باورهای غلط درباره اتیسم :
کودکان مبتلا به اتیسم هرگز ارتباط چشمی برقرار نمی کنند .
کودکان اتیستیک نبوغ دارند .
کودکان مبتلا به اتیسم صحبت نمی کنند .
کودکان اتیستیک قادر به نشان دادن محبت خود نیستند .
اتیسم یک بیماری روانی است .
منظور از پیشرفت این کودکان یعنی اینکه کاملاً شفا یابند .
کودکان مبتلا به اتیسم نمی توانند به دیگران لبخند بزنند .
کودکان اتیستیک تماس جسمی محبت آمیز برقرار نمی کنند .
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » علی بابا ( چهارشنبه 89/1/4 :: ساعت 7:15 صبح )
اتیسم و کودکان اتستیک را بهتر بشناسیم
اتیسم اختلال رشد ذهنی پیچیده ای است که معمولا در 3 سال اول زندگی کودک , ممکن است بروز نماید. به نظر می رسد که عامل اصلی این بیماری . اختلالی در سیستم عصبی باشد که باعث عدم عملکرد صحیح مغز می شود. این اختلال در بیماران اتیستیک باعث می شود که مغز نتواند در زمینه رفتارهای اجتماعی و مهارت های ارتباطی به درستی عمل کند. کودکان و بزرگسالان اتیستیک در زمینه ارتباط کلامی و غیرکلامی , رفتارهای اجتماعی , فعالیت های سرگرم کننده و بازی دارای مشکل می باشند.
اتیسم یکی از پنج بیماری است که در مجموع به آنها , « اختلالات نافذ رشد » یا به می گویند . در P.D.D اختصار اتیسم P.D.D بیماریهای بیشترین تعداد مبتلایان را دارا می باشد و تقریبا بین 2 تا 6 کودک از میان هر 1000 کودک به آن دچار می شوند. این بدان معناست که در کشوری مانند ایران با جمعیت حدود 70 میلیون نفر , احتمالا حدود 280 هزار بیمار اتیستیک وجود دارد و فراموش نکنید که این تعداد هر روز در حال افزایش می باشد.
اتیسم در سرتاسر دنیا دیده می شود و در پسران بیشتر از دخترها مشاهده شده است . به عبارت دیگر , نژاد , مکان زندگی , میزان تحصیلات , وضعیت مالی , نوع اعتقادات , شیوه زندگی و... هیچکدام تاثیری در شانس بروز اتیسم ندارند.
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » علی بابا ( چهارشنبه 89/1/4 :: ساعت 7:15 صبح )
طرحی در باب مفاهیم و مضامین روان شناختی اسلام
بیشک علوم روان شناختی، وقتی نسبتی با معارف دینی پیدا میکند، جای تحقیقات و کارهای فراوانی پیدا میکند، خارج از این بحث که علم انسانی اسلامی داریم یا نه؟ و اگر داریم چه توجیهی برای آن داریم؟ عرض میکنم که در قلمرو مسایل روان شناختی و مفاهیم دینی که با این مسایل ارتباط پیدا میکند، جای تحقیقات واقعا دامنهدار و گستردهای وجود دارد . یکی از بزرگترین زمینههای تحقیقی که در مقایسه مسایل روانشناسی با مفاهیم اسلامی پیدا میشود، این است که مفاهیم اسلامی در حوزه مسایل روان شناختی را تحقیق و مناسبات اینها را با مفاهیم متناظر روانشناسی تبیین کنیم . این سنجش هم با ما کمک میدهد که مفاهیم و مضامین روانشناختی اسلام را بهتر بشناسیم و پایهای میشود برای بسیاری از پژوهشهای دیگر در همین قلمرو، پیشنهاد ما در این طرح بیان مصداقی از همین بحث است و سؤالی که در این طرح در جستجوی پاسخی به آن هستیم این است که عجب، کبر و مفاهیمی از این دست، چه مناسبتی با «احساس ارزش» و ««احساس منزلت اجتماعی» دارد؟
در توضیح این پرسش باید گفت: تقریبا مکاتب، در شاخهها و گرایش مختلف روانشناسی اختلاف نظری در اصل این دو نیازی که به آن اشاره خواهم کرد، ندارند . این دو نیاز عبارتاند از: 1 - احساس ارزش و رضایت از خویش; 2 - احساس شان و منزلت اجتماعی . تقریبا تردیدی نیست که یک شخصیتسالم و متکامل، شخصیتی است که این دو نیاز را پاسخ داده باشد و در یک حد قابل قبولی، هم در روان خود احساس ارزش و احساس شخصیت و رضایت از خویشتن کند، و هم در ارتباطات اجتماعی و در مناسباتی که با دیگران برقرار میکند، احساس شان و منزلت اجتماعی و کرامت اجتماعی بنماید . فرق یان دو نیاز هم، روشن است، نیاز اول، جنبه نفسانی و شخصی و درونی دارد و نیاز دوم، در مناسبات اجتماعی معنی پیدا میکند .
