم.گیج و سردرگم نیستیم، به بن بست نرسیده ایم و یک کلمه از تمامی آنچه را که گفته ایم هم فراموش نکرده ایم! ما در این اوقات کاملاً آگاهیم که حرفهایمان را تکرار می کنیم.این را نیز می دانیم که از یک موضوع به موضوع دیگری می پریم.از این حقیقت آگاه هستیم که احساسات و عواطف ما پایین و بالا شده و دستخوش تغییر می گردند. برای خودمان، تمامی این چیزها کاملاً طبیعی و منطقی به نظر می رسند، زیرا ما افکار و احساسات خود را با صدای بلند پردازش می کنیم و هنگامی که این کار را به پایان می بریم حالمان به مراتب بهتر شده است.
البته زن های دیگر خیلی خوب درک می کنند.هرگز نمی شنوید در وسط یک مکالمه ی طولانی زنی به زن دیگر بگوید:«چقدر می خواهی به حرف زدن ادامه دهی؟ مقصود و منظورت از این صحبت ها چیست؟ می خواهی به کجا برسی؟ چندین بار حرف هایت را تکرار می کنی؟» این حرف ها برای زن ها حتی خنده دار به نظر می رسد. هرگز نمی توانیم فکر آن را هم بکنیم که به هنگام گفتگو چنین سؤالاتی را از یکدیگر بپرسیم. زیرا پیچ و تاب خوردن را خوب می شناسیم و با آن آشنا هستیم.آن را خوب درک می کنیم این درحالی است که این عادت زن ها بیشتر برای مردها آزار دهنده و ناخوشایند است و بیشتر پاسخ و واکنش مثبتی در قبال آن از خود نشان نمی دهند.

اشتباه مردها:


01 فرض را بر این می گذارید که ما گیج و سردرگم شده ایم.مردان عزیز: تنها صرف این دلیل که شما منطق افکار زن ها و چگونگی بیان احساساتشان را درک نمی کنید به این معنا نیست که ما گیج و حیران هستیم.گرچه در تلاش هایتان به منظور این که با ما مهربان و مفید باشید طوری با ما حرف می زنید که گویی یک بچه یا یک بیمار روانی هستیم و در یک آسایشگاه روانی بستری شده ایم.دراین گونه اوقات سعی می کنید با صدایی منطقی با قاعده و «روشمند» با ما صحبت کنید بلکه بتوانید راه روشنایی را به ما نشان دهید و ما را از ظلمت جهالت برهانید.این کار تنها ما را ناراحت می کند و می رنجاند زیرا برخلاف آنچه ممکن است حتی خودمان بگوییم اصلاً نیز گیج و سردرگم نیستیم.بلکه فقط مشغول پردازش افکار و احساسات خود هستیم و به زودی در این مکالمه یا در مکالمه ی دیگری به وضوح و روشنی کامل خواهیم دید.اما هنگامی که فرآیند دورانی شکل افکار ما را متوقف یا مختل می کنید، تنها موجب می شوید همه چیز کش پیدا کند و طولانی تر شود!
02 حرف ما را قطع می کنید زیرا فکر می کنید صحبتهایمان پایانی نخواهد داشت.
اعتراف می کنم که زن ها این قابلیت و توانایی را دارند که مدتها بدون آنکه پایانی برای آن وجود داشته باشد همینطور صحبت کنند وبه پیچ و تاب خوردن خود ادامه بدهند. درست مانند درویشی که درخلسه ذکر می گویند و مشغول رقص سماع هستند.اما حقیقت آن است که ما از پردازش افکار و احساسات خود با صدای بلند لذت می بریم. این کار به ما کمک می کند تنش خود را تخلیه کنیم. این در حالی است که شما مردان بیشتر به ما فرصت کافی نمی دهید و عملاً پیش تر از گفتن تمامی هرآنچه می خواستیم بگوییم، وسط حرفهای ما می پرید و صحبت هایمان را قطع می کنید. گاهی اوقات حتی اجازه ی این را هم به ما نمی دهید که شروع کنیم و کل فرآیند را از همان ابتدا با گفتن جملاتی نظیر جملات زیر در نطفه خفه می کنید: «آیا این را هم یکی دیگر از آن ماراتون های اعتراف همیشگی خواهد بود؟» یا:«وقت ندارم.» البته می ترسید چنانچه ما را متوقف نکنید تا طلوع خورشید پیش ما گیر بیافتید!ادعا نمی کنم که غیر ممکن است این اتفاق بیافتد. زیرا گاهی اوقات این صحبتهای ما واقعاً طولانی می شوند.اما هنگامی که احساس می کنیم با بی حوصلگی بی صبرانه منتظر نشسته اید تا ما به نتیجه ای برسیم تنها ما را عصبی تر و مضطرب تر می سازید و موجب می شوید فرآیند به درازا بکشد و بیش تر از آن که قرار بود، به درازا بکشد.
03 معنای تحت اللفظی آنچه را که می گوییم برداشت می کنید.
ممکن است بپرسید:«خب، پس باید چه معنایی را از گفته های شما برداشت کنم.» خب، توصیه ام به شما این است که بگذارید ما صحبت کنیم و حساب خواسته هایمان را اظهارکنیم بدون اینکه شما خود را مجبور کنید به هر اشتباه کوچک ما رسیدگی کنید و در رابطه با هر نکته ی مبهم و مستتر در گفته های ما از ما توضیح بخواهید.برای نمونه ممکن است زنی به شوهرش بگوید: «خیلی خسته ام.استرس زیادی دارم. ما هیچوقت تفریح نمی کنیم. احساس می کنم همه اش مجبورم کار کنم. کار، کار، کار.» شما این جمله را می شنوید و پیش خود فکر می کنید:«یک دقیقه صبر کن ببینم. همین یک هفته پیش بود که به سینما رفتیم.او زیاد دقیق صحبت نمی کند. زیادی دارد غلو می کند.» سپس به او می گویید: «عزیزم، حقیقت ندارد ما خیلی زیاد هم تفریح داریم. همین هفته ی پیش به سینما رفتیم.»
اتفاقی که در اینجا می افتد این است که شما به میزان صحت و دقت گفته های او فکر می کنید بدون اینکه پیامی را که در پشت گفته های او نهفته است دریافت کنید.پیامی که او در تمام مدت سعی داشته است با کلمات و جملات خود به شما منتقل کند.نتیجه این می شود که همیشه دست آخر ما احساس می کنیم که شما به ما اهمیتی نمی دهید، بی احساس هستید، و اینکه اصلاً نمی شود با شما صحبت کرد.
04 مأیوس، سرخورده و دلسرد می شوید زیرا به نتیجه ی مشخص و واضحی نمی رسید.
از آنجا که مردها هدف مدار و راه حل مدار هستند. از این رو برای شان بسیار مأیوس کننده و دلسرد کننده است که مدتی طولانی را پای صحبت کسی بنشیند بی آنکه طرف شان نیز به نتیجه ی مشخص و واضحی برسد. در این اوقات احساس نمی کنند کار مفیدی انجام داده اند. حتی شاید همسرشان هنوز هم ناراحت به نظر برسد. اما شاید او مشغول تکرار همان چیزی باشد که در ابتدای صحبت هایش هم گفته بود. اجازه ندهید این چیز شما را گمراه کند. حتی هنگامی که به نظرتان نمی رسد که گفت و گو پیشرفت خاصی داشته و به جایی رسیده باشد باورکنید که رسیده است.
صرف این حقیقت که پای صحبت ما نشستید، قلب مان را سیراب می کند و آرام ترمان می سازد. به طوری که یک ساعت یا یک روز بعد در کمال شگفتی خواهید دید که ناگهان در رابطه با آنچه سعی داشتیم بفهمیم به وضوح و روشنی می رسیم.

راه حل:


01 درباره مفهوم پیچ و تاب خوردن با زن زندگی خود صحبت کنید. چنانچه تأیید کرد که این دقیقاً همان روشی است که او افکار و احساساتش را پردازش می کند، گوش دادن محض را تمرین کنید: گوش داده بدون چشمداشت به هیچ نتیجه ی مقصودی نهایی.
02 چنانچه پیچ و تاب خوردن نامزد/همسرتان زیاد طول می کشد و شما از این بابت ناراحت و نگران هستید، محدودیت های زمانی خود را از پیش با او در میان بگذارید، به جای آن که یک دفعه صحبت های او را قطع کنید. در هر حال ما زن ها ترجیح می دهیم که مکالمه ی کوتاه و مختصری با شما داشته باشیم تا این که اصلاً با شما حرف نزنیم.
مثال:عزیزم: خیلی دوست دارم همه چیز رو درباره ی روزی که پشت سر گذاشتی برام تعریف کنی. باید دوش بگیرم، پیش از او ده دقیقه وقت دارم. اما توی این ده دقیقه تمام توجهم به تو خواهد بود.
منبع:رازهایی درباره زنان



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » علی بابا ( سه شنبه 89/10/14 :: ساعت 2:22 عصر )

»» رازهایی از سبک های ارتباطی زن ها(2)

رازهایی از سبک های ارتباطی زن ها(2)
نویسنده:باربارادی آنجلیس

راز ارتباطی (3)

