مبانی و مراتب فهم قرآن
برای آن که فهم درست و روشمندی از کلام الهی داشته باشیم و گرفتار گرداب مهلک رویکردهای انحرافی در تفسیر قرآن نشویم، لازم است مبانی و اصولی را رعایت کنیم و هر تفسیری را که با آنها مطابق بود، بپذیریم و برداشتهای دیگری را که به طور کلی یا جزئی با آنها مخالفت داشت، کنار بزنیم. چنین است که به جوهر و گوهر هدایتگری قرآن دست خواهیم یافت.در غیر این صورت، نه تنها به هدایت دست نخواهیم یافت که به ضلالت کشیده خواهیم شد. از اینرو، نوشتار حاضر بر آن است که در حوزه مبانی فهم قرآن به پژوهش بنشیند و خواننده را به یافتن راهکارهای فهم روشمند وحی رهنمون شود.
مبانی فهم قرآن در بحث از مبانی فهم قرآن، به نکات و مباحثی نظر داریم که با پذیرش آنها به این نتیجه دست مییابیم که، قرآن قابل فهم است و فهم آن، حداقل در لایههای آغازین، در قدرت و طاقت عقل متدبران است. اما آنچه اهمیت این بحث را موجب میشود، این است که فرقهها و گروههایی عقیده داشتند، بخشی از آیات نظیر آیات متشابه قرآن و به ویژه آیاتی که در بحث از صفات خداوند مطرح میشوند را نمیتوان فهمید.از اینرو، یا نقش عقل را در فهم این بخش از معارف قرآن تعطیل کردهاند و یا بر ظواهر این آیات جمود ورزیدهاند که موجب قول به تجسیم خداوند، عدم عصمت انبیا، جبر و...شده است. 1 در تفکری دیگر، آیات را فقط از مجرای معصومان باید فهمید و برداشتهای دیگر قرآنی که از غیر این ناحیه هستند، باطل و نادرست خواهند بود. 2 هر یک از خطوطی که به عنوان مبنا در ادامه آورده میشود، به گونهای با بحث فهم عمومی قرآن از یک سو و فهم صحیح و روشمند وحی از دیگر سو ارتباط وثیق دارد.
مبانی نخست هدف از نزول قرآن، هدایت نسل بشر و خارج ساختن او
مبانی و مراتب فهم قرآن تحقیق و نگارش:علی اسعدی از ظلمات به سوی نور بوده است(مائده، 16).از اینرو خدای متعال کتاب خود را: «هدی»، «نور»، «رحمت»، (جاثیه، 20)«شفا»(فصلت، 44)و...نامیده است. بنابراین کتابی که خود نور است و روشنگر، و برای هدایت عموم مردم نازل شده، نمیتواند برای مردم غیرقابل فهم باشد.
مبنای دوم مخاطب قرآن، همه انسانها در همه عصرها و قرنها هستند و قرآن اختصاص به گروهی خاص ندارد.نظر به خطابهای:«یا أیها الناس»، «یا عباد»، «یا اهل الکتاب»، «یا بنی اسرائیل»، «یا ایها الذین آمنوا»و«یا أیها النّبی»بیان فوق به اثبات میرسد. وانگهی فهم قرآن، همه مخاطبان را شامل میشود؛البته با رعایت شروط و اصول لازم.بنابراین، این سخن صحیح نیست که بگوییم، «مخاطب قرآن همه انسانها هستند، اما فهم قرآن ویژه عدهای خاص است و عموم مخاطبان قرآن باید آیات را از طریق این عده درک کنند»، چرا که دلایل زیر ادعای فوق را رد میکنند. الف)دلایلی که در اثبات عمومی بودن زبان قرآن مطرح میشوند، مانند:«نور»، «تبیان بودن»، «دعوت قرآن به تدبّر»و«دعوت به تحدی» ب)حدیث ثقلین که به وضوح انسانها را به تمسک به قرآن، همانند اعتصام به سنت فرا میخواند:«ما إن تمسکتم بهما لن تضلّوا بعدی» 3 ، «مادام که به قرآن و سنت چنگ زنید، بعد از من گمراه نمیشوید.» ج)روایاتی که عرضه اخبار متعارض بلکه مطلق اخبار، هر چند متعارض نباشند، را بر قرآن تأکید میکنند.