این دو احساس که خیلی به هم نزدیک هم هستند، یکی در عالم درون و دیگری در مناسبات اجتماعی تحقق مییابد . اولی برای انسان جدا و مجزای از جامعه هم نیاز است ولی دوم برای انسان در میان جمع نیاز است . البته همان طور که نیز مستحضر هستید در جزئیات و ریزه کاریهای این نیازها، دیدگاهها و نظریههای مختلفی وجود دارد .
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » علی بابا ( چهارشنبه 89/1/4 :: ساعت 7:15 صبح )
ویژگی های شخصیتی افراد خلاق
از نظر شخصیتی، افراد محافظه کار خواهان حفظ قوانین و حداقل تغییر می باشند. آن ها دوست دارند زندگی و
کارشان مشابه باشد و از موقعیت های مبهم گریزانند. اما افراد پیشرفت گرا دوست دارند ورای قوانین موجود عمل نمایند. آن ها خواستار حداکثر تغییر و نیز عدم شباهت کار و زندگی بوده و موقعیت های مبهم را ترجیح می دهند. طبیعی است کسانی که محافظه کار هستند به راه های موجود توجه دارند و از این رو، کمتر به خلاقیت می رسند، اما افراد خلاق از شرایط موجود رضایت نداشته و اصول جدیدی را دنبال می کنند.
تورنس در زمینه ویژگی های شخصیتی افراد خلاق می گوید: خلاقیت عبارت است از حساسیت به مسائل، کمبودها، مشکلات و خلأهای موجود در دانش، حدس زدن و تشکیل فرضیه هایی درباره این کمبودها، ارزشیابی و آزمایش این حدس ها و فرضیه ها و احتمالا اصلاح و آزمون مجدد آن ها و در نهایت، نتیجه گیری.
خانواده و مدرسه از عوامل اجتماعی اصلی تعلیم و تربیت در زمینه رشد خلاقیت هستند. ظهور خلاقیت با ویژگی ها و موقعیت خانوادگی افراد ارتباط بسیار نزدیکی دارد و می توان با به وجود آوردن محیط مناسب در خانواده خلاقیت را افزایش داد، بخصوص در دوران کودکی که در شکل گیری خلاقیت از اهمیت بالایی برخوردار است.
مک کینون بر این عقیده است که عوامل زیر می توانند در رشد خلاقیت کودکان مؤثر باشند: استقلال عملی، احترام به کودک، آزادی برای اتخاذ تصمیم، عدم وابستگی زیاد کودک به والدین، آزادی برای تعلیم گرفتن، عدم نگرانی والدین به خاطر کودک، گستردگی ارتباط با دیگران، به گونه ای که کودک مجبور نباشد فقط خود را با شخصیت والدین تطبیق دهد و فقط با آن ها همانندسازی کند.
بدیهی است اگر در خانواده جو استبدادی حاکم باشد، کودک فقط مقلد والدین و دنباله روی آن هاست و جایی برای آزادی عمل، ابتکار و خلاقیت وجود نخواهد داشت. گتزلز و جکسون بر اساس مطالعات انجام داده به این نتیجه رسیده اند که والدینِ کودکان خلاق خیلی کم در روش های تربیتی از استبداد و محدودیت انضباطی استفاده می کنند; زیرا مراقبت زیاد از کودک، وابسته بودن او به والدین و جو استبدادی موجب می گردد کودک کمتر فرصت تجربه کردن و آموختن داشته باشد.