زن ها همواره با ذکر جزئیات همه چیز را بیان می کنند
داستان زیر داستانی واقعی است که یکی از بهترین دوستانم آنجلا درباره ی مکالمه ای که با نامزدش هوارد داشته است برایم تعریف کرد.
آنجلا به اصرار گفت:«باید این داستان رو حتماً توی کتابت ذکر کنی.» پس از آن که آن را برایم شرح داد با کمال میل موافقت کردم.
یک شب آنجلا و هوارد در یک رستوران درجه یک و گران قیمت نیویورک مشغول صرف شام بودند. پیشخدمت شامی را که هر یک از آن ها سفارش داده بودند آورد و روبه رویشان گذاشت. آنجلا به هوارد می گوید بیا پیش از آن که شروع کنیم یک آرزویی بکنیم.
«باشه با آروزی خوشبختی برای هر دویمان.» هوارد این را می گوید و شروع به خوردن می کند.
آنجلا شکایت می کند:«هوارد. این که نشد! این طوری قبول نیست.»
«چرا؟ مگه چه اشکالی داشت؟»
«این خیلی رسمی و غیر رمانتیک بود. باید کمی رمانتیک تر و صمیمانه تر باشه.»
هوارد آهی می کشد و می گوید: باشه، بیا دوباره شروع کنیم. عزیزم، با آرزوی خوشبختی و موفقیت های بسیار!»
آنجلا می پرسد: «یعنی چه؟ این که فرقی نکرد!»
هوارد با بی صبری و عصبانیت پاسخ می دهد:«چه می دانم یعنی چه. تو را به خدا دست بردار. مثل این که می خواهیم شام بخوریم. اصلاً این اداها برای چیه؟»
«این اداها برای اینه که تازه نامزد شدیم و اولین شامی که با هم می خوریم باید یه کمی رمانتیک باشه. تو باید به زنی که دوستش داری و می خواهی باهاش ازدواج کنی حرفهای زیبا و شاعرانه بزنی تا احساسات خوبی بهش بدی.»
هوارد با حالتی مسخره می پرسد: «باشه، بسیارخوب، باید چه چیزهایی بگم؟ تو بهم بگو.»
آنجلا پاسخ می دهد: «خب، دوست دارم بشنوم.عشق من از این که با تو هستم خیلی خوشبختم.تو احساسات خوبی را در من زنده می کنی. نمی تونم زندگی ام را بدون تو تصور کنم.تو فوق العاده ترین زن دنیا هستی. من فقط تورا می خوام.نه هیچ زن دیگه ای رو.هیچ وقت نمی تونستم تصور کنم که روزی تا این حد عاشق باشم.»
هوارد کارد و چنگال خود را برمی دارد.قلب آنجلا در هیجان شنیدن آنچه منتظرش است در سینه اش می تپد.هوارد لبخند بزرگی می زند ومی گوید:«ایضاً! همون چیزهایی که تو گفتی!؟» این را می گوید و شروع به خوردن غذا می کند.
همین که آنجلا داستان را به پایان برد از او پرسیدم: «شوخی می کنی؟»
با اعتراض گفت: «نه اصلاً. خیلی هم جدی می گم.»
از او پرسیدم: «تو چیکار کردی؟»
«توی چشمهایش نگاه کردم.کارد و چنگالم رو برداشتم و گفتم: "قربونم بری!؟"»
تمام مدتی که آنجلا آنچه را که اتفاق افتاده بود برایم تعریف می کرد از خنده دل درد گرفتم.زیرا داستان آن ها شرح مطلوب تفاوت های ارتباطی مردها و زن ها بود. مضاف بر آن به طرزی مطلوب دومین راز ارتباطی درباره ی زن ها را به تصویر می کشید.زن ها همیشه همه چیز را با ذکر جزئیات می خواهند.ما همیشه دوست داریم همه چیز را با جزئیات آن بشنویم و هنگامی که چیزی را به دیگران توضیح می دهیم خودمان هم همه ی جزئیات را ذکر می کنیم.هرچه جزئیات بیشتری را با ما در میان بگذارند، چه بهتر!
گرچه مردها بسیار متفاوت هستند. بیشتر مردها تبادل اطلاعات را به حداقل ممکن کاهش می دهند. تنها نتیجه ی نهایی را اعلام می کنند.بنابراین از ذکر جزئیات خودداری می کند و به جای آن یک دید کلی اجمالی ارائه می دهند و از ما نیز می خواهند که همین طور باشیم و فقط به ارائه یک دید اجمالی بسنده کنیم. برای نمونه:
*هنگامی که نامزدمان می گروید ناهار را با یکی از دوستانش خورده است می پرسیم:«کجا غذا خوردید؟ به کدام رستوران رفتید؟ چی سفارش دادید؟ درباره چه چیزی صحبت کردید؟ «بدین معنا که طالب جزئیات هستیم. این در حالی است که چنانچه ما به او گفته بودیم ناهاررا با یکی از دوستانم خورده ایم، او تنها می گفت:«چه جالب!»
*هنگامی که شوهرمان درباره ی روزی که پشت سر گذاشته ایم، می پرسد تمام جزئیات را به او می گوییم: «کجا رفتیم. با کی تلفنی صحبت کردیم. چه افکاری داشتیم و هر چیزی که فکرش را بکنید. (البته او از شنیدن این همه جزئیات خوشحال نمی شود!) اما هنگامی که ما از او درباره ی روزی که پشت سر گذاشته است می پرسیم فقط می گوید:«بد نبود.»
منشأ این تفاوت ها همانگونه که قبلاً نیز دیدیم به این مربوط می شود که مردها هدف مدار و زن ها فرآیند مدار هستند. برای مردها هدف از مکالمه و گفت و گو تبادل اطلاعات و داده های مربوط، مناسب و بجاست در حالی که هدف از مکالمه و گفت و گو برای زن ها صرفاً خود حرف زدن و صحبت کردن است. بنابراین در میان گذاشتن جزئیات افکار، احساسات و تجربیات برای ما زن ها روشی است که به وسیله ی آن ارتباطات کوچک و بسیاری را میان خود و مرد زندگی مان برقرار می کنیم.تبادل جزئیات همچنین همان روشی است که زن ها برای برقرار کردن ارتباط میان خودشان نیز از آن استفاده می کنند. ما زن ها با تبادل اطلاعات و داده ها با یکدیگر پیوندهایی صمیمی میان خود و دیگران ایجاد می کنیم. اما چنانچه به مکالمه ی میان دو مرد گوش فرا دهید با تصویری کاملاً متفاوت رو به رو خواهید شد. پیش از هر چیز این دو از کلمات بسیار محدودتری استفاده می کنند. جملات کلی تر، تعمیم یافته تر و به لحاظ محتویات مشخص تر و خاص تر و واضح تر هستند.
تنها با همین مقدار حرف زدن هدف شان تأمین شده است و هر چه را که باید به هم گفته باشند گفته و شنیده اند و این مکالمه معمولاً بسیار کمتر از مکالمه ی مشابه میان دو زن طول خواهد کشید.
اما هرگاه یک مرد و زن با هم به گفت و گو می نشینند، بیشتر اوقات نتیجه ی زیر حاصل می شود:
زن فکر می کند مرد به اندازه ی کافی صحبت نمی کند.
مرد نیز فکر می کند که زن بیش از حد لزوم صحبت می کند.
این درست همان اتفاقی بود که میان آنجلا و هوارد افتاده بود. از نظر هوارد آروزی خوشبختی پیش از شروع به صرف شام کافی بود. اما آنجلا به جزئیات بیشتری نیاز داشت. او می خواست از احساسات هوارد در آن لحظه ی بخصوص، به دلیل این که چرا به آنجلا عشق می ورزد و جزئیات و شاخص هایی که لحظه ای صمیمی را میان آن دو می آفریند، بشنود. پرواضح است که «ایضاً» همان چیزی نبود که او منتظرش بود!

اشتباه مردها:


در زیر یکی از مشکلات بزرگ ناشی از عدم شناخت و آگاهی مردها از این راز ارتباطی آورده شده است، شما مردها تلاش های ما را مبنی بر به حرف کشیدن شما به بازجویی و «سین جیم» کردن تعبیر می کنید و از این عادت زن ها در ارائه ی جزئیات بسیار به هنگام صحبت کردن خسته می شوید و سپس ما را موجوداتی «وراج» تلقی می کنید. سپس با اشتباهات زیر از خود واکنش نشان می دهید:
*هنگامی که هنوز مشغول حرف زدن هستیم، وسط حرف های ما می پرید و صحبت های ما را قطع می کنید.
*با بی حوصلگی و بی تفاوتی به صحبت های ما گوش می دهید.
*از سؤالات بسیاری که از شما می پرسیم، تحریک پذیر و عصبانی می شوید.

آنچه زن ها دوست دارند مردها بدانند:


مردها به غلط علاقه مفرط زن ها به جزئیات و زیر و بم های زندگی شوهر خود را به «بازجویی» و «بازپرسی» و نیز تجاوز به خلوت شخصی او و ذکر جزئیات بسیار به هنگام صحبت کردن را هدر دادن وقت تعبیر می کنند. به جای آن که درک کنند هدف از این تلاش های ما تنها برقراری ارتباط با آن هاست.
مردان عزیز:هنگامی که فکر می کنید ما زن ها زیاد حرف می زنیم و یا سعی داریم شما را وادار کنیم زیاد حرف بزنید، از یک نکته غافل مانده اید. ما با این کار فقط سعی داریم عشق بیشتری به شما بورزیم. صمیمیت بیشتری میان خود و شما ایجاد کنیم و پیوندهای موجود میان خود و شما را هر چه مستحکم تر کنیم.

راه حل:


ما زن ها از شما مردها توقع نداریم به اندازه ی ما به جزئیات مربوط به هر موضوع علاقه مند باشید یا پا به پای ما افکار و احساسات خود را با ذکر جزئیات بسیار ابراز کنید اما برای هرگونه تلاشی در این زمینه از خود به خرج دهید از شما قدردانی خواهیم کرد.
01 هنگامی که جزئیات مربوط به چیزی را با شما در میان می گذاریم، سعی کنید با عشق و محبت به ما گوش کنید. ما می دانیم چنانچه فرزند کوچک مان درباره ی روزی که پشت سر گذاشته است با ذکر جزئیات یک مسابقه ی مهم را برای تان تعریف می کرد، با توجه و علاقه ی فراوان به تمامی سخنان او گوش می کردید.به جای آن که حرص بخورید و ما را به پرچانه بودن متهم کنید به این واقعیت دقت کنید که ما چقدر سعی داریم به شما نزدیک شویم و خودمان، افکار و احساسات مان را با شما سهیم شویم.
02 هنگامی که خودتان با ما صحبت می کنید سعی کنید جزئیات بیشتر را داوطلبانه با ما در میان بگذارید.به خود یادآوری کنید که ما سعی نداریم شما را ناراحت یا عصبانی کنیم، بلکه فقط سعی داریم صمیمیت تولید کنیم. هر چه به لحاظ احساسی و عاطفی احساس نزدیکی بیشتری به شما داشته باشیم تمایل بیشتری به نزدیکی جسمانی و جنسی با شما داریم و هرگاه زمان مناسب فرا رسیده باشد!.... نیز خواهیم داشت.