نظر به این که امام صادق(ع)فرمودند:«کل شیء خالف کتاب الله، باطلّ» 4 ، «هر چیزی که با کتاب خدا مخالفت داشته باشد، باطل است.» امامان معصوم(ع)شاگردان و مخاطبان خود را در هر زمینهای به قرآن کریم ارجاع میدادند.این ارجاعات در زمینههای گوناگون:عقاید و معارف، مسائل حقوقی، مسائل فقهی و...صورت گرفتهاند.به طور مثال زراره از امام صادق(ع)سؤال میکند:«به من خبر دهید از کجا گفتید که مسح به قسمتی از سر و پا جایز است.» ایشان پاسخ دادند:ای زراره!مسح به بعض سر، به خاطر مکان«باء»در آیه«و امسحوا برؤوسکم و ارجلکم»(مائده، 6)، «مسح کنید سر و پاهایتان را...»است.یا در زمینه مسائل حقوقی، استشهاد حضرت زهرا(س)به آیات فراوان، در خطابهای که در استرداد فدک ایراد فرمودند 5 و نمونههای فراوان دیگر که دلالت بر فهمپذیری قرآن برای عموم دارند. 6 نکته دیگر در اینباره، این که، ظرفیتها در فهم قرآن تفاوت میکند.این تفاوت ظرفیتها هم در تفاوت سطح علمی افراد است و هم تفاوت سطح روحی و معنوی.چرا که قرآن کریم یک کتاب ساده نیست که هر کسی چند بار آن را بخواند، ادعا کند تمام محتوایش را فهمیده است، بلکه کتابی عمیق است که هر کس بر حسب ظرفیت روحی و معنوی خود از آن بهره میگیرد.به این خاطر که فهم کامل و عمیق قرآن نیازمند کشف حجابها و تثبیت اوصاف و ملکات نفسانی است؛ کشف حجابهایی نظیر: الف)«ظلم»:«و ما یجحد بآیاتنا الا الظالمون»، «آیات ما را جز ظالمان انکار نمیکنند»؛«و جحدوا بها و استیقنتها انفسهم ظلما و علوا»(نمل، 14)، «و با آن که دلهایشان بدان یقین داشت، از روی ظلم و تکبر آن را انکار کردند.» ب)«استکبار»که نتیجه و میوه گناهان است:«سأصرف عن آیاتی الذین یتکبرون فی الارض بغیر الحق...»(اعراف، 146)، «به زودی کسانی را که در زمین به ناحق تکبر میورزند، از آیاتم رویگردان میسازم». ج)«بیتوجهی به گناهان»:«و من اظلم ممن ذکر بآیات ربه فاعرض عنها و نسی ما قدمت یداه انا جعلنا علی قلوبهم اکنّة ان یفقهوه و فی آذانهم و قرا»(کهف، 57)، «کیست ستمکارتر از آن کس که به آیات پروردگارش پند داده شد و از آن روی برتافته و دستاورد پیشینه خود را فراموش کرده است؟ ما بر دلهای آنان پوششهایی قرار دادیم تا آن را در نیابند و در گوشهایشان سنگینی...» د)«فسق»(بقره، 99). ه)«کفر و شرک»(عنکبوت، 47). و)«پیروی از هوای نفس»، و«تمسخر آیات الهی». (محمد، 16؛لقمان، 6 و 7)
شرایط فهم قرآن
ادامه مطلب... |
نظریه قرآن در باب چیستی علم (2)
در این مقاله با شرحی از نظریه «طرح جامع شناخت در قرآن» پایه ها و پیامدهای علوم جدید نقادی شده و مبانی و مختصات علم از منظر قرآن، که حاصل همنهادی حس، تجربه، ایمان، خرد و تقواست، تبیین می گردد.