دوینگ ( dewing ) سه ویژگی اساسی را در این زمینه مطرح می کند:
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » علی بابا ( چهارشنبه 89/1/4 :: ساعت 7:15 صبح )
شیوه های ایجاد انس در کودکان, نوجوانان و جوانان با وجود مبارک امام زمان(عج)
بسم الله الرحمـن الرحیم
پیش درآمد
در بحث انتظار, یکی از مسائلی که درباره ی تربیت است این است که اصلا چه کسی را می خواهیم تربیت کنیم. در کار تربیتی و آموزشی که آموزش ابزاری است برای کار تربیت, پیوسته صحبت از اهداف می شود و امروزه هدف های رفتاری بیش تر مورد توجه است. این که مشخص شود چه رفتاری مورد انتظار است که در نهایت آن فرد به آن برسد که بتوانیم بگوییم آقا به این رفتار رسیده یا نرسیده است. اگر بخواهیم دانستن را که یک امر پنهانی است به رفتار که امری آشکار است تبدیل کنیم, باید فعلش را طوری ادا کنیم که آن فعل با نام بردن یا نوشتن, قابل مشاهده باشد; هر چند این تبدیل اهداف رفتاری گام خوبی است و در جهت این که در تربیت در آموزش به کجا می رسیم و به چه سمتی قدم بر می داریم, بسیار موثر و سازنده است; ولی در عین حال انتقادهای بسیار بزرگی در این زمینه وارد است. و آن این که گاهی اگر افراد را بخواهند در قالب رفتاری تعریف کنند نمی توانند بسیاری از ابعاد شخصیتی شان را در آن قالب بریزند; بنابراین حد میانه ای را مد نظر قرار می دهیم; یعنی از طرفی می گوییم باید از یک طرف اهداف کلی را مد نظر بگیریم و از طرفی اهداف رفتاری که آن اهداف رفتاری در حقیقت به ما نشان بدهد که به کجا می خواهد برسد و کجا باید برسد. ما در تربیت نسل منتظر, هر دو مقوله را احتیاج داریم تا ویژگی های شخصیتی شخص منتظر را بیان کنیم.
وجود مقدس امام زمان(عج) در نفس الامر, در واقعیت خودش و در تکوین عالم جایگاهی دارد که اگر کسی منتظر او باشد یا نباشد, خود او وجود مستقلی برای عالم دارد و آن وجود خلیفه اللهی خداوند در عالم است; بقیت الله روی زمین است; امان اهل زمین است. خداوند, زمین را به وسیله ی او پر از عدل و داد می کند.
حال ما انسان ها نسبت به او چه موضع و موقعیتی باید داشته باشیم. در حقیقت انتظار از آن ماست; او منتظر است ما منتظریم.
مفهوم انتظار
انتظار به معنای تربیتی یعنی چه؟ و چه ویژگی هایی دارد و چگونه می باید تحقق پیدا کند؟
انتظار یک صفت و ویژگی است که باید در خودمان بپرورانیم و تجربه کنیم و مورد بحث قرار دهیم. در حقیقت انتظار, یک هدیه ی الهی است برای ما انسان ها; یعنی خداوند به بعضی از انسان ها این توفیق را عنایت کرده که آگاه باشند که امامی در پس پرده ی غیبت است و آگاه باشند که باید منتظر او باشند و خود این مسئله, اولین صفت انسان منتظر را می سازد.
ویژگی های انسان منتظر
1. اندیشیدن به آینده
یکی از ویژگی های انسان منتظر این است که به واقعه ای که در آینده اتفاق خواهد افتاد, ایمان دارد. این موضوع را اگر شما با این رویکرد ملاحظه کنید که اگر در وجود انسان این قابلیت بود که بتواند وقایع آینده را پیش بینی کند, چه می شد. یا مثلا در امریکا اگر عده ای می دانستند چنین اتفاقی خواهد افتاد, خودشان را آماده ی این اتفاق می کردند.(2) خداوند دو هدیه ی بزرگ به ما کرامت فرموده است: نخست این که قیامت را وعده داده است و در آینده اتفاق خواهد افتاد; دوم این که, موعودگرا است.