راز ارتباطی (4)


زن ها از حرف زدن و صحبت کردن به عنوان روشی برای تخلیه ی تنش های خود استفاده می کنند.
*همسرتان همین الان تلفنی با مادر خود مشاجره کرده است و بسیار ناراحت و عصبانی است. فوراً به اتاق خواب وارد می شود و می خواهد همه چیز را از سیر تا پیاز برای شما تعریف کند.
*نامزد/همسرتان با یکی از مشتری ها جلسه ی سخت، طولانی و طاقت فرسایی را پشت سر گذاشته است و به هنگام بازگشت به خانه در تاکسی تلفن همراه خود را برمی دارد تا حسابی با شما درد دل بکند.
*همسرتان از اینکه قرار است خانه تان را بفروشید و به خانه ی دیگری نقل مکان کنید عصبی، ناراحت و مضطرب است. درست پیش از آنکه شب خواب تان ببرد، مجدداً شروع به صحبت می کند و مزایا و مضرات این کار برای بیستمین بار برای شما برمی شمارد.
آمار و ارقام نشان می دهند که طول متوسط عمر زنان بیشتر از مردان است. به عقیده ی من یکی از دلایل این موضوع آن است که زن ها خیلی حرف می زنند.البته شوخی می کنم. اما ممکن است حقایقی هم در این فرضیه ی من وجود داشته باشد. به این معنا که ما زن ها به هنگام اضطراب و تنش روشی را به کار می بریم که بیشتر مردها از آن بی بهره اند.ما درباره ی آنچه آزارمان می دهد، صحبت می کنیم و بدینوسیله استرس و تنش خود را تخلیه کرده، احساس بهتری پیدا می کنیم.
حرف زدن یکی از طبیعی ترین روش هایی است که زن ها برای مقابله با اضطراب به کار می برند.گاهی اوقات یک چیز را بارها و بارها بیان می کنیم.
ترس ها، نگرانی ها، عصبانی ها و رنجش هایمان را.گاهی اوقات برای دومین، سومین، دهمین یا بیستمین بار (چنانچه لازم باشد!) این کار را تکرار می کنیم تا سرانجام مجدداً احساس آرامش کنیم و نگرانی هایمان برطرف شوند.زن های دیگر این عادت ما را می فهمند و درک می کنند و آنها هرگز به ما نمی گویند: «آیا درباره ی همین موضوع دیروز صحبت نکردیم؟» یا «چند بار می خوای یک موضوع را هی تکرار کنی؟ همان بار اول شنیدم که چی گفتی!؟»
این درحالی است که مردها همیشه این راز ارتباطی درباره ی زن ها را درک نمی کنند.این بدان جهت است که مردها تنش خود را به روشی کاملاً متفاوت تخلیه می کنند.بیشتر زن ها نگرانی های خود را «بیرون ریز» می کنند در حالی که مردها آن را فرو می خورند و به درون خود می ریزند. مردان عزیز: بنابراین هنگامی که نامزد/همسرتان مکرراً درباره ی نگرانیها و ناراحتی هایش با شما صحبت می کند به اشتباه چنین نتیجه گیری می کنید که به مراتب ناراحت تر و نگران تر از آنیم که در واقع هستیم.

اشتباه مردها:


همانگونه که قبلاً نیز گفتیم مردها چنین فرض نمی کنند که چون ما زن ها صحبت درباره ی نگرانی های خود را بارها و بارها تکرار می کنیم پس لزوماً هیچ پیشرفتی درحل و فصل آنها نکرده و احساسات مان بهتر نشده اند.اما این واقعیت ندارد.درواقع نقطه ی مقابل این فرضیه صحت دارد.

آنچه زن ها دوست دارند مردها بدانند:


زن ها به وسیله ی تکرار صحبت هایشان نگرانی ها و اضطراب هایشان را تخلیه و احساسات خود را حل و فصل و تعدیل می کنند.
هر بار که صحبت درباره ی یکی از نگرانی هایمان را تکرار می کنیم، آن ترس و نگرانی ضعیف تر و درک شناخت و تسلط ما بر روی آن قوی تر می شود به طوری که به تدریج دیگر کنترلی بر روی احساسات ما نخواهند داشت. به همین دلیل است که چنانچه دو زن یک ساعت کامل را صرف گفت و گویی تلفنی بکنند و یک مرد در این میان دزدکی به صحبتهای آنان گوش فرا دهد، ممکن است فکر کند که آن دو زن فقط گله و شکایت کرده و نق زده اند و هیچگونه کمکی به یکدیگر نکرده اند.درحالی که با اطمینان تمام به شما قول می دهم که در پایان آن یک ساعت هردوی زن ها احساس وضوح،روشنی و قدرت بیشتری کرده به مراتب کمتر از پیش احساس ضعف و استیصال می کنند.
هنگامی که مردها این راز ارتباطی را درک نمی کنند، اغلب اشتباهاتی را با خود به دوش می کشند که از راز ارتباطی (2) ناشی می شوند. اما دراینجا به منظور تأکید بیشتر برخی از آنها را بار دیگر ذکر می کنم.
*از دست ما خسته و سرخورده می شوید و صحبت هایمان را قطع می کنید زیرا احساس می کنید قبلاً یکبار آنها را شنیده اید.
*با بی حوصلگی و بی علاقگی به صحبت های ما گوش می کنید و احساس می کنید که ما زیاده از حد آن را طول می دهیم.به جای آنکه با توجه، علاقه و محبت کافی و به نحوی حمایتگرانه به سخنان ما گوش فرا دهید.
*برای ما سخنرانی می کنید و پند و اندرزمان می دهید. گویی بچه ای گیج و بی دست و پا هستیم که یک موضوع را اینقدر تکرار می کنیم!؟
*پردازش احساسات و عواطف در ما را آنهم به روشی که مختص به خودمان است به حساب پریشان افکار بودن و حواس پرت بودن مان می گذارید.اما آنچه واقعیت دارد آن است که ما نه از هم پاشیده ایم و نه در حال فروپاشی، بلکه فقط داریم احساسات و عواطف سرکوب شده و فرو خورده ی خود را که درما انباشته شده اند، آزاد می کنیم تا بتوانیم مجدداً احساس خوبی داشته باشیم.

راه حل:


01 دفعه ی بعد که نامزد/همسرتان ناراحت و نگران باشد و به صحبت درباره ی آنچه آزارش می دهد شروع کند به خود یادآوری کنید که موضوع اصلی همان چیزی نیست که او ظاهراً از آنها شکایت دارد.بلکه او تنها با این کار می خواهد احساساتش را تخلیه و خود را آرام کند.به این موضوع فکر نکنید که آیا قبلاً همین صحبت ها را از او شنیده اید یا نه.بلکه سعی کنید از او حمایت کنید.دستش را بگیرید.دست خود را بر دور گردنش بیاندازید یا در آغوشش بگیرید و سعی کنید شنونده ی خوبی برای او باشید.
02 هرگاه که صحبت هایش به پایان رسید به او بگویید امیدوارید که صحبت کردن با شما به او کمک کرده باشد و احساس بهتری داشته باشد.به او آسایش خاطر دهید که چنانچه مجدداً نیاز داشت تا با شما صحبت کند، به سخنانش گوش خواهید کرد.(به یاد داشته باشید که این پیشنهاد شما به منزله ی واریز مبلغ هنگفتی در حساب عشق و صمیمیت شماست.)
03 سعی کنید بار دیگر که خودتان از چیزی نگران یا ناراحت بودید شروع به صحبت کنید تا احساسات خود را تخلیه کرده باشید.شاید شما نیز دلیل این را درک کنید که چرا زن ها تا این حد حرف زدن را دوست دارند!

راز ارتباطی (5)


زن ها همیشه ناراحتی و نگرانی خود را کمتر از آنچه براستی هست نشان می دهند.
زن ها هماهنگ کننده هستند.از آنجا که برای ما زن ها عشق در اولویت قرار دارد، لذا هر کاری از دست مان برمی آید انجام می دهیم تا عشق آفرینی کنیم بخصوص با مردی که دوستش داریم.به همین دلیل است که همیشه دوست داریم ارتباط برقرار کنیم. مشکلات را حل و فصل کنیم. سوءتفاهمات را برطرف کنیم و بر روی رابط مان کار کنیم.سخت مشتاق آنیم که روابط موفقی داشته باشیم و نامزد/همسر خود را خوشحال سازیم.
قصد و نیت ما در تلاش برای خلق هارمونی و هماهنگی خوب و مثبت است، اما برخی از آثار و پی آمدهای آن همیشه به نفع رابطه و یا خود ما نیست.

آنچه زن ها دوست دارند مردها بدانند:


به منظورحفظ صلح و آرامش، زن ها بیشتر ناراحتی خودشان را نشان نمی دهند.از حق خودشان دفاع نمی کنند یا درجه ی نارضایتی و ناخوشحالی خود را از نامزد/همسرشان کمتر از آنچه هست نشان می دهند.
البته ما زن ها این کار را خودآگاهانه انجام نمی دهیم. بلکه این حالت را به طرزی غریزی انجام می دهیم تا به هر قیمت که بشود صلح و آرامش موجود را حفظ کنیم و آن را بر هم نزنیم.گاهی اوقات چنان ناشادی و نارضایتی خود را ویرایش و لاپوشانی می کنیم که خودمان نیز آنها را فراموش می کنیم.
مشکل هنگامی شروع می شود که مردها با استناد به گفته های خودمان متوجه نمی شوند که چقدر در رابطه با مسئله یا موضوع خاص ناراحت، ناراضی یا ناشاد هستیم و البته هیچ کس نیز نمی تواند خرده ای بر آنها بگیرد.زیرا این خود ماییم که احساسات مان را کم اهمیت جلوه می دهیم یا ناراحتی هایمان را پنهان می کنیم.برای نمونه:
می گوییم:
«به این موضوع فکر می کردم که مدتی است با هم ارتباط جنسی نداشته ایم.»
اما منظورمان در واقع این است که:
«ماه هاست به طرز وحشتناکی از این بابت که مدت هاست با هم همبستر نشده ایم ناراحت و عصبانی هستم.»
می گوییم:
«فکر نمی کنی به کمک یک پرستار بچه برای مواظبت از بچه ها نیاز داشته باشیم؟»
اما منظورمان در واقع این که:
«از این که مدام گرفتار بچه ها هستم دیگر دیوانه شده ام و احساس می کنم حسابی خسته، فرسوده و بی رمق ام.»
می گوییم:
«نه، اصلاً ناراحت شم اگه نتوونی با من به عروسی خواهرم بیایی.»
اما منظورمان در واقع این است که:
«از اینکه نمی خواهی با من به عروسی خواهرم بیایی خیلی ناراحت و مأیوس شده ام. احساس می کنم رابطه مان را اصلاً جدی نمی گیری و به آن اهمیتی نمی دهی.»
مردان عزیز:می دانم پس از خواندن این جملات شانه های خود را بالا می اندازید و می گویید: «خب، وقتی که خودش چیزی نمی گوید من از کجا باید بدانم که از چیزی ناراحت است؟» البته، حق با شماست. منصفانه نیست از شما توقع داشته باشیم ذهن خوانی کنید.اما همانگونه که در یکی از فصل های پیش نیزگفتم، حتی هنگامی که زن ها به صراحت نیز نارضایتی خود را در قبال مسئله یا موضوعی بیان می کنند، مردها همیشه نیز به ناراحتی یا نارضایتی او صحه نمی گذارند و صحبتهای او را چندان هم جدی نمی گیرند. بنابراین، بله.باید اعتراف کنم که زن ها باید بیاموزند در رابطه با احساسات نه چندان خوشایند خود صادق تر باشند و شما مردها نیز باید به دنبال آن به گفته های ما توجه کنید و به آنها ترتیب اثر بدهید نه اینکه آنقدر صبرکنید تا دیگر از پا درآمده باشیم.