یقین در طرح جامع شناخت علوم جدید یا علوم سکولار، که در روش شناسی اصالت حس و تجربه را می پذیرد، به ناچار با شکاکیت که در واقع سفسطه پنهان است39 دست و پنجه نرم می کند. اما طرح جامع شناخت که قرآن کریم راهنمای آن است، با تعیین موارد یقین، هم آرامش و اطمینان علمی و روان شناختی را تأمین می کند و هم مبادی لازم برای اخلاق و زندگی را فراهم می نماید، از سوی دیگر، انسان را از فرو افتادن در دام قطعی انگاری گمان ها و مظنونات بی نیاز ساخته و باز می دارد. با اینکه قرآن کارکردهای شناختی حس و تجربه را می پذیرد و به مشاهده و تأمّل در پدیده های مادی و طبیعی تشویق می کند. اما هیچ کدام از دستاوردهای حس و تجربه را به عنوان موضوعات یقین بر نمی شمرد. چیزهایی که در قرآن امکان شناخت یقینی آن ها وجود دارد موارد زیر است: 1. لقاء پروردگار (یُفَصِّلُ الآیاتِ لَعَلَّکُمْ بِلِقاءِ رَبَّکُمْ تُوقِنون.)(رعد:2) 2. آخرت (وِ بِالآخِرَةِ هُمْ یُوقِنوِن.)(بقره: 4)، (نمل: 3)، (لقمان: 4)، (مدّثر: 47)، (تکاثر: 5)، (سجده: 12) 3. بهترین بودن احکام الهی (وَ مَنْ اَحْسَنُ مِن اللّهِ حُکماً لِقَوم یُوقِنون.) (مائده: 50) 4. آیات الهی از جهت آیت بودن و خدا نمایی (وَ فی الأَرضِ آیاتٌ لِلمُوقِنین) (ذاریات: 20) آیات الهی گاهی تکوینی و در عالم آفرینش است و گاهی آیات کلامی و تشریعی است که برای هدایت بشر بر پیامبران نازل گردیده است. (قَد بَیَّنّا الآیاتَ لِقوم یُوقِنوِن) (مائده: 50)، (نمل: 82)، (سجده: 24)، (جاثیه: 4 و 20)، (طور: 36)، (نمل: 14) 5. ربوبیت خداوند متعال (رَبُّ السَّمواتِ وَ الأَرضِ وَ ما بَیْنَهُما إنْ کُنتُمْ مُوقِنین) (دخان: 7)، (شعراء: 24)، (انعام: 75) با جمع بندی آیات مربوط به یقین، که تنها بخشی از آن ها در اینجا بیان گردید، به این نتیجه می رسیم که آنچه در ظرف معرفت بشری با وصف یقین تحقق می یابد، وجود خداوند متعال آیات و اوصاف اوست. البته آیات تکوینی تنها از جهت آیه بودن و ربط به پروردگار موضوع یقین هستند، نه از حیث ذات خودشان. مثلا آمدن روز و شب یا رعد و برق آیات قدرت و حکمت و رحمت الهی است. اما قوانینی که از ذات این پدیده ها و روابط میانشان بر می آید، همچنین آثار و عوارض آن ها می توانند مورد شناخت واقع شوند. اما این شناخت به صورت ظنی است نه یقین و ممکن است این قوانین در دانش بشری دست خوش تحول و تکامل قرار گیرد، چنان که تاریخ علم همین حقیقت را نشان داده است. اما با این حال، یقین آور بودن این آیات برای همه است حتی کسانی که پس از مشاهده این آیات آن را انکار می کنند. چنان که فرمود: (وَ جَحَدوا بِها وَاسْتَیْقَنَتْها اَنْفُسُهُم)(نمل: 14)