آینده ای را به نام عصر ظهور پیش بینی کنیم که در آن, شیعیان منتظر دوازدهمین حجت الهی, حضرت مهدیاند. بنابر این یکی از ویژگی های تربیتی انسان منتظر این است که به آینده ای با وقایع و ویژگی های خاص می اندیشد.
2. آمادگی
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » علی بابا ( چهارشنبه 89/1/4 :: ساعت 7:15 صبح )
خلاقیت 1
مقدّمه
در فارسی «خلاقیت» به معنای ابداع، 2 نوآوری، ایجاد و آفرینندگی به کار می رود. در این موقعیت، فرد با ترکیب کردن، یک پدیده نو می سازد. همانند هوش، توانایی خلاقیت نیز در افراد مختلف متفاوت است.
از نظر آبراهام مزلو ، خلاقیت و خود شکوفایی 3 در رأس هرم قرار می گیرد و طی سلسله مراتبی، که برای نیازهای انسان مطرح می کند، باید از پایین ترین طبقه شروع کرد تا به رأس هرم که خود شکوفایی است رسید. اولین و پایین ترین طبقه، نیازهای فیزیولوژیک است; نیازهایی همچون آب، غذا، هوا و مانند آن که بین انسان و حیوان مشترک بوده و برای ادامه حیات لازم و ضروری است. دومین طبقه، نیاز به امنیت است که شامل امنیت جانی، مالی و شغلی می شود. سومین طبقه، نیاز به محبت و عشق است; زیرا هر فردی در زندگی نیاز به دوست داشتن دارد. چهارمین طبقه، نیاز به عزّت نفس و ابراز وجود است; شخص دوست دارد در جمع مطرح شود. پنجمین و بالاترین طبقه، که در رأس هرم قرار می گیرد، نیاز به خودشکوفایی است، که اگر مراحل قبل طی شود فرد به خلاقیت می رسد. آبراهام مزلو دو نوع خلاقیت را توضیح می دهد: خلاقیت اولیه و خلاقیت ثانویه. خلاقیت اولیه از ناخودآگاه سرچشمه می گیرد و در زمان کودکی بین همه انسان ها مشترک است. کودکان به واسطه آن خیالبافی 4 می کنند، لذت می برند و رفتار خلاق آمیز از خود بروز می دهند. این نوع خلاقیت اغلب با پشت سر گذاشتن کودکی از بین می رود. اما خلاقیت ثانویه مبتنی بر عقل سلیم 5 و منطق صحیح است.
نیاز به خودشکوفایی نیاز به عزّت نفس نیاز به محبت و عشق نیاز به امنیت نیازهای فیزیولوژیک سلسله مراتب نیازهای مزلو سلسله مراتب نیازهای مزلو برای رسیدن به خلاقیت، کوشش و تلاش عامل بسیار مهمی است و داشتن هوش بالا دلیل کافی برای به خلاقیت رسیدن نیست. برای مثال، پاولف ، فیزیولوژیست روسی، سال های زیادی روی بزاق سگ تحقیق کرد تا اینکه در سال 1904 برای اولین بار برنده جایزه نوبل شد. بسیاری از افراد به محض آنکه با شکستی روبه رو می گردند دست از تلاش برداشته و اعتماد به نفس خود را از دست می دهند، اما افراد خلاق شکست را مقدّمه پیروزی می دانند.
بنابراین، رشد و توسعه خلاقیت به عوامل فردی و اجتماعی مثل خانواده، هوش، ویژگی های شخصیتی و غلبه بر موانع و مشکلات وابسته است. گرچه توانایی تفکر خلاق به صورت فطری و طبیعی به طور بالقوّه در انسان ها وجود دارد، اما ظهور و بروز آن مستلزم پرورش و تربیت آن است.
صاحب نظران تعاریف گوناگونی از خلاقیت ارائه داده اند که در ذیل به برخی از آن ها اشاره می شود:
گیزلین ( Chiselin ) خلاقیت ر
ارائه کیفیت های تازه از مفاهیم و معانی می داند.