اشتباه مردان:


بیشتر مردها اظهارات و شکایت های زنان از درجه ی ناخوشحالی خود را دست کم می گیرند و آن را کم اهمیت تلقی می کنند به این امید که مجبور نباشند با آن سر و کله بزنند.خود را تسکین می دهند که آنقدرها هم که به نظر می رسد اوضاع بد نیست.می توان گفت این نوعی از «انکار»است.بدین معنا که چنانچه به آن توجهی نکنم از بین خواهد رفت.
*گاهی اوقات شما مردان غم ها و اندوه های جدی را با گله و شکایت هایی معمولی اشتباه می گیرید.
*به خود می گویید از آنجا که هنوز مهربان و خوش اخلاق هستیم پس آنچه می گوییم یا آنچه از آن شکایت داریم زیاد جدی نیست.
*گاهی اوقات نیز آن را به حساب استرس و تنش پیش از دوره ی ماهانه می گذارید.
مردان عزیز: این نکته را همواره به یاد داشته باشید:به مراتب
عاقلانه تر است که میزان ناراحتی و نگرانی نامزد/همسرتان را بالاتر از آنچه ظاهراً به نظر می رسد تخمین بزنید.برای نمونه چنانچه زنی می گوید کمی تحریک پذیر یا ناراحت است به احتمال قوی بسیار عصبانی و کفری است.چنانچه می گوید کمی عصبی و نگران است به احتمال قوی بسیار مضطرب و تنیده است.چنانچه می گوید کمی ناشاد و غمگین است به احتمال قوی احساس بدبختی می کند.
یک راه خوب نگاه کردن به قضیه آن است که شکایت های زن را به عنوان دود در نظر بگیرید.هنگامی که می بینید از جایی دودی به آسمان بلند شده است بهتر است به دنبال آتش بگردید.هنگامی که ما زن ها از چیزی شکایت داریم معمولاً قضیه ده برابر وخیم و بدتر از آن چیزی است که ظاهراً به نظر می رسد.
بگذارید داستان واقعی زوجی را برای تان تعریف کنم که از آشنایان من هستند.روت و اسپنسر هشت سال است که با هم ازدواج کرده اند و سه بچه ی کوچک دارند. هنگامی که برای اولین بار در دوره ی کارشناسی ارشد با یکدیگر ملاقات کردند رمانتیک ترین زوجی بودند که تا به حال شناخته ام. به طوری که عشق شان زبان زد خاص و عام بود.
اسپنسریک دندان پزشک ترمیم (ارتودونتیست) بود و به زودی کار و بار خوبی را برای خود دست و پا کرد. سپس او و روت خانه ای بزرگ و گران قیمت را در محله ای اعیان نشین برای خود خریداری کردند. هنگامی که بچه ها نیز از راه رسیدند زندگی و خانواده ی مطلوب را برای خود درست کرده بودند.روت از شغل بازاریابی خود استعفا داد تا یک مادر
تمام وقت باشد و بچه ها روز به روز از عشق مادرانه ی او سیراب و سیراب تر می شدند.
پارسال، یک شب روت درحالی که گریه می کرد به من تلفن زد و اعتراف کرد که: «احساس بدبختی می کنم. دیگر نمی دانم با چه کسی صحبت کنم.»
پرسیدم: «موضوع چیست؟ آیا اتفاق بدی افتاده؟»
پاسخ داد: «مشکل هم دقیقاًهمین است. هیچ اتفاقی نیافتاده است فقط مدتی است که احساسات عجیب و غریبی دارم. به خودم گفتم که حتماً از بچه داری و... خسته شده ام. یک بار دیگر خودم را این طور تسکین دادم که چنانچه کار تعمیرات و دکوراسیون خانه به اتمام برسد حالم خوب خواهد شد. اما دیگر نمی توانم بیش از این خودم را گول بزنم. اصلاً در این ازدواج احساس خوشبختی نمی کنم.»
«شوهرت اسپنسر چطور؟ آیا او هم همین احساس را دارد؟»
با عصبانیت جواب داد: «چه می دونم او چه احساسی دارد. احساس می کنم که او به کل مرا نادیده می گیره و از من غافل شده. گویی فقط برای او یک دوست خوب هستم نه همسرش. دو سال است که هیچ گونه ارتباط جنسی بین ما وجود نداشته.هرگاه که می خواهم شروع کننده باشم بهانه ای می آورد.یا باید صبح زود بیدار شود یا سرش درد می کند. من هم دیگر هیچ تلاشی نمی کنم و به کلی قید آن را زده ام. ما از هم بریده ایم و هر بار که من می خواهم در این باره با او حرف بزنم او اصلاً به صحبت های من گوش نمی دهد.به او گفته ام که احساس خوشبختی نمی کنم و گفته ام که
باید بر روی ازدواج مان کار کنیم و به یک مشاوره مراجعه کنیم. به او گفته ام که دوست دارم مجدداً با او ارتباط جنسی داشته باشم. اما هیچ چیز کارگر نمی افتد. او را دوست دارم اما احساس نمی کنم مثل گذشته عاشقش باشم.»
با هق هق ادامه داد: «آه باربارا، چه کار کنم؟ نمی خوام طلاق بگیرم اما این طوری هم نمی تونم ادامه بدم.»
از ناراحتی و ناشادی او قلبم به درد آمد.اسپنسر را خیلی خوب می شناختم و می دانم که از رویارویی و برخورد از هر نوعش که باشد بیزار است. می توانستم تصورم کنم هربار که روت می خواسته موضوع صحبت را درباره ی مشکلات زناشویی شان را با او پیش بکشد چگونه آزار می دیده و ناراحت می شده است. با وجود این او باید به طریقی متوجه می شد که اوضاع تا چه حد وخیم است.به روت گفتم که فرصتی پیدا خواهم کرد تا بتوانم با اسپنسر در این باره صحبت کنم و روت را تشویق کردم تا کمی صبر کند.
دو هفته بعد اسپنسر به من زنگ زد و گفت برای یک مسافرت شغلی به شهر من خواهد آمد.از او خواستم تا در وقت استراحتی که بین جلساتش دارد به دیدن من بیاید. تا با هم قهوه ای بنوشیم.او نیز با خوشحالی قبول کرد. وقتی که به رستوران رسیدم، او به گرمی با من سلام و احوال پرسی کرد و چند دقیقه ای را درباره ی دوستان مشترک مان صحبت کردیم.
حال وقت آن رسیده بود تا موضوع را به آرامی با او مطرح کنم.خیلی عادی از او پرسدم:«خب، اوضاع خانه چطور است؟»
جواب داد:«بدک نیست. البته توی تعمیرات به روت خیلی سخت گذشت اونهم با بچه ها که تعدادشون هم کم نیست. اما فکر می کنم که همه ی پدر و مادرها هم همین طور باشند دیگه، نه؟»
«آیا شما دو تا با هم خوب تا می کنید؟»
«خب، راستش ما خیلی با هم تنها نمی شیم.البته بیشتر تقصیر منه. ان اواخر خیلی کار می کنم و زودتر از هفت و هشت شب هم به خونه نمی یام. اون موقع هم که حسابی خسته و داغونم. اما روت خیلی مهربون و خوش اخلاقه و شرایط منو درک می کنه.»
«از خودم پرسیدم: «مهربون و خوش اخلاق؟ آیا واقعاً جدی می گی؟ روت که می گفت احساس بدبختی می کنه!» بنابراین یک بار دیگه از او پرسیدم. منتها این بار کمی جدی تر:
می دونی اسپنسر، یکی از چیزهایی که در رابطه با زن ها به واسطه ی شغلم یاد گرفته ام اینه که همیشه به راحتی نمی تونی بگی که آیا خوشحالند یا خوشحال نیستند.ما زن ها مهارت زیادی در سرکردن با آدم ها داریم.به نظر می یاد روت یه خورده مضطرب و نگران باشه. فکر نمی کنی ممکنه از اون چیزی که تو فکر می کنی یه خورده ناراحت تر باشه؟
اسپنسر چند لحظه فکر کرد و بعد گفت:«نه، او خیلی قوی یه و من فکر می کنم که از عهده ی این همه استرس برمی یاد.اعتراف می کنم که این اواخر تحمل کردن من خیلی براش ساده نبوده اما اون خیلی سخت جونه!»
قهوه مان را تمام کردیم و به همدیگر خداحافظ گفتیم. در تمام راه در ماشین از حیرت سرم را تکان می دادم.او چطور می توانست فکر کند که همسرش فقط یک خورده ناراحت است در حالی که روت به جداشدن از او فکر می کرد. اسپنسر چطور می توانست تا این حد از مرحله پرت باشد؟
البته، پاسخ خود را من می دانستم: تلاش های روت برای ابراز ناخوشحالی ها و نگرانی هایش درزندگی به شوهرش همگی بسیار نرم، پنهان و مؤدبانه بودند. بدین معنا که او هیچ گاه جیغ نکشیده بود و بر سر شوهرش فریاد نزده بود.او را تهدید یا سرزنش هم نکرده بود بلکه به تنهایی و ناراحتی هایش را به او بیان کرده بود. اسپنسر نیز دود را جدی نگرفته و آتشی را که در برابر چشمهایش در خانه ی خودش داشت تنوره می کشید، نمی دید. روت و اسپنسر هنوز با یکدیگر زندگی می کنند.اما هر بار که روت به من زنگ می زند یک قدم به طلاق نزدیک تر شده است.ترس من از آن است که اسپنسر به موقع پیام لازم را نگیرد و متوجه وخامت اوضاع نشود.مگر آنکه روت مستقیماً او را تهدید کند.و معمولاً در این گونه اوقات نجات ازدواج تا حدی مشکل و ناممکن می نماید.