کارکردهای علم با توجه به ظنی بودن و تحول پذیری دانش طبیعی اساساً دانش به چه کار انسان می آید؟ در قرآن کریم دو کارکرد عمده برای علم معرفی شده است: نخست معرفت الهی با ثمراتی که در پی دارد. و دیگر تسخیر طبیعت به منظور بهره برداری مادی. در واقع علم هم حیات مادی را آباد می کند، و هم مایه حیات معنوی است. (سَخَّرَ لَکُم ما فِی السَّمواتِ وَ ما فِی الأَرضِ جَمیعاً مِنهُ اِنَّ فِی ذالِکَ الآیاتٌ لِقوم یَتَفَکَّروُن)(جاثیه: 13) و بسیاری دیگر از آیات شریفه قرآن.40 ادارک رابطه پیوسته ماده و معنا و دنیا و آخرت به صورت ظاهر و باطن41 این دو کارکرد را همراه هم قرار داده است. اگر شناخت ظاهر عالم مؤمنانه وباطن نگر باشد، خود کلید گشایش ابواب برکات آسمان و گنجینه نعمات زمین است. (وَلَوْ اَنَّ اَهْلَ القُری ءآمِنوا وَاتَّقَوا لَفَتَحنا عَلَیْهِم بَرَکت مِن السَّماءِ والارضِ)(اعراف: 96) این مطلب بدین ترتیب قابل تعلیل است: یکم، همه علم از آن خداست و اگر رابطه با او اصلاح شود، رشد دانش بهبود می یابد. دوم، عالم واقعاً و حقیقتاً الوهی است. اگر شناخت انسان غیر از این باشد، علم او در مقام نظر نادرست و بوده و در مقام عمل هم چنین خواهد شد و چندان کامیاب نبوده و کارگر نمی افتد. پس اگر عالم را چنان که هست، الهی بشناسیم و هر کدام از تجربه و حکمت و دین را در جای خود و کنار هم بنشانیم و تمامی امکانات شناخت را به کار زنیم، آن گاه آثار علم از جمله تسخیر و تسلط بر طبعیت و تنظیم روابط انسانی و تدبیر جوامع بشری بسیار شایسته تر تحقق می یابد. چنان که در مدت کمی پس از ظهور حضرت حجت (عج) که حیات طبیه قرآنی تحقق می پذیرد، دانش بشری پیشروی چشم گیری خواهد یافت.42
ادامه مطلب... |
باطن قرآن
یـکـی از مـبـاحثی که از قدیم مطرح بوده است , این است که چند درصد آیات قرآن کریم , آیات الاحکام است . اولین عالمانی که تفسیر موضوعی نوشته اند کسانی هستند که در رابطه با آیات الاحکام رساله یا کتاب نوشته اند زیرا این بحث , نوعی تفسیر موضوعی است . آنـچه اکنون مطرح است , این است که در حدود پانصد آیه , آیات الاحکام را تشکیل می دهد یعنی حدود یک دوازدهم آیات قرآن کریم , زیرا قرآن دارای شش هزار و دویست و سی و شش آیه است . لـکن این بیان از جنبه ای ممکن است درست باشد ولی با توجه به واقعیت امر, صحیح نیست زیرا آنـان کـه آیـات الاحـکـام را در ایـن حدود تصور کرده اند, تنها به آیاتی توجه داشته اند که صریحا متعرض احکام و تکالیف شده است مثل : (اقیموا الصلوه و آتوا الزکاه ), (احل اللّه البیع و حرم الربا) و امـثـال ایـنها. در حالی که به اعتقاد این جانب احکام شامل تمامی دستورات شرع , نسبت به روش زنـدگی انسان می شود و اساسا قرآن , تمامی آیاتش , دستور العمل است و شیوه زندگی انسان را بـیان می کند, حتی آنجا که قصه نقل می کند. لذا قصه ها را بریده بریده و تنها قطعه هایی از آنها را نقل می کند که جنبه پند و موعظه و دستور زندگی دارد و مربوط به زندگی فعلی انسان است . قـرآن کـتاب تاریخ نیست , زیرا تاریخ , حکایت مردگان است و قرآن حکایت زندگان است و تمام قـرآن دسـتـورالعمل و احکام الهی برای زندگی انسان است . منتهی نحوه استفاده و نظر به آیات قـرآن فـرق مـی کـند. اگر به نظر سطحی نگاه کنیم , به اینکه نقل تاریخ کرده و یا مربوط به یک حـادثـه اسـت و خـیال کنیم یک نسخه ای است برای درمان موقت و به همین قانع باشیم , در این صـورت آیات الاحکام محدود می شود ولکن باید نگاه به آیات قرآن عوض شود و خصوصیات را الغا کـنـیـم و ببینیم هدف آیات قرآن چیست و دنبال آن هدف برویم که این بطن قرآن است و اساسا ظهر و بطن به این معناست . ظهر یعنی آنچه به نظر سطحی و بر اساس تعبیر ظاهری قرآن و ترجمه تحت اللفظی کلمات و با ملاحظه شان نزول ها از آیات فهمیده می شود. بـطـن یعنی معنایی و رای ظهر قرآن که یک معنای گسترده تر و قابل دوام و همیشگی و جاوید است . لذا پیامبر اکرم (ص ) می فرماید: (ما فی القرآن آیه الاولها ظهر و بطن ). مـعـنـای این کلام پیامبر این است که تمامی آیات قرآن ظاهری دارد و یک هدفی در پشت پرده ظاهر, و جاویدان بودن قرآن نیز به همان معنای باطنی قرآن است . امـام بـاقر(ع ) می فرماید: ... لو ان الایه اذا نزلت فی قوم ثم مات اولئک القوم ماتت الایه , لما بقی من القرآن شی و لکن القرآن یجری اوله علی آخره , مادامت السماوات والارض ... اگر آیه ای که در باره قومی نازل شده است با مردن آن قوم از بین برود, دیگر از قرآن چیزی باقی نمی ماند, در صورتی که قرآن همیشه زنده و جاویدان است و مانند ستاره و ماه و خورشید جریان دارد. آری قـرآن همیشه قابل تطبیق است و باید از محتوای آیات یک معنای کلی , همگانی , گسترده , بـه گـسـتـردگـی زمـان و به پهنای جهان استفاده کرد وبااین دید قرآن را مطالعه کرد و مورد بـهره برداری قرار داد. از این نقطه نظر تمامی آیات قرآن , آیات الاحکام است , زیرا همه اش دستور زندگی انسان است و بر صاحبان اندیشه است که با دقت نظر و با یک دیدی تازه به قرآن بنگرند و موشکافی کنند و ظرافت های باطنی قرآن را بدست آورند. روش ائمه (ع ) در تفسیر آیات اسـاسـا ائمه (ع ) در تفسیر قرآن کریم , نقش کلیدی دارند و اگر آیه ای را تفسیر کردند, در صدد آمـوزش روش تـفـسـیـر بودند و مواردی را به عنوان نمونه تفسیر کردند. زیرا امامان معصوم (ع ) نـیـامـدنـد از اول تـا آخـر قرآن را تفسیر کنند, بلکه با تفسیر بعضی آیات , روش تفسیر را آموزش داده انـد. و ایـنـکـه به اخباریها نسبت می دهند که می گویند هرآیه ای را که معصوم تفسیر نکرده بـاشـد مـا نمی فهمیم , این یک دروغ محض است زیرا ما نسبت به تمام آیات قرآن , تفسیر ماثور از مـعصومین (ع ) نداریم بلکه نسبت به برخی از آیات , آنهم نسبت به بعضی کلمات یا جمله ها و غالبا آیـه را بـه صورتکامل تفسیر نکرده اند. و چون نقش کلیدی داشتند و در صدد بیان روش بوده اند, تمام آیات را تفسیر نکرده اند. مـثلا امام صادق (ع ) از یک آیه با الغا خصوصیت یک معنای عام را استفاده می کند. این یک روش است , از باب نمونه آیه خمس , سال سوم هجری در جنگ بدر نازل شد و در سوره انفال هم هست : (و اعلموا انما غنمتم من شی فان للّه خمسه و للرسول ولذی القربی ) (انفال 8/41).
ادامه مطلب... |