از نظر تایلور ( taylor ) خلاقیت، شکل دادن تجربه ها در سازمان بندی های تازه می باشد.
استین ( stein ) خلاقیت را فرایندی می داند که نتیجه آن یک کار تازه باشد که توسط گروهی در یک زمان به عنوان چیزی مفید، رضایت بخش و قابل قبول تلقّی گردد.
ورنون ( vernon ) معتقد است خلاقیت توانایی شخص در ایجاد ایده ها، نظریه ها، بینش ها یا اشیای جدید و نو و بازسازی مجدد در علوم و سایر زمینه هاست که به وسیله متخصصان به عنوان پدیده ای ابتکاری قلمداد گردد و از لحاظ علمی، زیبایی شناسی، 6 فناوری و اجتماعی با ارزش باشد.
استنبرگ ( stenberg ) تفکر خلاق را ترکیبی از قدرت ابتکار، انعطاف پذیری و حساسیت در برابر نظریاتی می داند که یادگیرنده را قادر می سازد که خارج از تفکر نامعقول به نتایج متفاوت و مولد بیندیشد که حاصل آن رضایت بخشی و احتمالا خشنودی دیگران خواهد بود.
مایر ( mayer ) خلاقیت را توانایی حل مسائلی می داند که فرد پیش تر آن ها را نیاموخته است.
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » علی بابا ( چهارشنبه 89/1/4 :: ساعت 7:15 صبح )
اصول تربیت دینی
علاوه بر اصول عمومی در تعلیم و تربیت،هر بعد خاصی از ابعاد آموزشی و تربیتی نیز اصول ویژه خود را میطلبد. عمدهترین اصل تربیتی در بحث تربیت دینی را در مرحله اول باید در خود مفهوم تربیت دینی جستجو کرد. گفته شد که تربیت دینی به معنای شکوفا شدن،ظاهر شدن و بالفعل شدن تواناییهاست. یعنی کار اصلی مربی این است که استعدادهای درونی مخاطب مورد تربیت را شکوفا سازد، باید زمینهای برای او فراهم آورد تا آنچه را در درون دارد به فعلیت رساند. تربیت صرفا یک سری آموزشها و محفوظات و تقلیدها نیست. اگر در باب تربیت امر آموزش هم مطرح میشود و به اصطلاح« تعلیم» را با« تربیت» همراه میکنیم و« آموزش» را در کنار «پرورش» قرار میدهیم،برای این است که از آموزش به عنوان ابزاری جهت پرورش استفاده میکنیم. آموزش وسلیهای است که از طریق آن استعداد کودک شکوفا شده و قوهها به فعلیتبرسد و لذا نمیتوان آموزشی را که به این نتیجه مهم نرسد،موفق نامید،هر چند محفوظات و یادگیری متربی صد من کاغذ باشد. این امر بویژه در باب تربیت دینی حائز اهمیت است. آموزش اصول و مفاهیم دینی، آموزش امور عبادی و مسائل و احکام و امثال آن و درج کتاب درسی «تعلیمات دینی» در برنامه درسی مدارس چنانچه زمینهای باشد تا دانشآموز،در پایان یک دوره مثلا پنجساله ابتدایی به درجهای برسد که بر اساس سن خود برداشتی از الوهیت و عبودیت و رابطه عبد و مولی داشته باشد،این آموزش،آموزش موفقی شمرده میشود و میتوان گفت در اینجا تربیت دینی انجام گرفته است. اگر کودک و نوجوان به این مرحله از تربیتبرسند،در آینده نیز بطور خودکار مسئله را پیگیری میکنند و اگر امر بر غیر این روال باشد و نتیجه آن صرفا برخی محفوظات باشد که آن هم پس از مدتی به فراموشی سپرده شود،باید چارهای دیگر اندیشید. البته ما به دنبال حذف این آموزشها نیستیم هر چند از آنها هم گریزی نیست،اما باید توجه داشت که آموزش وسیله تربیت است. به عبارت روشنتر و در یک بررسی عینی میگوییم، دانشآموزی که چند سال تحصیلی را پشتسر نهاده است، چنانچه در حد رشد شناختی خود، خداشناس شده باشد، این دانشآموز باید در درس تعلیمات دینی موفق تلقی شود هر چند نمرات درسی مربوطه ضعیف باشد،و بالعکس اگر محفوظات خوبی دارد و بالتبع نمرات خوبی دارد،اما در ارتباطش با خداوند و فهم از جهان هستی رشد نداشته است، باید او را در این بعد ضعیف شمرد. خلاصه این که از جمله اصلیترین شیوههای تربیت دینی این است که به جای اصرار بر یادگیریهای طوطیوار،سعی بر شکوفا نمودن فطرت الهی داشته باشیم.