راه حل:


هنگامی که نامزد/همسرتان بیان می کند که احساس خوشبختی نمی کند یا در باره ی چیزی که او را ناراحت کرده است با شما صحبت می کند به او توجه کنید.به جای آن که عجله داشته باشید مکالمه را هر چه زودتر تمام کنید از او بخواهید بیشتر درباره ی احساسات خود با شما صحبت کند.فرض را بر این بگذارید که احتمالاً اوضاع از آنچه به چشم می آید وخیم تر باشد. می دانم که این صحبت ها چندان نیز خوشایند نباشند.اما آیا بهتر نیست که با چند جرقه ی کوچک رو به رو شوید و کاری صورت دهید پیش از آن که با شعله ای سر به فلک کشیده مواجه شوید؟
حتی اوقاتی که به نظر نمی رسد آنقدرها هم ناراحت یا عصبانی باشیم باز هم از ما بخواهید در آن باره صحبت کنیم.صرف این حقیقت که مایلید به ما گوش کنید،حال ما را به مراتب بهتر خواهد کرد.به یاد داشته باشید: هنگامی که با ما ارتباط برقرار می کنید و ارتباط تان را با ما قطع نمی کنید،ما زن ها احساس محبوبیت کرده قلب مان با توجه و محبت شما سیراب می شود.به طوری که قادر خواهیم بود آنچه را که آزارمان می داد سریع تر فراموش کنیم.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » علی بابا ( سه شنبه 89/10/14 :: ساعت 2:22 عصر )

»» ده عادت مردانه و عصبانیت زن ها (1)

ده عادت مردانه و عصبانیت زن ها (1)

نویسنده:باربارادی آنجلیس

دکتر باربارادی آنجلیس در کتاب خود رازهایی درباره زنان بیان می کند که ده عادت ارتباطی مردها را عصبی می کند و اینگونه آغاز می کند که:
این ده عادت ارتباطی را که زن ها همیشه از آن شکایت دارند در زیر لیست کرده ام.این لیست را براساس تحقیقات و مصاحبه هایم با زوج ها، مقاله های تحقیقاتی که دریافت کرده ام و صحبت های هزاران زن که در سمینارهای مختلفم شرکت کرده و داستان هایی از زندگی خود را با من در میان گذاشته اند، ترتیب داده ام.
خانم های عزیز:مطالعه این مقاله برای خود شما نیز از اهمیت زیادی برخوردار است.شاید در رابطه با ازدواج خود احساس خوشبختی چندانی نمی کنید یا مأیوس و سرخورده شده اید اما نمی دانید که چرا. شاید هنگامی که نامزد/همسرتان نیز ازشما می پرسد که چه چیزی آزارتان می دهد نتوانید به درستی به او توضیح دهید که به راستی از چه چیزی ناراحت یا نگران هستید. اطلاعات ارائه شده طی صفحات آتی به شما کمک خواهد کرد موارد و نواحی مشکل ساز رابطه خود را دقیقاً مشخص کنید و درباره ی آن ها با نامزد/همسرتان صحبت کنید تا بتوانید کمتر به نزاع بپردازید و بیشتر عشق بورزید.
مردان عزیز:اطلاعات ارائه شده در این مقاله برایتان گرانبها خواهند بود.موجب خواهد شد از دعوا، تنش، بداخلاقی و ترش رویی، مخالفت و نق زدن های بسیار جلوگیری کنید و حرکات و رفتارهایی از خود را که به طرزی ناخودآگاه موجب تولید تنش در رابطه تان شده است و احساسات بدی را در نامزد/همسرتان تولید می کند، شناسایی کنید.
پیش از هر چیز توجه داشته باشید که این لیست از موارد ده گانه بدین منظور طراحی نشده است تا از شما انتقاد کند.معتقدم که بیشتر مردها از این عادات ارتباطی خود حتی آگاه هم نیستند و به همین دلیل است که آموختن آن ها بسیار مهم و مفید می باشد.در اینجا هرگز مقصود و منظورم آن نیست که با این لیست تقصیر را به گردن شما بیاندازم.بگذارید به شما بگویم که در کتاب رازهایی درباره ی مردان که می بایست باید هر زنی بداند لیست مشابهی نیز از اینگونه عادات ارتباطی زن ها و اشتباهات آورده ام که زن ها در رابطه با مردان مرتکب می شوند.
هنگامی که این لیست را تهیه می کردم با خبرشدم که بسیاری از زن ها برای این عادت های ارتباطی نامزد/همسرشان اسم هایی وصفی بر روی آن ها گذاشته بودند که برایم بسیار جالب بود.برای نمونه یکی از زن هایی که به من مراجعه می کرد می گفت از آن جا که شوهرش احساساتش را درخود می ریزد و به اصطلاح آن ها را فرو می خورد و سپس ناگهان منفجر می شود و آنها را بیرون می ریزد او را «آقای آتشفشانی» نامیده بود!زن دیگری که نامزدش به یکباره ساکت و عبوس می شد و با او حرف نمی زد گفت که او و دوستان هم جنس آن خانم ـ البته بین خودشان!ـ هر بار که چنان رفتاری از نامزدش سر می زد اورا «آقای نامرئی» می نامند.
مثلاً می گفتند:حدس می زنی امروز صبح کی سرو کله اش پیدا شد؟ آقای نامرئی!»
ما زن ها به این دلیل از این اسامی و القاب نه چندان افتخارآمیز استفاده می کنیم تا با خشم و احساسات سرکوب شده خودـ هنگامی که نامزد/همسرمان این ده عادت ارتباطی ضعیف را از خود آشکار می سازندـ کنار بیاییم و آن ها را خالی کنیم.فکر کردم مفید باشد من هم از این ایده استفاد کنم تا شاید منظور خود را بهتر بیان کرده باشم. خواهید دید که هر یک از این عادات ارتباطی به شخصیتی نسبت داده شده اند که نام آن نماد ویژه ی آن رفتار بخصوص است. این ده عادت ارتباطی مردها که زن ها را عصبی می کند به همراه شخصیت های نمادین آن در لیست زیر آورده شده اند.البته امیدوارم تنها فقط هنگامی این لیست را به مرد زندگی تان نشان دهید که مطمئن باشید دیگر نمی خواهید او را ببینید!!

ده عادت ارتباطی مردها که زن ها را عصبی می کند:


01 مردهای که همه چیز را ناواضح و در پس پرده ای از ابهام باقی می گذارند:..... آقای اسرارآمیز
02 مردهایی که از حرف زدن طفره می روند:...... آقای لغزنده
03 مردهای که ساکت و عبوس می شوند: ...... آقای نامرئی
04 مردهایی که خواسته ها و نیازهایشان را به ما نمی گویند: ...... آقای مرموز
05 مردهایی که احساسات شان را فرو می خورند و به یکباره منفجر می شوند:...... آقای آتشفشان
06 مردهایی که وسط صحبت و مذاکره اتاق جلسه را ترک می کنند: ...... آقای گریزپا (فراری)
07 مردهایی که زیاد دستور می دهند: ...... آقای فرمان فرما
08 مردانی که احساسات ما را مسخره می کنند: ...... آقای نیش و کنایه زن
09 مردهایی که به منظور فرار کردن از چیزی ناخوشایند به دروغ متوسل می شوند: ...... آقا مرغه
010 مردانی که سریعاً ناراحت شده و به دنبال آن فوراً ازخود واکنش نشان می دهند:...... آقای ترقه