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » علی بابا ( چهارشنبه 89/1/4 :: ساعت 7:15 صبح )
صله رحم و فرایند جامعه پذیری
یکی از مفاهیم مهمی که مورد تأکید روان شناسان رشد اجتماعی می باشد، فرایند جامعه پذیری (Socialization) فرد است. الگوی کامل و صحیح رشد و تحول در انسان که یک حرکت بسیار پیچیده است از تعامل چندین فرایند به وجود می آید. این فرایندها عبارتند از: 1. فرایند زیستی، یعنی تغییرات طبیعی و بدنی; 2. فرایندهای شناختی، یعنی تغییرات در تفکر ادراک و زبان; 3. فرایندهای اجتماعی که تغییرات در روابط اجتماعی فرد با دیگران، عواطف و شخصیت فرد را در بر می گیرد. به عبارت دیگر، منظور از رشد اجتماعی نضج فرد در روابط اجتماعی است به گونه ای که بتواند با افراد جامعه اش هماهنگ و سازگار باشد. هنگامی فرد را «اجتماعی» می خوانند که نه تنها با دیگران باشد، بلکه با آنان همکاری کند. به بیان دیگر، جامعه پذیری به آن شکل یادگیری گفته می شود که فرد به سازگاری با جامعه و محیط فرهنگی خویش دست یابد. در ابتدا پدر و مادر و محیط کوچک خانواده، سپس گروه همسالان و دیگر افراد جامعه در رشد اجتماعی فرد تأثیر گذارند و از آنجا که روان شناسان اساس اجتماعی شدن فرد را همانندسازی می دانند، هرچه روابط خانوادگی و گروه های اجتماعی و از جمله معاشرت ها و پیوندهای فامیلی بیش تر شود، این فرایند بهتر شکل خواهد گرفت. هارلوک یکی از عوامل مؤثر در پایداری اولیه رشد را روابط اجتماعی می داند و می گوید: روابط اجتماعی مساعد با دیگران، مخصوصاً با اعضای خانواده، کودک را تشویق می کند که علاقه به ارتباط با دیگران و اجتناب از خود محوری را در خود رشد دهد و این نیز به سازگاری شخصی و اجتماعی مطلوب خواهد انجامید. خویشاوندان و اقوام در پرتو ارتباطات خود با یکدیگر به خوبی و شایستگی می توانند با ایجاد فضای صمیمی و گرم بین خود و احترام متقابل به یکدیگر و از طریق همانندسازی، الگو و سرمشق مناسبی برای کودکان، نوجوانان، و جوانان خانواده گسترده خویش باشند; چرا که بخش مهمی از آنچه شخص یاد می گیرد از طریق تقلید و الگوگیری از دیگران است; همان طور که بندورا، نطریه پرداز یادگیری اجتماعی، بر این موضوع تأکید میورزد. در واقع، افراد در روابط خود با یکدیگر با مشاهده اعمال و رفتار گروه اجتماعی فامیلی و تجزیه و تحلیل آن، نگرش ها و ارزش های خویش را سامان می دهند و به یادگیری رفتارها و الگوهای رفتاری می پردازند و چگونگی کنش اجتماعی، آداب و رسوم برخورد با دیگران، خوش رفتاری و خلق و خوی پسندیده را فرا می گیرند. از منظر دینی نیز ما بر این باوریم که صله رحم و روابط خانوادگی و فامیلی سبب نیکوشدن خلق و خوی انسان می شود. امام صادق(علیه السلام)می فرماید: «صلة الارحام تحسن الخلق» ; معاشرت با ارحام موجب می شود خلق و خوی فرد نیکو شود.
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » علی بابا ( چهارشنبه 89/1/4 :: ساعت 7:15 صبح )
تربیت دینی، تربیت لیبرال
اشاره
مقاله حاضر در صدد مقایسه دو رویکرد «دینی» و «لیبرال» به مسئله تعلیم و تربیت است. حضور مفهوم «جامعه مدنی» در عرصه فرهنگی اخیر کشور اسلامی و نقش لیبرالیسم به عنوان یکی از ارکان اصلی این پدیده ضرورت چنین بحثی را ایجاب میکند. شیوههای تعلیم و تربیت دینی از سوی لیبرالیسم و تعلیم و تربیت لیبرال مورد نقد و تهاجم است، و از سوی دیگر، پایههای ارزشی لیبرالیسم از سوی دینباوران مورد سؤال قرار میگیرد. این نوشتار ابتدا به بررسی مبانی ارزشی لیبرالیسم و انتقادات آن از دین میپردازد و سپس تحلیلی پیرامون مفهوم و اصول تعلیم و تربیت دینی در مقابله با تعلیم و تربیت لیبرال ارائه میدهد.
تربیت لیبرال
تعلیم و تربیت لیبرال (1) از سابقه طولانی برخوردار بوده و هر زمان معنای خاصی از آن اراده شده است. در فلسفه ارسطو تربیت آزادگان و آزادزادگان مراد بود. در قرون وسطی به تربیتی گفته میشد که در تهذیب نیروهای روانی نقش ایفا مینمود. در فلسفه جاندیوئی تربیتی لیبرال نامیده میشود که به آزادی دانشآموز منجر گردد و بالاخره، درمیان عامه به تربیت عمومی اطلاق میشود. (2)
برای پرهیز از هرگونه تعصب احتمالی در ارائه تعریف از تعلیم و تربیت لیبرال، این بخش از نوشتار را به بررسی مقاله ج. با عنوان «ارزشهای لیبرال و تعلیم و تربیت لیبرال» (4) اختصاص میدهیم. وی، که عمده مطالعاتش پیرامون مسائل فرهنگی و ارزشی در تعلیم و تربیت دور میزند ودرزمینه تعلیم و تربیت اسلامی نیز تحقیقات و نوشتههایی دارد، معتقد است که ارزشهای تعلیم و تربیت هر جامعهای زمانی کاملا قابل فهم میباشد که از قبل ارزشهای پایهای آن جوامع بررسی و شناخته شده باشد. بر همین اساس، در مقاله مذکور ابتدا به بررسی لیبرالیسم - که به عقیده وی ارکان اولیه ارزشها را در جوامع غربی پایهگزاری کرده است - و ارزشهای ریشهای آن پرداخته است و آنگاه، تاثیر ارزشهای مذکور بر تعلیم و تربیت غربی را مورد بررسی قرار داده است. در پایان مقاله نیز به بررسی دیدگاههای مخالف لیبرالیسم و از جمله دیدگاههای دینی پرداخته است. در اینجا، مروری بر مقاله ج. مارک هالستد در سه بخش خواهیم داشت:
الف) مبانی ارزشی لیبرالیسم;
ب) مبانی ارزشی تعلیم و تربیت لیبرال;
ج) دیدگاههای مخالف تعلیم و تربیت لیبرال.
الف) مبانی ارزشی لیبرالیسم
هالستد بر این عقیده است که علیرغم برداشتهای متفاوت و وجود دیدگاههای مختلف پیرامون مفهوم لیبرالیسم، میتوان یک سری ارزشها را به عنوان، ارزشهای محوری این دیدگاه معرفی نمود. سه ارزش محوری لیبرالیسم در مرحله اول عبارتند از:
1- آزادی فردی (Individual Liberty) (آزادی عمل و آزادی از قید و بند به هنگام دنبال کردن نیازها و علائق شخصی);
2- تساوی حیثیت و حرمت (Equality of respect) برای همه افراد درساختار تئوریک و عملی جامعه (عدم تبعیض);
3- عقلانیت پایا (Consistent rationality) (بنا نهادن تصمیمات و فعالیتها بر توجیهات عقلانی و منطقی منسجم).