01 آقای اسرارآمیز


هنگامی که از اینگونه مردها سؤالاتی می پرسید هیچ چیز واضح و روشنی دستگیرتان نمی شود.
از این که درقبال چیزی تعهد کلامی بدهد، بیزار است.
تمامی تلاش های نامزد/همسر خود را برای شنیدن پاسخی روشن از او با شکست مواجه می کند.
خانمهای عزیز اجازه دهید شما را به آقای اسرارآمیز معرفی کنم.آن دسته از نامزد/همسران ما که به هیچ چیز پاسخ روشنی نمی دهند همیشه در پس پرده ای از ابهام باقی می مانند.آقای اسرارآمیز شخصیتی آزارگر دارد. زیر شما هرگز نخواهید توانست بفهمید چه در افکارش می گذرد یا چه احساسی دارد.اینطورنیست که اصلاً با شما حرف نزند. نه.او با شما صحبت می کند. اما مشکل این است که هرگز پس از آنکه صحبت هایش تمام شدند نمی توانید بگویید به شما چه گفته است.
آقای اسرارآمیز متخصص صحبت کردن و ارتباط برقرار کردن بدون دادن کمترین اطلاعات است.برای نمونه، مارتین سعی دارد با شوهرش برایان در باره ی دختر چهارده ساله شان که به طور نیمه وقت با آنها زندگی می کند صحبت کند.
مارتین: برایان، دیشب شارلوت دوباره داشت توی اتاقش سیگار می کشید. من یه چیزی به او گفتم اما او دوباره عصبانی شد در را کوبید به هم.
برایان:من یه کاریش می کنم.
مارتین:خب، می خوای بهش چی بگی؟ قبلاً چندین بار در این باره با او صحبت کرده ای.
برایان:مارتین، من حل اش می کنم.
مارتین:می دونم حل اش می کنی.اما خیلی خوب می شد اگه بگی می خوای چه سیاستی را با او در پیش بگیری.چون که بالاخره من و تو با هم هستیم.روی همین اصل دوست دارم بدونم کی می خواهی باهاش حرف بزنی تا من قبلش با صحبت های اضافی خراب نکنم.
برایان:ببین، گفتم باشه.ولم می کنی؟
در اینجا برایان مانند آقای اسرارآمیز رفتار می کند. پاسخ های او همه مبهم و ناواضح هستند.او هیچ گونه جزئیاتی را ارائه نمی دهد.به هیچ چیزاشاره ی خاصی نمی کند هیچ یک از پرسش های مارتین را اساساً پاسخ نمی گوید و به هیچ یک از نگرانی های او رسیدگی نمی کند.مارتین اصلاً نمی تواند بگوید شوهرش برایان آنکه مسئله سیگارکشیدن دخترشان را به رخ او کشیده است از دست او ناراحت است یا اینکه اصلاً حتی ناراحت هم نشده است این مسئله برایش اهمیتی ندارد. این را هم نمی تواند بفهمد که آیا مسئله را جدی گرفته است یا نه. به عبارت دیگر اصلاً نمی داند درون برایان چه می گذرد!.
در زیر نمونه ی دیگری از این عادت ارتباطی ذکر شده است:
زن سعی دارد با نامزد خود در باره ی برنامه ریزی برای تعطیلات آخر هفته شان صحبت کند.
می پرسد: «دوست داری جمعه با ماشین یه دوری بیرون شهر بزنیم؟»
مرد پاسخ می دهد: «بد نیست.»
«خب، می خوای بپرسم چه جاهایی می تونیم بریم؟»
در حالی که توجه درست و حسابی نیز از خود نشان نمی دهد، می گوید:«خب، اگه دوست داری این کار را بکنی، بکن!»
زن می گوید:«اونجوری که بوش می یاد خیلی دوست نداری بریم. زیاد هیجان زده به نظر نمی رسی.»
مرد پاسخ می دهد:«من همچین چیزی کفتم؟»
فکر می کنید چنین مکالمه ای چه احساسی به زن بدهد. این احساس که می خواهد از عصبانیت جیغ بزند. مرد چنان مبهم حرف می زند که نامزدش هرگز نمی تواند احساس واقعی او را در این باره بفهمد و بداند که
چکار باید بکند و چکار نکند.
مردان عزیز:می توانید حدس بزنید نامزد/همسرتان چه میزان از وقت خود را صرف این می کند که چیزی از شما بفهمد؟ ما زن ها به زنی از دوستان نزدیک خود زنگ می زنیم و می گوییم:«آره، دیشب اینو گفت.حالا فکر می کنی منظورش چی بود؟»یا:«با توجه به جوابی که قبلاً داده بود فکر می کنی دوباره موضوع را مطرح کنم یا یه کمی صبر کنم ببینم چی می شه؟» فکر می کنی زن ها چرا اینطور سؤالات را از هم می پرسند:زیرا شما مردان مبهم صحبت می کنید و زیر بار هیچ چیز نمی روید و نمی گویید که در افکارتان چه می گذرد و ما را وادار به ذهن خوانی و حدس زدن می کنید.
در زیر تمثیلی است که به خوبی نشان می دهد چرا زن ها از این عادت مردها بیزارند.فرض کنید یکی از دوستان تان به شما زنگ می زند و از شما می خواهد که با او به کوهنوردی بروید.شما با خوشحالی تمام موافقت می کنید و دوستتان می گوید که فردا با ماشین به دنبال شما خواهد آمد.او سر موقع می رسد و هر دو به راه می افتید.از او می پرسید:«خب، می خواهیم به کجا برویم؟»
پاسخ می دهد:«خودت می بینی جای خیلی زیبایی یه.»
«خب، خیلی دوره؟»
«نه زیاد.»
می پرسید:«چقدر طول می کشد با ماشین به اونجا برسیم؟»
«زیاد طول نمی کشه.آخرش می رسیم.»
از دوست تان برای آنکه مبهم صحبت می کند و سؤالات شما را بدون پاسخ می گذارد ناراحت می شوید. نمی توانید از سفر لذت ببرید زیرا سفرتان پر از شک، تردید و عدم قطعیت است.خب مردان عزیز: زن ها نیز هنگامی که با آنها اینطور صحبت می کنید درست دچار همین احساس می شوند.
چرا مردها خود را اسرارآمیز می کنند.
مردها به دلایل زیر در ارتباطات خود مبهم و ناواضح رفتار می کنند.
01 مبهم بودن برایشان یک مکانیزم امنیتی به حساب می آید.
همانگونه که قبلاً نیز دیدیم مردها دوست ندارند اشتباه کنند. گاهی اوقات آنان به طرزی ناخودآگاه مبهم بودن و اسرارآمیز بودن را به عنوان روشی برای حمایت و محافظت از خود انتخاب می کنند.چنانچه از پاسخ سؤالی مطمئن نباشند یا در رابطه با چیزی هنوز تصمیمی قطعی نگرفته اند، به طرز مبهم و «چند پهلو» پاسخ می دهند.با این روش چنانچه مرتکب اشتباهی شوند کسی آنان را بازخواست نخواهد کرد.زیرا هرگز چیزی نگفته اند تا خلاف اش ثابت شود.به همین دلیل برایان نمی توانست هیچگونه جزئیاتی را در رابطه با سیگار کشیدن دخترشان در اختیار همسرش قرار دهد زیرا خودش هم به درستی نمی دانست می خواهد چه کار کند و به جای آنکه به این موضوع اعتراف کند ترجیح داده بود اسرارآمیز باشد.
02 مبهم بودن شکلی از استقلال و خودمختاری محسوب می شود.
آیا به یاد دارید که آزاد بودن و مستقل بودن برای مردها تا چه حد برایشان اهمیت دارد؟ مبهم بودن در ارتباطات درحکم بیمه ای است برای غرور و منیت مرد. هرگاه مردی به سؤالی پاسخی واضح نمی دهد، در واقع برای خود این حق را محفوظ نگاه داشته است تا نظرش را عوض کند بی آنکه مورد سرزنش نامزد/همسرش قرار گیرد.چنانچه اطلاعات زیادی در اختیار او قرار ندهد هرگز مورد نکوهش و توبیخ قرار نخواهد گرفت.با این روش دست و پای خود را هم نبسته است.هر چه کمتر از خودش بگوید، تعهد کمتری را تقبل کرده در نتیجه احساس آزادی بیشتری خواهد کرد.
چگونه مردان اسرارآمیر زن ها را وادار می سازند تا از آنها بازپرسی و بازجویی کنند.
گفتگو با مردان مرموز و اسرارآمیز ما زن ها را مأیوس؛ سرخورده و عصبی می کند. زیرا هرگز موفق نمی شویم اطلاعاتی را که برای احساس امنیت و رهاکردن موضوع نیاز داریم، به دست آوریم. بنابراین بی حوصله و کم طاقت می شویم و نمی توانیم جلو برویم، مگر آنکه اطلاعات و داده های بیشتری دریافت کنیم.نتیجه این می شود که می ترسیم و احساس رهاشدگی، ناامنی و عصبانیت می کنیم.
به طرزی اجتناب ناپذیر مردان مرموز و اسرارآمیز همیشه درنهایت آن روی ما را در می آورند که خودشان هم از رو به رو شدن با آن بیزارند!«بازپرسی» و «بازجویی».می گوییم: «بالاخره نگفتی که کی به یک حسابدارزنگ می زنی تا بیاد. می تونی تاریخش رو به من بگی؟» «آیا درباره ی تعطیلاتمان فکر کردی؟» «چرا نمی گی چه اتفاقی افتاده که اینقدر ناراحت و عصبانی هستی؟» بازپرسی و بازجویی هنگامی که مرد در ارتباطات خود مبهم و ناواضح رفتار می کند تقریباً حتمی و اجتناب ناپذیر است. زیرا ما زن ها نیاز داریم احساس امنیت کنیم، برنامه ریزی کنیم و تصمیم بگیریم بی آنکه مجبور باشیم تا ابد منتظر شما بمانیم تا سرانجام شما تصمیم تان را بگیرید و برای همگی این ها به جزئیات نیاز داریم!

راه حل:


01 سعی نکنید اینقدر از دست ما بگریزید!به هنگام ارتباط برقرار کردن سعی کنید اطلاعات لازم و مکفی را در اختیار نامزد/همسرتان قرار بدهید. چنانچه هنوز از تصمیم تان مطمئن نیستید و به درستی نمی دانید چه احساسی دارید، به او بگویید.
برای نمونه در مثال پیش برایان به جای آن که بگوید: «یه کاریش می کنم.» می توانست بگوید: «درست نمی دانم چه کار باید بکنم. می خوام چند ساعت در آن باره فکر کنم.بعداً به تو خواهم گفت چه تصمیمی گرفته ام.»
02 به نامزد/همسر خود به چشم یک دشمن که باید اطلاعات را از او مخفی نگه دارید، نگاه نکنید.به یاد داشته باشید هر چه ما زن ها کمتر در رابطه با چیزی بدانیم، عصبی تر می شویم و احساس ناامنی بیشتری می کنیم و سپس شما باید با «خانم بازپرس» رو به رو شوید!
در میان گذاشتن اطلاعات با ما، روشی است برای اینکه به ما نشان دهید با ما در یک تیم هستید.لازم نیست یک یک جزئیات را به ما بازگو کنید.کافی است یک دید کلی و اجمالی به ما بدهید.

02 آقای لغزنده


چنین مردهایی هیچ وقت حوصله حرف زدن ندارند.
مدام می گویند الآن وقت مناسبی برای حرف زدن نیست.البته این وقت مناسب هیچ وقت نیز فرا نمی رسد.
تصمیم گیری،را همواره به تعویق می اندازند. به طوری که هیچ وقت خبر نخواهید شد که اوضاع از چه قرار است و چه پیش خواهد آمد.
خانم های عزیز:آیا چنین مردی را می شناسید؟ بله. درست حدس زدید. «آقای لغزنده!» او با مهارت تمام جا خالی می دهد و از مکالمه و گفت و گو فرار می کند.سعی می کند حتی المقدور کمتر با شما، نگرانی های تان یا قول هایی که داده است مواجه شود.
مرد لغزنده استاد تمام عیار «لیزخوردن»و فرار از «موضوع» است. زیرا نمی خواهد با چیزی سروکله بزند. هنگامی که به او گوش می کنید، طوری حرف می زند که انگار گرفتارترین مرد روی زمین است. هیچ گاه وقت ندارد به آنچه شما را ناراحت کرده است گوش کند. همیشه یک چیز در محل کار یا زندگی او است که اجازه نمی دهد با موضوعاتی که همیشه از آن ها فرار می کند رو به رو شود. از آنجا که مرد لغزنده اساساً اهل رویارویی و برخورد نیست، لذا در اوایل رابطه ظاهراً چنین به نظر می رسد که از روحیه ی همکاری و تشریک مساعی خوبی برخوردار باشد. البته تا هنگامی که دست او را نخوانده اند و بر همگان مشخص نشده است که او با ظرافت و هوشمندی تمام با غیر قابل دسترس بودن شمارا بازی داده است.
آقای لغزنده در واقع دوست و فامیل پرو پا قرص آقای اسرارآمیز است. انگیزه های این دو اساساً شباهت های بسیاری با یکدیگر دارند. او نیز مانند آقای اسرارآمیز از اینکه او را «زمین گیر» کنند بیزار است و سعی می کند تا سرحد ممکن از اشتباه کردن و کنترل شدن توسط یک زن، جان سالم بدر ببرد.شاید بتوان گفت که طبیعت لغزنده ی او شکلی از رفتار تخاصمی - انفعالی اوست. بدین معنا که هیچوقت مستقیماً با شما رو در رو قرار نمی گیرد.بلکه فقط از دست تان در می رود. اما مرد لغزنده چگونه عمل می کند؟

01 هنگامی که مشکلی پیش می آید از آن فرار می کند.