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » علی بابا ( چهارشنبه 89/1/4 :: ساعت 7:15 صبح )
راههای مقابله با تهاجم فرهنگی
با کنکاشی فشرده در زمینه ها، ابزار و شیوه های یورش فرهنگی راههای رویارویی با آن آشکار می شود، ولی بر شمردن مؤ ثرترین آنها می تواند چونان تذکاری مؤ منان را سودمند افتد و ایشان را در این نبرد مقدس یاری دهد. بر این اساس ، مهمترین این راهها از نظر ثمر دهی و کارآیی به قرار زیر است :
1) شناخت فرهنگ و اهداف دشمن در تهاجم فرهنگی
بی تردید شناسایی دشمن و برآورد اهداف ، توان و تفکر وی ، از الفبای مبارزه به شمار می آید، که پیش از برداشتن نخستین گام باید بدان پرداخته شود. برای رویارویی با یورش فرهنگی نیز باید فرهنگ دشمن و ویژگیهای آن مورد بررسی دقیق قرار گیرد.
چنین تحقیق وسیع و همه جانبه ای ، اندیشمندان را در شناخت درست رد پای انحراف یاری می دهد از سوی دیگر، اهداف دشمن ، ابزار و شیوه های وی نیز باید در این یورش شناسایی شود. آگاهی از ابزار و شیوه های مورد استفاده یورشگران می تواند مسؤ ولان و رزمندگان جبهه فرهنگی را در خلع سلاح مهاجمان کمک کند و نقشه های آنان را خنثی سازد. آشنایی با هدفهای تهاجم دشمن نیز بسیار ارزنده و حایز اهمیت است . زیرا در سایه شناسایی اهداف و مقابله اصولی با آن می توان از آسیب پذیری اقشار مختلف جامعه در برابر توطئه دشمن جلوگیری کرد.
از این رو سزاوار است چشمهای بیدار و جستجو گری وجود داشته باشد تا ضمن شناسایی اهداف ، ابزارها و شیوه های مورد استفاده دشمن در این زمینه ، هر گونه تغییر روشی را نیز برای مردم و مسؤ ولان یاد آور شود.
2) تقویت بینش دینی و سیاسی
یقین به حقایق با عظمتی چون آفریدگار جهان ، پیامبران الهی و رستاخیز نوعی تعهد در انسان پدید می آورد و میزان مصونیت او را در برابر یورش فرهنگی بیگانگان افزایش می دهد. به عبارت دیگر، تقویت باورهای دینی و پی ریزی بینشی درست در زمینه مذهب و سیاست می تواند چون سنگری نفوذناپذیر مردم را در برابر بمباران فرهنگی دشمن محافظت نماید و سودجویان غرب را ناکام و ناامید سازد. بی تردید، چنین ایمانی جامعه را به جهت گیری صحیح رفتاری رهنمون می شود و از کژ روی و ناهنجاریها باز می دارد.
قرآن کریم در این باره می فرماید :
« ... یهدیهم ربهم بایمانهم ... » پروردگارشان به سبب ایمانشان هدایتشان می کند.
نگاهی به سرنوشت اندیشمندانی که سالها در اروپا و امریکا به کسب دانش و تخصص پرداخته و پای بندی خود را به اصول اعتقادی و مبانی فکری اصیل خود همچنان حفظ کرده و پس از بازگشت به میهن اسلامی نیز مردم را به پیروی از آن فرا خواندند بخوبی روشنگر این حقیقت است که ایمان درست و اعتقاد راسخ به اصول دین ، انسان را در برابر امواج فساد غرب مقاوم می سازد. بر این اساس ، دستگاههای مذهبی چون حوزه های علوم دینی رسالتی سخت عظیم را بر عهده دارند. و باید پرداختن به اصول دین و تقویت باورهای مردم را بیش از همیشه مورد توجه قرار دهند.
البته در کنار پرورش نهال ایمان در دلهای مردم ، آگاه ساختن آنان به مسائل سیاسی روز و تبیین هدف شوم دشمن در یورش فرهنگی نیز ضروری است .
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » علی بابا ( چهارشنبه 89/1/4 :: ساعت 7:15 صبح )
.::مرجع کد آهنگ::.
.::دریافت کد موزیک::.