شعار آقای لغزنده این است:هرگز چیزی را که می توانی تا ابد به تعویق بیاندازی، امروز انجام نده.او در به تعویق انداختن کارها و موکول کردن آن ها به زمانی نامعلوم یک متخصص زبردست و زبده است و همواره بهانه ی خوبی در دست دارد که چرا الآن زمان خوبی برای پرداختن به مشکل خاصی نیست.یکی از بهانه هایی که او همیشه از بر دارد این است که: «بذار درباره ش فکر کنم.» مشکل آن است که مسائل، موضوعات، تصمیمات و نگرانی ها همیشه در مکانی مجهول و زمانی نامعلوم به نام «هرگز»حل و فصل خواهند شد.هرگز نمی توانید مطمئن باشید که آیا به آنها رسیدگی لازم خواهد شد یا خیر.

02 نامزد/همسرش را از روند پیشرفت کارها باخبر نمی کند.


مردان عزیز: فرض کنید که به فوتبال علاقه مند هستید و به گزارش مستقیم مسابقه ای که از رادیو پخش می شود گوش می کنید. به دلایلی که بر شما معلوم نیست گزارشگر اطلاعات زیادی را در اختیار شنوندگان نمی گذارد. مثلاً نمی گوید که دو تیم در کدام یک از دو نیمه بازی می کنند. حساب امتیازات را اعلام نمی کند و نمی گوید که تا پایان مسابقه چقدر زمان باقی مانده است. و ضربه در چه فاصله ای از دروازه زده می شود. در عوض تمام وقت به طرزی مبهم به صحبت هایی درباره ی «کلیات فوتبال» می پردازد و گه گاهی اشاره ی مختصری نیز به آنچه در زمین می گذرد.دارد و سپس دوباره از موضوع اصلی پرت می شود.چه احساس به شما دست خواهد داد. طبیعتاً عصبانی و سرخورده خواهید شد.با عصبانیت فریاد خواهید زد: «می خواهم بدانم دو تیم «چندـ چند» هستند. چرا هیچ اطلاعاتی نمی دهد؟»
خب، این درست دقیقاً همان احساسی است که در مواجهه با آقای لغزنده به زن ها دست می دهد.ما زن ها خواهان آنیم که در جریان آخرین گزارش ها در باره ی روند پیشرفت مسائل، موضوعات و تصمیماتی قرار بگیریم که به عنوان یک زوج، مشترکاً برای هر دوی ما مهم است. ما نیاز داریم مرتباً ما را «به روز» کنید و از جدیدترین تغییرات همواره باخبر شویم. بدون این گونه اطلاعات در تاریکی تنها می مانیم.
برای نمونه فرض کنید همین یک ماه پیش به نامزد/همسرتان قول دادید که بیمه ی درمانی بهتری برای خانواده مان پیدا کنیدـ پیش از آن که مهلت انقضای بیمه ی قبلی سرآیدـ هفته ها می گذرند بدون این که شما چیزی بگویید. از آنجا که زن ها همیشه حسان زمان را خوب دردست دارند. به خوبی آگاهیم که مهلت انقضای بیمه ی قبلی نزدیک شده است و باید آن را تمدید کنیم یا با شرکت دیگری قرارداد ببندیم.سعی می کنیم درباره اش با شما صحبت کنیم، اما شما ما را با عکس العمل شدیداللحن از دور خارج می کنید:«به تو گفتم که یک کاریش می کنم.این هفته سرم خیلی شلوغ است.»
این عکس العمل چه احساسی به ما می دهد؟ احساس ناامنی مطلق!نمی دانیم که آیا اصلاً خودمان این کار را بکنیم یا این که مدام به جان شما نق بزنیم.تا شما سرانجام آن را انجام دهید.
آقایی لغزنده: خانم نق نقو!
آقایان لغزنده مهارت ویژه ای در پا در هوا نگه داشتن ما زن ها دارند. نمی توانیم برنامه ریزی کنیم، مسائل را حل و فصل کنیم. در زندگی حرکت به جلو داشته باشیم، تصمیم بگیریم، این ها همه و همه تنها برای آن است که آقای لغزنده ی زندگی ما از برقراری ارتباط و تبادل اطلاعات با ما سرباز می زند. بنابراین به طرزی طبیعی و بی آنکه چاره ای داشته باشیم در کمال تأسف به زن هایی «نق نقو»بدل می شوم: مدام به او «گیر» می دهیم که با ما صحبت کند. همه جا او را تعقیب می کنیم تا سرانجام تصمیمات ضروری را با او فیصله دهیم و تمام مدت مسائل و موضوعات حل و فصل نشده و باقیمانده ی گذشته را پیش می کشیم تا آنجا که مثل یک CD خش دار مدام صداهای نابهنجار تولید کنیم!پرواضح است که کل این ماجرا همچون چرخه ای معیوب تولید اشکال خواهد کرد.بدین معنا که هرچه ما زن ها بیشتر تلاش می کنیم تا شما را گیر بیاندازیم، شما مردان احساس فشار بیشتری خواهید کرد و هر چه شما احساس فشار، اجبار و الزام بیشتری بکنید.لغزنده تر شده و از دست مان بیشتر فرار خواهید کرد!
هنگامی که زنی با مردی لغزنده رابطه دارد احساس می کند او را نمی بینند. اینکه بدیهی پنداشته می شود مردهای لغزنده اهمیتی نمی دهند چنانچه از طفره رفتن های او در تصمیم گیری اذیت و آزار شویم برای او اهمیتی ندارد، چنانچه با مسامحه کاری هایش مدام ما را پا در هوا نگه دارد. با وجود این هنگامی که خودش دل و دماغ صحبت کردن را پیدا می کند انتظار دارد در آن وقت ما هم با خوشحالی و خوش اخلاقی تمام به صحبت های او گوش کنیم و مانند قبل آماده ی گفت و گو و مذاکره با او باشیم. در نهایت آقای لغزنده از نامزد/همسر خود زن غرغرو و نق نقویی می سازد که بیشتر مثل مادربزرگ ها با او رفتار خواهد کرد تا یک معشوق یا همسر.

راه حل:


01 هنگامی که نامزد/همسرتان می خواهد درباره ی چیزی با شما صحبت کند، طفره نروید.چنانچه نمی توانید در همان لحظه با ما صحبت کنید، به جای انیکه بی خبر ما را بگذارید و بروید، به ما بگویید.
در زیر فرمول ساده ای برای برخورد هر چه مهربانانه تر با نامزد/همسرتان در مواقعی که قادر به گفت و گو نیستید یا آمادگی آن را ندارید، ارائه شده است.این فرمول را فرمول سه مرحله ای نامیده ام.

هنگامی که آمادگی صحبت کردن را ندارید چه کار کنید:


فرمول سه مرحله ای:
01 دریابید که او نیاز دارد با شما صحبت کند. به عبارت دیگر به این نیاز و گرایش در او صحه بگذارید.
02 به طریقی پاسخ دهید.
03 مجدداً برنامه ریزی کنید (زمان دیگری را تعیین کنید)برای نمونه بگویید: عزیزم متوجه ام که برایت خیلی مهمه از حالا بدونی تعطیلات می خواهیم چه کار بکنیم این را هم می دانم که دوست داری از پیش همه چیز رو مرتب کنی. اما الان کمی سرم شلوغ است بهتر نیست شنبه یه وقتی پیدا کنیم تا موقعی که بچه ها به کلاس فوتبال رفتن، درباره ای صحبت کنیم؟
02 اطلاعات جدید درباره ی آنچه را که می دانید منتظر آن هستم مرتباً به ما بدهید و ما را از روند پیشرفت کارها با خبر کنید. برای نمونه:
«عزیزم، می دانم که قول داده بودم بیمه ی مان را تمدید کنم. راستش هنوز فرصت آن را پیدا نکرده ام. ترتیبی می دم که این هفته حتماً انجام اش بدم.»
یا:
«درباره ی گفت و گویی که هفته ی پیش درباره ی رنگ کردن اتاق خوابمان داشتیم فکر کردم. احساس می کنم هنوز نمی تونم این کار رو شروع کنم. بخشی از وجودم با این کار موافق است اما بخشی از وجودم هم می گوید صبر کنیم.ببینیم شاید خانه را اصلاً فروختیم. تو چه فکر می کنی؟»
اگر کاری را که قولش را داده بودید انجام نداده باشید یا به درستی از احساسات خودتان آگاه نیستید، ما حتی از کمترین اطلاعات و داده ها در آن باره نیز خوشحال می شویم و برای آن از شما متشکر و ممنون خواهیم بود.
منبع:رازهایی درباره زنان



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » علی بابا ( سه شنبه 89/10/14 :: ساعت 2:22 عصر )

<   <<   11   12   13   14   15   >>   >
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

روان شناسی چت و کاربران چت روم ها
گرایش جوانان به چت
مد گرایی جوانان ،به روز بودن، خودنمایی
برخی جرائم تلفن همراه ، اس ام اس ، بلوتوث و وسایل شنود
نگاهی به علل افزایش آسیب‌های اجتماعی میان نوجوانان
آسیب شناسی و روان شناسی چت و کاربران چت روم ها
فرار تکنولوژیک دانش آموزان از چنگ تعلیم و تربیت ، خطرات منزوی و
اعتیاد ‌از‌ نوعی ‌دیگر ، آسیب شناسی موبایل
آسیب های روانی اینترنت
توصیه هایی مفید به والدین جهت استفاده احتمالی فرزندانشان از اینت
آسیب های روانی اینترنت
علل چت
شبکه فارسی‌وان ؛ استحکام خانواده را تهدید می‌کند
قسمت اول اعتیاد سایبری ,اعتیاد نوظهور بدون دارو"(قسمت اول)
ازدواج اینترنتی
[همه عناوین(4080)][عناوین آرشیوشده]


مجموعه[29] . کتاب[29] . مهندسی[19] . آموزش[19] . سریال[18] . فارسی[18] . ساعت[16] . لکترون[16] . طرح[15] . نرم[13] . فزار[12] . اسپرت[12] . نسخه[10] . کامل[10] . هندبوک[9] . لکترونیکی[9] . v[9] . Pro[8] . جزوه[8] . دستبند[8] . رشته[8] . نرم افزار[8] . مردانه[8] . کارتون[8] . کتابخانه[7] . همراه[7] . ورانوس[7] . طراحی[7] . کتاب[7] . زبان[7] . حسابداری[6] . پذیرش[6] . تحصیلی[6] . D&G[6] . dunlex[6] . led[6] . سنگ[6] . سیستم[6] . مدیریت[6] . مقاله[6] . ساخت[5] . کامل[5] . ماشین[5] . DVD[5] . Engineering[5] . quartz[5] . آموزشی[5] . تولید[5] . بی[5] . برق[5] . چند[5] . دیجیتال[5] . دوبله[4] . دایره[4] . دستبندی[4] . دوم[4] . دی[4] . راهنمای[4] . چک[4] . حل[4] . خوش[4] . دار[4] . بزرگ[4] . برنامه[4] . بورس[4] . پرورش[4] . پروژه[4] . پزشکی[4] . پیام[4] . بیش[4] . جامع[4] . جهان[4] . چاپ[4] . آماده[4] . for[4] . Flash[4] . مارکدار[4] . گل[4] . کتابخانه[4] . قدرتمند[4] . فایل[4] . فسانه[4] . زمین[4] . صندوق[4] . مجله[4] . مکان[4] . نگلیسی[4] . نور[4] . نگین[4] . کتابهای[4] . ویندوز[3] . وتحقیق[3] . ویرایش[3] . ی[3] . یران[3] . نویسی[3] . هزار[3] . ناطق[3] . نقره[3] . نفیس[3] . نگار[3] . مجلات[3] . مستند[3] . مشهور[3] . میوه[3] . صنایع[3] . صطلاحات[3] . صل[3] . صوتی[3] . صیقل[3] . سازی[3] . زنانه[3] . ستیل[3] . سخنرانی[3] . سوالات[3] . سوپراسکوپ[3] . فرار[3] . فرهنگ[3] . قرض[3] . کتابهای[3] . کتب[3] . قلب[3] . کشور[3] . گنجینه[3] . لحسنه[3] . لمعارف[3] . لمسائل[3] . Medical[3] . Enterprise[3] . Dictionary[3] . collection[3] . Converter[3] . اسکریپت[3] . of[3] . Plus[3] . جلد[3] . تحصیل[3] . تصویری[3] . بزار[3] . بزرگترین[3] . برای[3] . داستانهای[3] . دانشگاه[3] . خانه[3] . حلقه[3] . خارج[3] . حذف[3] . ربات[3] . ریاضیات[3] . رمان[3] . دکتر[3] . دیجیتالی[2] . دایناسورها[2] . دبیات[2] . دبیرخانه[2] . دختری[2] . خورده[2] . ریاضی[2] . روز[2] . روایت[2] . حرفه[2] . خارجی[2] . چگونه[2] . جزوات[2] . چین[2] . چرم[2] . خطی[2] . خود[2] . خودتان[2] . دانشنامه[2] . دانلود[2] . دراز[2] . باک[2] . ببر[2] . بچه[2] . بخش[2] . بر[2] . برابر[2] . برادر[2] . بزنگاه[2] . پیشرفته[2] . پشتیبان[2] . پابند[2] . تذهیب[2] . ترفند[2] . ترین[2] . Firewall[2] . تخصصی[2] . پک[2] . پکیج[2] . تالیف[2] . تام[2] . توسط[2] . جری[2] . جانورشناسی[2] . ثبت[2] . تمام[2] . Professional[2] . Server[2] . Studio[2] . the[2] . to[2] . walar[2] . Outpost[2] . Pack[2] . Persian[2] . Photoshop CS4 Me فتوشاپ Photoshop، یک پردازشگر گرافیکی است که[2] . بابا[2] . آلات[2] . آلپ[2] . XII[2] . آزمون[2] . c[2] . book[2] . Build[2] . CD[2] . Backup[2] . ASM[2] . Auto[2] . Best[2] . Black's[2] . ebook[2] . Edition[2] . graphic[2] . NET[2] . Microsoft[2] . Encarta[2] . mathematics[2] . لکتر[2] . لنگ[2] . گیری[2] . گربه[2] . کسل[2] . متحانی[2] . ماجراهای[2] . متن[2] . محاسبات[2] . قهوه[2] . قسمت[2] . کارگاهی[2] . کریم[2] . قرآن[2] . قدرت[2] . فیلم[2] . فوتبالیستها[2] . فوتوشاپ[2] . فلزات[2] . سوپراسکوپ[2] . سفر[2] . سرخ[2] . شاره[2] . شامل[2] . زندان[2] . ساز[2] . زنان[2] . سایت[2] . سبز[2] . ستاد[2] . ستاندارد[2] . ستانداردهای[2] . ستثنایی[2] . صورت[2] . صورتی[2] . طلاعات[2] . طلاعاتی[2] . طنز[2] . عنوان[2] . علوی[2] . علی[2] . عمران[2] . عملی[2] . عملیات[2] . صفر[2] . صدای[2] . صنعت[2] . شیمی[2] . سیاره[2] . صد[2] . سیستمهای[2] . سی[2] . شماره[2] . مفاهیم[2] . مقالات[2] . مکانیک[2] . موزش[2] . موش[2] . ممنوعه[2] . منبع[2] . مواد[2] . مخصوص[2] . مدار[2] . نقاط[2] . نقش[2] . نحوه[2] . نفر[2] . نبارداری[2] . هندبوکهای[2] . نیروگاه[2] . یک[2] . کارآفرینی[2] .
 

>> بازدید امروز: 27
>> بازدید دیروز: 13
>> مجموع بازدیدها: 857675
» درباره من «

تو ان تو

.::مرجع کد آهنگ::.

.::دریافت کد موزیک::.



» پیوندهای روزانه «

خاوران
بازیهای آنلاین جذاب و اکشن و مهیج و تست های هوش
مهشاپ
مارکت ماه
فروشگاه بزرگ هالیوود
[آرشیو(5)]

» آرشیو مطالب «
شهریور 89
مرداد 89
خرداد 89
فروردین 89

» لوگوی وبلاگ «


» لینک دوستان «
عاشق آسمونی
منتظر ظهور
هادرباد شناسی (روستایی در شرق شهرستان بیرجند) HADERBAD SHENASI
مشاور
آقاشیر
.: شهر عشق :.
جهاد ادامه دارد...
پرنسس زیبایی
دوستی و دوست یابی
من الغریب الی الحبیب
تاریخ مصرف یا بهتره بگم تاریخ بی مصرف
مجموعه بیانات رهبر معظم
جکستان ، عکاسخانه ، نرم افزار سرا
کامپیوتر و لوازم جانبی و نرم افزار آموزش
عمو همه چی دان
فتو بلاگ
پرسش مهر
تنهاترین عاشق
روانشناسی
رویابین
کیمیا
طلبه های ونوسی
* روان شناسی ** ** psycology *
تبادل نظر
وای ندیدید شما ا!!!!!!!

مجموعه مقالات رایانه MOGHALAT COMPUTER
روستای چاهک
راه و راهنما
عدالت جویان نسل بیدار
Sense Of Tune
مقالات روان شناسی
کودکان استثنایی
جدیدترین یوزر پسورد آنتی ویروس nod32- Kaspersky - Avira
یوزر آنتی ویروس و مسابقات تبیان و راسخون و قرآنی
متالورژی_دانلود فایل برای دانشجویان (rikhtegari.com)
خورجین عشق
شناختی
روان شناسی کودکان استثنایی
مهدویت
یا غیاث المستغیثین - روز های آبی من
MOHAMMAD
مذهب عشق
اتیسم
یادداشت های من
Ali reza khosravi
کتابخانه دیجیتال روانشناسی
جنبش قطره سرگشته
وباگی خالی از خنده
کتاب الکترونیکی
عکس.sms اس ام اس.دانلود عکس و آهنگ ساسی
روان شناسی
آپدیت جدیدترین یوزر پسورد آنتی ویروس nod32
یک هدف مشخص
فاصله ی گرگ شدن
پرسش مهر ... پیشرفت ،راه‌های پیشرفت و موانع پیشرفت چیست ؟
دربه در غزل فروش
...محض یار مهربانم
جاذبه
گالری بهترین فیلم، کارتون، سریال، موسیقی
ببین قشنگه؟
طوفان در پرانتز
پرنسس خشگله عکس دانلود نرم افزار و بازی narmafzar gam aks
پرسش مهر 10
خدمات اینترنتی و حراج نرم افزار
نرم افزارهای تخصصی و موبایل و نرم افزارهای آموزشی تخصصی و موبایل
لوازم آرایشی و بهداشتی و ادکلن
پارس دانلود
ایران دانلود - دانلود نرم افزار - ویروس یاب
گالری دستبند، انگشتر، گردنبند، سرویس، گوشواره
گالری بهترین نرم افزارهای سیستم عامل، طراحی گرافیک، برنامه نویسی
گالری بهترین بازیها و سرگرمیهای حادثه ای و فکری
گالری نرم افزارهای مکانیک، برق، الکترونیک، شیمی، معماری، عمران
گالری آموزش زبان های انگلیسی آلمانی فرانسوی عربی اسپانیایی
گالری نرم افزار آموزشی درسی، دانشگاهی، کامپیوتر، فنی مهندسی،کودک
چهارراه
بهترین لوازم منزل،خودرو،کامپیوتر، موبایل و کیتهای الکترونیکی
گالری بهترین نرم افزارهای کاربردی مکانیک، برق، الکترونیک، شیمی
جکستان . عکاسخانه
گالری بهترین نرم افزارهای موبایل برای ایرانیان
گالری بهترین نرم افزار آموزش زبان های انگلیسی
w x y z * دبلیو ایکس وای ضد * کد
بانک مقالات روانشناسی
پایگاه عکس و پیامک و دانلود بازی و نرم افزار
فروشگاه کتب روانشناسی، اسلامی، ایران شناسی وسیستم عامل
لوازم خانگی و اثاثیه منزل و لوازم آشپزی
فروشگاه نرم افزارهای گرافیکی و سرگرمی و بازی
نرم افزارهای میکس مونتاژ و آموزشی میکس مونتاژ
پوشاک & تی شرت دخترانه پسرانه استین کوتاه و بلند & ژاکت
هتل دانلود
سکوت نیمه شب
کوچک های بزرگ
دهکده مجازی ...
دختر غریب
دانلود سانسور نشده های سریال افسانه جومونگ
پرسش مهر . ...... چگونه خدمتگذار خوبی باشیم
عکاسخانه
عکس های توپ گلها همه آفتاب گردانند
جک جک جکستان
متفاوت
یاداشت های یک مادر
MANIFESTER
فرهنگی هنری، عکس، مدل لباس، مانتو، ژاکت، سارافون دخترانه و زنانه
شادی(زمزمه های دلتنگی)
دل ها تنها به یاد خدا آرام می گیرد
!!!نگاتیو

» صفحات اختصاصی «

» لوگوی لینک دوستان «
















































































» طراح قالب «